Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English
Persian
shunting station
ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
Other Matches
to pull out
از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
substation
ایستگاه فرعی
slave station
ایستگاه فرعی
wayside
ایستگاه فرعی
dial up
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
claim frame
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
by pass
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
opened
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opens
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
flippy
دیسک دو لبه که در درایو تک لبه استفاده شود. بنابراین برای خواندن طرف دیگر برای جابجا شود
parlour car
در راه اهن واگن باشکوه واگن سالونی
diskless workstation
ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد
Which bus do I take to Victoria Station?
کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
shunpike
جاده فرعی برای فرار ازپرداخت عوارض راه
jumper
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
jumpers
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
primary
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod
روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
relateral tell
مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
string
یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
unhorse
جابجا کردن
dislocate
جابجا کردن
relocated
جابجا کردن
relocate
جابجا کردن
removal
جابجا کردن
suppress
جابجا کردن
heaved
جابجا کردن
displace
جابجا کردن
displaced
جابجا کردن
relocates
جابجا کردن
transpose
جابجا کردن
displacing
جابجا کردن
transposes
جابجا کردن
transposing
جابجا کردن
suppresses
جابجا کردن
heave
جابجا کردن
displaces
جابجا کردن
dislocating
جابجا کردن
dislocates
جابجا کردن
relocating
جابجا کردن
suppressing
جابجا کردن
translocate
جابجا کردن
displacement
جابجا کردن
routing indicator
گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
soil transport
جابجا کردن خاک
shift
انتقال جابجا کردن
shifts
انتقال جابجا کردن
shifted
انتقال جابجا کردن
transponder
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
restaging
جابجا کردن سوارکردن نفرات
removing
جابجا کردن به محل دیگر
winkle
جابجا کردن حلزون خوراکی
winkles
جابجا کردن حلزون خوراکی
remove
جابجا کردن به محل دیگر
movement
گردش جابجا کردن تحرک
removes
جابجا کردن به محل دیگر
to handle something with care
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
luxate
از جای خود بیرون کردن جابجا کردن
waggons
با واگن حمل کردن
wagon
با واگن حمل کردن
waggon
با واگن حمل کردن
wagons
با واگن حمل کردن
interchanges
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanging
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchange
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanged
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
handles
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
decca
سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
remove
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removing
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
subspecies
قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
anagrammatize
جابجا کردن قلب کردن
staging base
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
by pass
گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
stops
متوقف کردن ایستگاه
stopped
متوقف کردن ایستگاه
stopping
متوقف کردن ایستگاه
stop
متوقف کردن ایستگاه
all weather air station
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
blit
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
secondary landing
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
bypassed
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
minor
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
homing
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
sidelining
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sideline
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
subdividing
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
migrated
جابجا شدن
relocation
جابجا سازی
lomomote
جابجا شدن
migrating
جابجا شدن
autochthonous
جابجا نشده
migrate
جابجا شدن
He was kI'lled on the spot.
جابجا کشته شد
migrates
جابجا شدن
metastatic
جابجا شونده
metastatic
جابجا شده
supplants
جابجا شدن
supplanting
جابجا شدن
turnover
جابجا شدن
supplanted
جابجا شدن
supplant
جابجا شدن
migratory
جابجا شونده
disposition
جابجا شدن
dislocate
جابجا شدن
dislocates
جابجا شدن
transposable
جابجا شدنی
translocation
جابجا شدگی
floating
جابجا شده
revulsive
جابجا شونده
displaceable
جابجا شونده
out of place
جابجا شده
displacement
جابجا شدن
dislocating
جابجا شدن
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
wagons
واگن
wagon
واگن
car
واگن
tram car
واگن
cars
واگن
waggon
واگن
wagoner
واگن چی
waggoner
واگن چی
car railway carriage
واگن
waggons
واگن
antihandling fuze
ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به جابجا کردن و دستکاری
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
moving power
نیروی جابجا کننده
metastasis
جابجا شدن ناخوشی
erratic block
بلوک جابجا شونده
serpiginous
دونده جابجا شونده
transposable
قابل جابجا شدن
malposition
جابجا شدگی جنین
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
diners
واگن رستوران
springboards
واگن سبک
springboard
واگن سبک
crane trolley
واگن بالابر
trams
واگن برقی
trolleys
واگن برقی
trolley
واگن برقی
trolly
واگن برقی
piggybacks
واگن مسطح
charging car
واگن بارگیری
wainwright
واگن ساز
waggoner
مامور واگن
freight cars
واگن باری
wagon master
مسئول واگن
tram
واگن برقی
fright car
واگن باری
ingot chariot
واگن شمش
truck
واگن قطار
ingot car
واگن شمش
trucked
واگن قطار
trucking
واگن قطار
trucks
واگن قطار
ingot buggy
واگن شمش
tramcar
واگن شهری
gondolas
واگن سربازبر
diner
واگن رستوران
ladle truck
واگن چمچه
freight car
واگن باری
minecar
واگن معدن
piggyback
واگن مسطح
railroad carriage
واگن باری
vans
واگن باری
platform car
واگن بی لبه
camion
واگن روباز
passanger
واگن مسافری
luggage van
واگن بار
van
واگن باری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com