Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (13 milliseconds)
English	Persian
storm	باحمله گرفتن
stormed	باحمله گرفتن
storming	باحمله گرفتن
storms	باحمله گرفتن
Other Matches
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
retreating	پس گرفتن
infold	در بر گرفتن
retaking	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
take	گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
pushing	گرفتن
retreats	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreat	پس گرفتن
abating	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abate	اب گرفتن از
takes	گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
get at	گرفتن
resume	از سر گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
to hunt out	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
false grip	گرفتن
renovated	از سر گرفتن
flea	کک گرفتن
fleas	کک گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
retake	پس گرفتن
retakes	پس گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
retaken	پس گرفتن
getting	گرفتن
gets	گرفتن
get	گرفتن
to get at	گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
renovate	از سر گرفتن
accompanies	دم گرفتن
acquiring	گرفتن
to call back	پس گرفتن
accompany	دم گرفتن
overtakes	گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
tithes	ده یک گرفتن از
overtaken	گرفتن
overtake	گرفتن
capture	گرفتن
captures	گرفتن
capturing	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
raclaim	پس گرفتن
acquires	گرفتن
acquire	گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
accompanied	دم گرفتن
hold	گرفتن
catch	گرفتن
wed	گرفتن
holds	گرفتن
puddles	گل گرفتن
puddle	گل گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
indwell	جا گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
to draw back	پس گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
obturate	گرفتن
break out	در گرفتن
seizes	گرفتن
seized	گرفتن
seize	گرفتن
to catch on	گرفتن
cease	گرفتن
ceased	گرفتن
ceases	گرفتن
ceasing	گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
detract	گرفتن
encumbering	گرفتن
recapture	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
resumption	از سر گرفتن
encumbered	گرفتن
tong	گرفتن
to break in	گرفتن
unsay	پس گرفتن
encumbers	گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
detracted	گرفتن
withdraws	پس گرفتن
skim	کف گرفتن از
wive	زن گرفتن
withdraw	پس گرفتن
detracting	گرفتن
catch on	گرفتن
detracts	گرفتن
grab	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
grabs	گرفتن
reclaims	پس گرفتن
to take up	گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
to shut off	را گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
reclaim	پس گرفتن
lute	گل گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
encumber	گرفتن
skim	گرفتن کف
skimmed	کف گرفتن از
grabbed	گرفتن
lutes	گل گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
grabbing	گرفتن
skims	گرفتن کف
acclimatised	خو گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
nails	گرفتن
accustoms	خو گرفتن
despumate	کف گرفتن از
accustom	خو گرفتن
deglutinate	گرفتن
situates	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
accustoming	خو گرفتن
corks	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
devest	گرفتن
adeem	پس گرفتن
to lay a wager	گرفتن
situating	جا گرفتن
nail	گرفتن
disesteem	کم گرفتن
nailed	گرفتن
cork	گرفتن
receive	گرفتن
receives	گرفتن
originating	سرچشمه گرفتن
to be on one's track	رد کسیرا گرفتن
embraces	دراغوش گرفتن
to be fulfilled	انجام گرفتن
differentiate	مشتق گرفتن
wrestled	کشتی گرفتن
snare	با تله گرفتن
snares	با تله گرفتن
to take example	عبرت گرفتن
wrestle	کشتی گرفتن
embracing	دراغوش گرفتن
to suck in	فرا گرفتن
to stand a. off	کناره گرفتن
monopolizing	امتیازانحصاری گرفتن
celebrates	جشن گرفتن
to enter	دردست گرفتن
celebrate	یادبود گرفتن
celebrate	جشن گرفتن
to split the d.	میانه را گرفتن
accomplishing	صورت گرفتن
accomplishes	صورت گرفتن
monopolizes	امتیازانحصاری گرفتن
to catch hold of	محکم گرفتن
niggles	خرده گرفتن
to take example	سرمشق گرفتن
accomplish	صورت گرفتن
to be down up	سخت گرفتن بر
to catch fire	اتش گرفتن
to catch away	گرفتن وبردن
monopolized	امتیازانحصاری گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com