Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
Other Matches
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
judiciousness
قضاوت درست تشخیص درست
true false questions
پرسشهای درست- نادرست
boolean operation
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
NOR function =
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
denials
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
neither nor function
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
denial
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
fallacy of composition
استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
boolean operation
کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
NOT function
تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
boolean algebra
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
algebra
ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
logic
یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
MCI device
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
traced
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traces
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
trace
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
equivalence
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
inequivalence
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
NEQ
تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
authentication
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
micr
سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
He can neither read nor write.
نه می تواند بخواند نه بنویسد
recognition
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exceptions
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exception
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
connivance
ی تواند زن خود را طلاق دهد
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
One cannot be in two places at once.
<proverb>
یکنفر نمى تواند در یک زمان دو جا باشد .
One cannot put back the clock.
<proverb>
هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
delinquent
مجرم
convicting
مجرم
offenders
مجرم
convicted
مجرم
convict
مجرم
delinquents
مجرم
blameworthy
مجرم
offender
مجرم
convicts
مجرم
violaor
مجرم
criminal
مجرم
criminals
مجرم
culpable
مجرم
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
Theres many a good tune played on an old fiddle.
<proverb>
یک ویولون قدیمى قطعات خوب بسیارى مى تواند بنوازد .
recognition
و به حالتی تبدیل میکند که به تواند وارد کامپیوتر شود
How many coaches can the engine pull ?
این لوکومو تیو چند تا واگه را می تواند بکشد ؟
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
wrongdoer
مجرم متخلف
recidivist
مجرم به عادت
recidivists
مجرم به عادت
principals
مجرم اصلی
guilty
بزهکار مجرم
criminate
مجرم خواندن
principal
مجرم اصلی
wrongdoers
مجرم متخلف
guilty
مجرم مرتکب
principal in the first degree
مجرم اصلی
The damage can't have been caused accidentally.
آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
You cannot make a silk purse out of a sows ear .
<proverb>
هیچکس نمى تواند از گوش ماده خو,ابریشم خالص بگیرد .
requisitions
واست استرداد مجرم
requisitioning
واست استرداد مجرم
requisitioned
واست استرداد مجرم
rehabilitation
اعاده حیثیت مجرم
requisition
واست استرداد مجرم
pronounce quilty
مجرم قلمداد کردن
extradite
مجرم را مسترد کردن
they held culplabe
اورامقصر یا مجرم شناختند
extraditing
مجرم را مسترد کردن
to be culpable for something
مجرم به چیزی بودن
extradites
مجرم را مسترد کردن
extradited
مجرم را مسترد کردن
an athlete's body
[circulation]
can take a lot of punishment.
بدن
[گردش خون]
یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
nobody can take work
[abuse]
indefinitely.
هیچ کس نمی تواند کار
[سو استفاده]
را به طور نامحدود تحمل بکند.
Nothing can.compensate for the loss ones health.
هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
convictions
محکوم یا مجرم شناخته شدن
principal offender
مباشر در جرم مجرم اصلی
conviction
محکوم یا مجرم شناخته شدن
identification
تشخیص تشخیص دادن
strappado
مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
accumulated depreciation
کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
open vertict
رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open verdict
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
The blind can not lead the blind.
<proverb>
کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
to pair somebody off
[up]
with somebody
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
pilloried
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
foulest
نادرست
fouler
نادرست
phony
نادرست
unsafe
نادرست
dishonest
نادرست
in error
<adj.>
نادرست
phoney
نادرست
inexact
نادرست
fouled
نادرست
inaccurate
نادرست
erroneous
نادرست
amiss
نادرست
out of a
نادرست
out of order
نادرست
out of trim
نادرست
unfair
نادرست
unfairly
نادرست
false
نادرست
foul
نادرست
phoneys
نادرست
phonies
نادرست
false
<adj.>
نادرست
imprecise
نادرست
infirmly
نادرست
wrongful
نادرست
trumped-up
نادرست
impure
نادرست
spurious
نادرست
sinister
کج نادرست
crooked
نادرست
trumped up
نادرست
fouls
نادرست
inconsecutive
نادرست
inconsequent
نادرست
false code
کد نادرست
fallacy of composition
تعمیم نادرست
distractor
گزینه نادرست
inaccurate
نادرست یا غلط
misconstruction
تعبیر نادرست
misconstruction
تفسیر نادرست
error
عقیده نادرست
false information
خبر نادرست
foul play
کار نادرست
miscue
ضربه نادرست
mispronounciation
تلفظ نادرست
missatement
گفته نادرست
mistranslation
ترجمه نادرست
false
ساختگی نادرست
false code
رمز نادرست
foul bill of lading
بارنامه نادرست
errors
عقیده نادرست
misconstructions
تعبیر نادرست
jackleg
ناشی نادرست
untrue
نادرست خائن
paralogism
قیاس نادرست
improper
نامناسب نادرست
inaccurately
بطور نادرست
by indirection
با وسائل نادرست
chuck
پرتاب نادرست
wrong answers
پاسخهای نادرست
misinformation
خبر نادرست
wrongfully
بطور نادرست
vicious
بدطینت نادرست
chucked
پرتاب نادرست
chucks
پرتاب نادرست
wrong information
اطلاعات نادرست
heterography
املای نادرست
unsound
ناخوش نادرست
inexactly
بطور نادرست
mispronunciations
تلفظ نادرست
mispronunciation
تلفظ نادرست
misconstructions
تفسیر نادرست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com