English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
helio ایینه ویژه مخابرات
Other Matches
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
communication operation instructions (co دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
cardioscope ایینه دل
mirror ایینه
mirrored ایینه
mirrors ایینه
hand glass ایینه
looking glass ایینه
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
catoptrics علم ایینه ها
heliograph ایینه افتابی
sconce mirror ایینه دیواری
enoptromancy فال ایینه
spectrophobia ایینه هراسی
eisotrophobia ایینه هراسی
peeper ایینه عینک
mirror tracing ترسیم از ایینه
pier glass ایینه قدی
reflector lens ایینه کوژ
mirror drawing نقاشی از ایینه
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
reflector lens ایینه پیچ نما
magic mirror ایینه دور نما
glass ایینه شیشه دوربین
helio ایینه مخابره پیام
pier table میز زیر ایینه قدی
catoptric وابسته به ایینه ونور منعکس شده
ramp sight ایینه مورس شکاف درجه پایه دار متحرک
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
amalgam الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgams الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
electric communication مخابرات
communication مخابرات
signal corps قسمت مخابرات
signal panel پرده مخابرات
telecommunication technique تکنیک مخابرات
telecommunication traffic ترافیک مخابرات
communication technician تکنیسین مخابرات
telecommunication network شبکه مخابرات
communication engineering مهندسی مخابرات
communication ارتباط و مخابرات
subscriber line خط مشترک [مخابرات]
telecommunications مخابرات تلگرافی
communication engineer مهندس مخابرات
communication center مرکز مخابرات
communication receiver گیرنده مخابرات
signal communications ارتباط و مخابرات
panel code کد پرده مخابرات
transmission مخابره مخابرات
transmission مخابرات ارسال
communication theory تئوری مخابرات
transmissions مخابره مخابرات
transmissions مخابرات ارسال
signal corps رسته مخابرات
panels پرده مخابرات
marking panel پرده مخابرات
panel پرده مخابرات
intercom مخابرات داخلی
data link محور مخابرات
intercoms مخابرات داخلی
communications ارتباط و مخابرات
radiographic مخابرات رادیویی
signal رسته مخابرات
signaled رسته مخابرات
signal center مرکز مخابرات
signal bridge پل مخابرات ناو
signal axis محور مخابرات
interphone مخابرات داخلی
signalled رسته مخابرات
strangle در مخابرات یعنی دستگاه
intercepts نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepting نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepted نفوذکردن در شبکه مخابرات
communication and electronics رسته مخابرات و الکترونیک
intercept نفوذکردن در شبکه مخابرات
area signal center مرکز مخابرات منطقه
master station پست اصلی مخابرات
signal operation instruction دستور کار مخابرات
intercommunication مخابرات داخلی یکان
communication chief رئیس مخابرات یکان
standing operating procedures روش جاری مخابرات
communication network شبکه ارتباط و مخابرات
panel پرده شبکه مخابرات
signalled علایم مخابراتی مخابرات
digital subscriber line [DSL] خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
signaled علایم مخابراتی مخابرات
signal علایم مخابراتی مخابرات
panels پرده شبکه مخابرات
cordless [cordless telephone] تلفن بی سیم [مخابرات]
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
cordless phone تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless telephone تلفن بی سیم [مخابرات]
asymmetric digital subscriber line [ADSL] خط مشترک دیجیتال نامتقارن [مخابرات ]
sign off علایم ختم مخابرات یامکالمات
cordless [cordless telephone] گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless phone گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
phone extension شماره تلفن فرعی [مخابرات]
cryptofacility تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
teletypewriter دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
wigway ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
spring loaded فنری کلید ناپایدار در مخابرات
cordless telephone گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cryptocompromise تولید خطر برای مخابرات رمز
radiograph پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
tele communication مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
communication deception گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
radiographs پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
demodulate از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
loran تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
lights out علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
high bit-rate digital subscriber line [HDSL] خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا [مخابرات ]
phonopore اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
teleprinters تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinter تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
dial up line خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
track telling ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
G. استاندارد در چند رسانهای و مستقیم مخابرات برای موضوع سیگنال صوتی با پهنای باند a کیلوهرتز که روی کانال ای با فرفیت a کیلوبایت در ثانیه ارسال میشود
specially ویژه
expressing ویژه
priviege حق ویژه
peculiar ویژه
expressed ویژه
extra <adj.> ویژه
particulars ویژه
expert ویژه گر
special <adj.> ویژه
paticular ویژه
privilege حق ویژه
extra special ویژه
specialists ویژه گر
specific ویژه
specifics ویژه
special ویژه
nett ویژه
nets ویژه
net ویژه
specific humidity نم ویژه
express ویژه
special character ویژه
particular ویژه
adhoc ویژه
experts ویژه گر
prerogative حق ویژه
specialist ویژه گر
expresses ویژه
prerogatives حق ویژه
idiocrasy ویژه
communication engineering تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
axis of signal communication محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
eigenvalue ویژه مقدار
monocular ویژه یک چشم
monkish ویژه راهبان
habiliments جامه ویژه
favourite or vor ویژه مخصوص
extra equipment متعلقات ویژه
equity capital ارزش ویژه
indicium نشانه ویژه
endemical ویژه یک قوم
labeled cargo کالای ویژه
electrical resistivity مقاومت ویژه
lachrymal ویژه اشک
lacrimal ویژه اشک
life guard هنگ ویژه
ecotype بوم ویژه
kink ویژه گی فرریز
particular lien حق حبس ویژه
gastronomist ویژه گرخوراک
eigenfunction ویژه تابع
specific rotation چرخش ویژه
specific resistance مقاومت ویژه
specific lattice شبکه ویژه
specific humidity رطوبت ویژه
specific heat دمای ویژه
specific heat گرمای ویژه
specific drawdown افت ویژه
specific donor دهنده ویژه
specific cost هزینه ویژه
specific viscosity گرانروی ویژه
specific volume حجم ویژه
specific weight وزن ویژه
special session نشست ویژه
extraordinary meeting نشست ویژه
specific weight سنگینی ویژه
(not one's) cup of tea <idiom> علاقه ویژه
special effects جلوههای ویژه
speleologist ویژه گر غارشناسی
specific yield ابدهی ویژه
species specific نوع- ویژه
special verdict تصمیم ویژه
resistivity مقاومت ویژه
relative density گرانی ویژه
regiospecific جهت ویژه
quantum state ویژه حالت
proper volume ویژه حجم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com