English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
goitrogenic ایجاد کننده تورم غده تیروئید
Other Matches
goiterogenic ایادکننده تورم غده تیروئید
reflate تورم ایجاد کردن
reflating تورم ایجاد کردن
reflates تورم ایجاد کردن
reflated تورم ایجاد کردن
causer ایجاد کننده
originative ایجاد کننده
worker ایجاد کننده
thallogenous ایجاد کننده تالیوم
goitrogenic ایجاد کننده گواتر
goiterogenic ایجاد کننده گواتر
swisher ایجاد کننده صدای فش فش
siliciferous ایجاد کننده سیلیکون
recreative دوباره ایجاد کننده
integrator ایجاد کننده ائتلاف یا انضمام
neurogenic ایجاد کننده بافت عصبی
hypnogenetic ایجاد کننده خواب هیپنوتیزم
seminiferous ایجاد کننده بذر یا نطفه
genesis پسوند بمعنی ایجاد کننده
tetanic داروی ایجاد کننده تشنجات کزازی
snow machine ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
thyroid gland غده تیروئید
hypothyroidism کم کاری تیروئید
hyperthyroidism پرکاری تیروئید
carried خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carry خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carries خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carrying خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
signing on فرایند ایجاد یک ارتباط مابین کامپیوتر و استفاده کننده
thyrotropic hormone هورمون محرک غده تیروئید
thyroid stimulating hormone هورمون محرک غده تیروئید
goitre بزرگ شدن غده تیروئید
tsh هورمون محرک غده تیروئید
goiter بزرگ شدن غده تیروئید
feep صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
form utility در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
countervailing power مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
carried وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carries وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carrying وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carry وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
Hayes Corporation تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
carry وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carried وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carrying وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carries وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
cascade carry وام ایجاد شده در یک جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی, رقم نقلی ابشاری
bulk مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
stagflation تورم + رکود تورم همراه با رکود
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
deflation ضد تورم
unemployment inflation dilemma تورم
protuberances تورم
protuberance تورم
inflation تورم
inflationary تورم
antinode تورم
tumidness تورم
tumescence تورم
bulging تورم
swellings تورم
turgescence تورم
goutiness تورم
bulge تورم
protuberancy تورم
swelling تورم
cumulative inflation تورم
bulged تورم
bulges تورم
hyperinflation تورم حاد
hidden inflation تورم خزنده
hidden inflation تورم پنهان
imported inflation تورم وارداتی
hyperinflation تورم شدید
gas inflation تورم گاز
turgidity بادکردگی تورم
undersirable inflation تورم نامطلوب
disinflation کاهش تورم
galloping inflation تورم تازنده
galloping inflation تورم افسارگسیخته
disinflationary کاهنده تورم
galloping inflation تورم چهارنعل
galloping inflation تورم شدید
inflation rate نرخ تورم
inflationism تورم گرایی
hepatitis تورم کبد
stagflation تورم رکود
rate of inflation نرخ تورم
structural inflation تورم ساختاری
secular inflation تورم قرنی
chronic inflation تورم مزمن
struma گواتر تورم
persistent inflation تورم مداوم
persistent inflation تورم دائمی
monetary inflation تورم پولی
creeping inflation تورم ارام
creeping inflation تورم خزنده
anti drumming sheet ورق ضد تورم
inflation تورم پول
secular inflation تورم مزمن
reflation تورم عمدی
lump تورم [آماس]
protuberance تورم [آماس]
protuberance برامدگی [تورم]
swelling تورم [آماس]
lump برامدگی [تورم]
reflation بازآوری تورم
turgor تورم [آماس]
bulge برامدگی [تورم]
tumidity تورم [آماس]
tumidity بادکردگی [تورم]
tumescence بادکردگی [تورم]
swelling بادکردگی [تورم]
protuberance بادکردگی [تورم]
tumescence تورم [آماس]
bulge تورم [آماس]
swelling برامدگی [تورم]
turgor برامدگی [تورم]
tumidity برامدگی [تورم]
turgor بادکردگی [تورم]
lump بادکردگی [تورم]
tumescence برامدگی [تورم]
bulge بادکردگی [تورم]
tumescence ورم حالت تورم
swelling resistant مقاوم در برابر تورم
enlarged tonsils تورم لوزه ها [پزشکی]
strumose دارای تورم بالشی
unexpected inflation تورم غیر منتظره
strumous دارای تورم بالشی
anticipated inflation تورم مورد انتظار
runaway inflation تورم افسار گسیخته
tumefaction ورم حالت تورم
inflationism پیروی از روش تورم اقتصادی
anticipated inflation تورم پیش بینی شده
supply push inflation تورم ناشی از فشار عرضه
demand pull inflation تورم ناشی از فشار تقاضا
swell باد غرور داشتن تورم
cost push inflation تورم ناشی از فشار هزینه
swells باد غرور داشتن تورم
swelled باد غرور داشتن تورم
ingotism تورم و رشد بیش از حدبلورها
inflatable قابل تورم یا باد کردن
expectational inflation تورم پیش بینی شده
wage push inflation تورم ناشی از فشار مزد
expectational inflation تورم قابل پیش بینی
unexpected inflation تورم پیش بینی نشده
frost heave تورم خاک در اثر یخبندان
excess demand inflation تورم ناشی از مازاد تقاضا
trade off between inflation and رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
mark up price inflation تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
natural rate hypothesis هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
phillips curve شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
hot money منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
deflate خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
inflationary recession رکود همراه باتورم تورم رکود
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
phillips curve منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
developments ایجاد
development ایجاد
generation ایجاد
constructions ایجاد
origination ایجاد
creates ایجاد
creating ایجاد
construction ایجاد
productions ایجاد
bridging ایجاد پل
production ایجاد
authorship ایجاد
create ایجاد
creation ایجاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com