Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
I don't socialize much these days.
این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
Other Matches
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
many people
خیلی از مردم
a hot potato
<idiom>
[بحث داغ که خیلی از مردم در موردش صحبت میکنند و مورد جدال هست]
i have no knowledge of it
هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance
در یاد ندارم بخاطر ندارم
democracies
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
of late
دراین روزها
One of these days .
همین روزها
nowadays
این روزها
one of these o c shortlies
در همین روزها
plebiscites
مردم خواست رای قاطبه مردم
popular
مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscite
مردم خواست رای قاطبه مردم
one of these o c shortlies
یکی از این روزها
What time do you get to work every day ?
روزها چه ساعتی سر کار می روی ؟
The days are getting shorter now .
روزها دارند کوتاه می شوند
I have poor ( short ) memory nowadays .
این روزها پول نقد کم است
today of all days
از همه روزها امروز
[باید باشد]
Things are going well for me these days .
وضع من این روزها میزان است
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
One of these fin days .
انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
Does it have to be today (of all days)?
این حالا باید امروز باشد
[از تمام روزها]
؟
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
very low frequency
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
population
تعداد مردم مردم
populations
تعداد مردم مردم
ponderous
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
خیلی تند خیلی خوب
i have nothing
ندارم
i am not in
حالش را ندارم
i dont meant it
مقصودی ندارم
I don't have a fork.
من چنگال ندارم.
i am not a with him
با او اشنایی ندارم
i have no objection to that
به ان اعتراضی ندارم
I am dead broke . I am penniless.
یک غاز هم ندارم
i cannot bear him
حوصله او را ندارم
Are there any messages for me?
من پیغامی ندارم؟
I don't have a knife.
من چاقو ندارم.
I don't have a spoon.
من قاشق ندارم.
Are there any letters for me?
من نامه ای ندارم؟
I'm up to my ears
<idiom>
فرصت سر خاراندن ندارم
I have nothing to do with politics.
کاری به سیاست ندارم
I'm fine with it.
<idiom>
من باهاش مشکلی ندارم.
I'm not worth it.
من ارزش اونو ندارم.
i have no work today
امروز کاری ندارم
I am not in the mood.
حال وحوصله ندارم
I have nothing to do with him .
با اوسر وکاری ندارم
I have no small change.
من پول خرد ندارم.
i am out of p with it
دیگرحوصله انرا ندارم
i am reluctant to go
میل ندارم بروم
I cant do any crystal – gazing .
علم غیب که ندارم
I am sore at her. Iam bitter about her.
ازاودل خوشی ندارم
I don't like this.
من این را دوست ندارم.
i do not feel like working
کار کردن ندارم
I have no place (nowhere) to go.
جایی ندارم بروم
No offence!
قصد اهانت ندارم!
i reck not of danger
من باکی از خطر ندارم
My pain has gone.
دیگر درد ندارم.
I have nothing against you .
با شما مخالفتی ندارم
i do not have the courage
جرات انرا ندارم
No harm meant!
قصد اهانت ندارم!
I dislike dull colors .
رنگهای مات را دوست ندارم
I havent heard of her for a long time.
مدتها است از او خبری ندارم
I have lost my interest in football .
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
I have nothing more to say .
دیگر عرضی نیست ( ندارم )
I am tied up ( engaged ) on Saturday .
شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
I don't have it in my power to help you.
من توانایی کمک به شما را ندارم.
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
I am minding my own business.
کاری بکار کسی ندارم
She is not concerned with all that .
با این کارها کاری ندارم
i cannot a to buy that
استطاعت خرید انرا ندارم
I cant take (stand) it any longer.
بیش از این تاب ندارم
I have no doubt that you wI'll succeed.
تردیدی ندارم که موفق می شوید
I dont wish ( want ) to malign anyone .
میل ندارم بد کسی را بگویم
That is fine by me if you agree.
اگر موافقی من هم حرفی ندارم
i have nothing else
هیچ چیز دیگر ندارم
i have no money about me
با خود هیچ پولی ندارم
i have no other place to go
جای دیگری ندارم که بروم
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
You must be joking (kidding).
شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
It is of no interest to me at all.
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
I'll get there when I get there.
<proverb>
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll .
با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
I am
[will be]
busy this afternoon .
امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
ido not feel my legs
نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I have no claim to this house.
نسبت به این خانه ادعایی ندارم
To regain consciousness. to come to.
امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
I dont have an earthly chance.
کمترین شانس راروی زمین ندارم
emergencies
خیلی خیلی فوری
emergency
خیلی خیلی فوری
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
i have no idea of that
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
I dont mean to intrude .
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
how much does a vacation cost?
[American E]
[when amount is indeterminate]
<idiom>
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
jim dandy
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
state lamb
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
i take no interest in that
هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Lets play that again .
قبول ندارم.
[قبول نیست دربازی وغیره ]
public
مردم
peoples
مردم
the deaf
مردم کر
population
[pop.]
مردم
the people
مردم
folk
مردم
peopling
مردم
peopled
مردم
people
مردم
folks
مردم
canaille
مردم پست
anarchy
خودسری مردم
public notice
آگهی به مردم
populace
توده مردم
citizenry
مردم تبعیت
all men
همه مردم
all men
مردم همه
lao
مردم تایی
all men
کلیه مردم
anthropometry
مردم سنجی
land n
قوم مردم
unsociable
مردم گریز
popular
مردم پسند
anthropology
مردم شناسی
Among the people .
درمیان مردم
commons
مردم عادی
ruck
مردم عادی
communists
مردم گرا
communist
مردم گرا
rucks
مردم عادی
sociability
مردم امیزی
demography
مردم نگاری
townsfolk
مردم شهری
rush
ازدحام مردم
rushed
ازدحام مردم
rushing
ازدحام مردم
population
[pop.]
تعداد مردم
jawsmith
مردم فریب
popularity
مردم پسندی
laotian
مردم تایی
unsocial
مردم گریز
communism
مردم داری
people say
مردم می گویند
underfed
مردم گرسنه
flower people
مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
ombudsmen
فریادرس مردم
corporations
گروهی از مردم
corporation
گروهی از مردم
misanthrope
مردم گریز
misanthropes
مردم گریز
mobs
انبوه مردم
mobbing
انبوه مردم
mobbed
انبوه مردم
mob
انبوه مردم
omnibuses
توده مردم
omnibus
توده مردم
ombudsman
فریادرس مردم
lowest common denominators
مردم پذیر
commonest
: مردم عوام
the dregs of the people
مردم پست
the many
بیشتر مردم
the million
توده مردم
the multitude
توده مردم
the offscourings humanity
مردم پست
the old
مردم سالخورده
the public
عموم مردم
the total population
همه مردم
the american public
مردم امریکا
public-spirited
خیرخواه مردم
commoners
: مردم عوام
common
: مردم عوام
demos
توده مردم
citizenship
مردم تبعیت
lowest common denominator
مردم پذیر
head counts
شمارش مردم
head count
شمارش مردم
unsociability
مردم گریزی
men of intellgence
مردم باهوش
massing
توده مردم
masses
توده مردم
mass
توده مردم
openly
در انظار مردم
hoi polloi
توده مردم
most people
بیشتر مردم
plebeians
توده مردم
plebeian
توده مردم
mandrake
مردم گیاه
manragora
مردم گیاه
many people
بسیاری از مردم
parading
اجتماع مردم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com