Total search result: 201 (21 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
cargo documentation |
بارنامههای کشتی بارنامه کردن |
|
|
Other Matches |
|
bill of loading |
بارنامه کشتی |
on board bill of exchange |
بارنامه روی کشتی |
reconsignment |
تجدید بارنامه کردن |
keels |
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن |
keel |
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن |
topgallant |
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی |
road bill |
بارنامه |
consignment note |
بارنامه |
bill of lading |
بارنامه |
manifest |
بارنامه |
manifested |
بارنامه |
blading |
بارنامه |
manifesting |
بارنامه |
manifests |
بارنامه |
b/l |
بارنامه |
waybill |
بارنامه |
way bill |
بارنامه |
clean bill of lading |
بارنامه تمیز |
dirty bill od lading |
بارنامه مشروط |
dirty bill od lading |
بارنامه مغشوش |
clean bill of lading |
بارنامه ساده |
clean bill of exchange |
بارنامه بی نقص |
clean bill of lading |
بارنامه بی نقص |
claused bill og exchange |
بارنامه مشروط |
foul bill of lading |
بارنامه نادرست |
combined bill of laning |
بارنامه مرکب |
foul bill of lading |
بارنامه مشروط |
clean bill of lading |
بارنامه بی نقض |
way bill |
بارنامه دریایی |
ocean manifest |
بارنامه دریایی |
short form bill of exchange |
بارنامه ملخص |
supply manifest |
بارنامه امادی |
flight manifest |
بارنامه هواپیما |
through bill of exchange |
بارنامه سراسری |
through bill of lading |
بارنامه سراسری |
railway bill of lading |
بارنامه راه اهن |
way bill |
بارنامه راه اهن |
combined bill of laning |
بارنامه حمل مرکب |
airway bill |
بارنامه حمل هوایی |
found shipment |
بار بدون بارنامه |
awb |
بارنامه حمل هوایی |
clean bill of lading |
بارنامه بدون قیدوشرط |
inland waterway bill of lading |
بارنامه ابراه داخلی |
house airway bill |
بارنامه داخلی هوایی |
air bill |
بارنامه محموله هوایی |
supply manifest |
بارنامه اقلام تدارکاتی |
ocean manifest |
بارنامه حمل کالای دریایی |
found shipment |
کالای بدون بارنامه یا رسید |
fiata combined transport bill of lading |
بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا" |
contract shipment number |
شماره بارنامه کالای ارسالی |
scuppering |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scuppers |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scupper |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scuppered |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
load line |
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد |
ship's manifest |
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی |
respondentia |
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود |
reconsignment |
تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل |
contract shipment number |
شماره بارنامه مواد مربوط به قرارداد |
flight manifest |
بارنامه پرواز یا لیست مسافرین هواپیما |
hawse |
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه |
carry ship |
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد |
lazar housek |
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی |
waterline |
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب |
supercargo |
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود |
gunroom |
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی |
embarkation |
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو |
dan runner |
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر |
bill of health |
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود |
freight release |
بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل |
usura maritima |
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است |
the vessel was put a bout |
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند |
launched |
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار |
launching |
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار |
launch |
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار |
launches |
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار |
letter of marque |
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان |
windjammer |
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی |
fbl |
lading of bill combinedtransport FIATA بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا" |
to take ship |
در کشتی سوار کردن |
imbark |
در کشتی سوار کردن |
sailings |
با کشتی حمل کردن |
sail |
با کشتی حمل کردن |
commissioning the ship |
فعال کردن کشتی |
to take ship |
با کشتی حمل کردن |
sailed |
با کشتی حمل کردن |
quarterdecks |
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره |
quarterdeck |
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره |
yaw |
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان |
yawed |
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان |
sailboats |
کشتی بادبانی کشتی بادی |
sailboat |
کشتی بادبانی کشتی بادی |
overboard |
از کشتی بدریا روی کشتی |
to outgo |
حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی] |
ships |
با کشتی حمل کردن فرستادن |
to go for a sail |
با کشتی بادی سفریاگردش کردن |
commissioning the ship |
وارد خدمت کردن کشتی |
to lay one on a ship |
کشتی را در بندر توقیف کردن |
ship |
با کشتی حمل کردن فرستادن |
time charter |
کرایه کردن موقت کشتی |
circumnavigate |
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن |
so strike one's flag |
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن |
to sail [for] |
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به] |
plundrage |
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی |
stowage |
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی |
piracy |
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره |
cartel ship |
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی |
ballast |
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن |
poops |
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن |
wrecks |
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن |
keel |
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو |
to take off one |
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن |
keels |
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو |
poop |
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن |
wreck |
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن |
wrecking |
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن |
free on boand |
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی |
stages |
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی |
stage |
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی |
jetsam |
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند |
salutes |
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه |
jetsam |
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند |
saluted |
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه |
saluting |
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه |
salute |
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه |
poop |
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن |
to heave a ship down |
کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن |
kentledge |
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون |
poops |
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن |
graving dock |
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی |
double leg pick up |
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی |
constructive receipt billing |
ارسال صورت اقلام ارسالی روش ارسال بارنامه |
interchanging |
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی |
interchanges |
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی |
interchange |
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی |
interchanged |
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی |
transfer loader |
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما |
orthodromics |
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی |
orthodromy |
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی |
semi naufragium |
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی |
hatch list |
لیست بار داخل دهلیزها بارنامه دهلیزها |
langrel |
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود |
langrage |
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود |
staging base |
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما |
langridge |
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود |
prows |
کشتی عرشه کشتی |
prow |
کشتی عرشه کشتی |
keelage |
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر |
beach gear |
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله |
hunter track |
مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین |
balancing |
حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی |
reship |
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن |
capsize |
واژگون کردن کشتی واژگون شدن |
capsizes |
واژگون کردن کشتی واژگون شدن |
capsizing |
واژگون کردن کشتی واژگون شدن |
capsized |
واژگون کردن کشتی واژگون شدن |
light ship |
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی |
dock receipt |
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر |
consignee |
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا |
military impedimenta |
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی |
innocent passage |
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد |
skag |
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی |
skeg |
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی |
catch |
کشتی کج |
board |
کشتی |
hulks |
کشتی |
boarded |
کشتی |
argo |
کشتی |
by water |
با کشتی |
flat |
پل کشتی |
wrestling |
کشتی |
flattest |
پل کشتی |
aft |
در پس کشتی |
vessel |
کشتی |
vessels |
کشتی |
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight |
کشتی مس |
bilge |
اب ته کشتی |
on board a ship |
در کشتی |
on the water |
در کشتی |
ark |
کشتی |
decks |
پل کشتی |
decked |
پل کشتی |
carina |
کشتی |
carinae |
کشتی |
foreship |
سر کشتی |
bottoms |
کشتی |
collier |
کشتی |
on the sea |
در کشتی |
afloat |
در کشتی |
ship |
کشتی |
ships |
کشتی |
sail ho! |
کشتی !کشتی ! |
hulk |
کشتی |
on shipboard |
در کشتی |
bottom |
کشتی |
puppis |
کشتی دم |
deck |
پل کشتی |
ship haven |
یک کش کشتی |
charter |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
chartered |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |