Dictiornary-Farsi | این ابرها علامت بارندگی است | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
These clouds are a sign of rain .	این ابرها علامت بارندگی است


Other Matches

these cloud promise rain	این ابرها خبر از بارندگی میدهند
rain discharge	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
looms	پدیدارازخلال ابرها
looming	پدیدارازخلال ابرها
loomed	پدیدارازخلال ابرها
loom	پدیدارازخلال ابرها
clouds make the sun invisible	ابرها خورشیدراناپدیدمیسازند
walk on air <idiom>	روی ابرها راه رفتن (ازخوشحالی)
sky man	انعکاس عکس برف یا زمین یاشکل ابها در ابرها
rainfall	بارندگی
the rainy season	بارندگی
snowfall	بارندگی
snowfalls	بارندگی
onfall	بارندگی
rain fall	بارندگی
precipitation of moisture	بارندگی
onding	بارندگی زیاد
effective rainfall	بارندگی موثر
monsoons	موسم بارندگی
monsoon	موسم بارندگی
downpours	بارندگی زیاد
rain	بارندگی باریدن
hyerograph	نقشه بارندگی
precipitation	میزان بارندگی
annual precipitation	بارندگی سالیانه
downpour	بارندگی زیاد
rains	بارندگی باریدن
raining	بارندگی باریدن
rained	بارندگی باریدن
rainfall intensity	شدت بارندگی
average annual precipitation	متوسط بارندگی سالینه
hyetology	علم یا مبحث بارندگی
lapseratc	میزان بارندگی به نسبت بلندی ها
rainfall area	منطقه بارش ناحیه بارندگی
rain gage	وسیله سنجش میزان بارندگی
pluviometric	مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
water sky	لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر
symbol	اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
intensity of rain fall	شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
ephemeral stream	رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
dry year	سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
wet year	سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
symbol	علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters	نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character	نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
quady	رودی که فقط در فصل بارندگی جریان دارد و دربقیه فصول خشک میباشد
bingo	علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
hyetography	نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
storm water	فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
runoff coefficient	ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
rainfall index	شاخص بارش شاخص بارندگی
banners	علامت
code	علامت
tags	علامت
badges	علامت
badge	علامت
banner	علامت
emblem	علامت
signalled	علامت
signum	علامت
mark	علامت
apostrophize	علامت
caret	علامت
tag	علامت
apostrophes	علامت
tick	علامت
ticked	علامت
ticks	علامت
indicium	علامت
impresa	علامت
fog signal	علامت مه
indicator	علامت
ditto	علامت
apostrophe	علامت
differentia	علامت
stripes	علامت
stripe	علامت
codes and codification	علامت
emblems	علامت
marine code	علامت
symbol	علامت
signal	علامت
presage	علامت
marks	علامت
designation	علامت
bullet	یک علامت
presaged	علامت
presages	علامت
designations	علامت
presaging	علامت
token	علامت
character	علامت
bullets	یک علامت
unsigned	بی علامت
tokens	علامت
insignia	علامت
brands	علامت
brand	علامت
symptoms	علامت
symptomless	بی علامت
signaled	علامت
characters	علامت
signal generator	علامت زا
branding	علامت
symptom	علامت
decision symbol	علامت تصمیم
end mark	علامت بی پایان
cut off signal	علامت قطع
draft marks	علامت ابخور
crypto	علامت رمز
control signal	علامت کنترل
disconnect signal	علامت انفصال
control character	علامت کنترلی
connector symbol	علامت اتصال
brand name	علامت ساخت
brands	علامت تجارتی
digital signal	علامت رقمی
branding	علامت تجارتی
brands	علامت رقم
branding	علامت رقم
acoustic signal	علامت صوتی
double hyphen	این علامت //
equal sign	علامت تساوی
branding	علامت تجاری
equal sign	علامت برابری
inverts	علامت چاپ
advance sign	علامت اوانس
inverting	علامت چاپ
brands	علامت تجاری
brand names	علامت ساخت
composite symbol	علامت ترکیبی
coding	علامت گذاری
brand leader	علامت تجارتی
blinker	علامت چشمک زن
baud	علامت در ثانیه
balefire	اتش علامت
audible signal	علامت سمعی
asymptomatic	بدون علامت
arrow head	علامت پیکان
minus sign	علامت منها
minus signs	علامت منها
minus	کم شد با علامت منفی
signed	علامت دار
analog signal	علامت قیاسی
signalling	علامت دهی
advisory signal	علامت هشدار
brevity code	علامت اختصاری
signaling	علامت دهی
calibration mark	علامت کالیبراسیون
commodity code	علامت کالا
interrogative	علامت سئوال
interrogatives	علامت سئوال
busy signal	علامت اشغال
command signal	علامت فرمان
codes and codification	علامت گذاری
brand	علامت تجارتی
check mark	علامت کنترل
check character	علامت مقابلهای
brand	علامت تجاری
trademark	علامت تجارتی
trademark	علامت تجاری
trademarks	علامت تجارتی
brand	علامت رقم
celtic cross	علامت ضربدر
capital asset	علامت تجارتی
trademarks	علامت تجاری
temporal sign	علامت زمانی
warning signal	علامت خطر
wlldcard	علامت جانشین
word mark	علامت کلمه
zooks	علامت تعجب
status symbol	علامت مقام
status symbols	علامت مقام
V-sign	علامت پیروزی
V-signs	علامت پیروزی
marker pen	علامت گذار
Trade mark.	علامت تجارتی
To give a signal ( sign) .	علامت دادن
say the word <idiom>	علامت دادن
warning sign	علامت احضار
warning sign	علامت اخطار
terminal symbol	علامت پایانی
trade mark	علامت تجاری
trade mark	علامت بازرگانی
trade mark	علامت تجارتی
trig	علامت گذاشتن
typicality	نمونه علامت
typicalness	علامت شاخصیت
typification	علامت سازی
visual signal	علامت بصری
exclamation mark	علامت تعجب
bracket	علامت پرانتز
telegraph signal	علامت تلگرافی
external symbol	علامت خارجی
mark condition	شرط علامت
marque	علامت مخصوص
medical badge	علامت بهداری
negative signe	علامت منفی
note of a	علامت تعجب
pharmaceutical sign	علامت دواسازی