English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English Persian
cargo documentation بارنامههای کشتی بارنامه کردن
Other Matches
bill of loading بارنامه کشتی
on board bill of exchange بارنامه روی کشتی
reconsignment تجدید بارنامه کردن
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
road bill بارنامه
consignment note بارنامه
bill of lading بارنامه
manifest بارنامه
manifested بارنامه
blading بارنامه
manifesting بارنامه
manifests بارنامه
b/l بارنامه
waybill بارنامه
way bill بارنامه
clean bill of lading بارنامه تمیز
dirty bill od lading بارنامه مشروط
dirty bill od lading بارنامه مغشوش
clean bill of lading بارنامه ساده
clean bill of exchange بارنامه بی نقص
clean bill of lading بارنامه بی نقص
claused bill og exchange بارنامه مشروط
foul bill of lading بارنامه نادرست
combined bill of laning بارنامه مرکب
foul bill of lading بارنامه مشروط
clean bill of lading بارنامه بی نقض
way bill بارنامه دریایی
ocean manifest بارنامه دریایی
short form bill of exchange بارنامه ملخص
supply manifest بارنامه امادی
flight manifest بارنامه هواپیما
through bill of exchange بارنامه سراسری
through bill of lading بارنامه سراسری
railway bill of lading بارنامه راه اهن
way bill بارنامه راه اهن
combined bill of laning بارنامه حمل مرکب
airway bill بارنامه حمل هوایی
found shipment بار بدون بارنامه
awb بارنامه حمل هوایی
clean bill of lading بارنامه بدون قیدوشرط
inland waterway bill of lading بارنامه ابراه داخلی
house airway bill بارنامه داخلی هوایی
air bill بارنامه محموله هوایی
supply manifest بارنامه اقلام تدارکاتی
ocean manifest بارنامه حمل کالای دریایی
found shipment کالای بدون بارنامه یا رسید
fiata combined transport bill of lading بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
contract shipment number شماره بارنامه کالای ارسالی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
reconsignment تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
contract shipment number شماره بارنامه مواد مربوط به قرارداد
flight manifest بارنامه پرواز یا لیست مسافرین هواپیما
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
freight release بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launched به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
fbl lading of bill combinedtransport FIATA بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
to take ship در کشتی سوار کردن
imbark در کشتی سوار کردن
sailings با کشتی حمل کردن
sail با کشتی حمل کردن
commissioning the ship فعال کردن کشتی
to take ship با کشتی حمل کردن
sailed با کشتی حمل کردن
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
to outgo حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
ships با کشتی حمل کردن فرستادن
to go for a sail با کشتی بادی سفریاگردش کردن
commissioning the ship وارد خدمت کردن کشتی
to lay one on a ship کشتی را در بندر توقیف کردن
ship با کشتی حمل کردن فرستادن
time charter کرایه کردن موقت کشتی
circumnavigate دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
so strike one's flag کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
to sail [for] با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
plundrage غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
stowage حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
ballast سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
poops گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
wrecks لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
keel حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
to take off one رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
keels حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
poop گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
wreck لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
jetsam کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
salutes سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
jetsam کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
saluted سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluting سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
to heave a ship down کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
kentledge چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
graving dock اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
double leg pick up زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
constructive receipt billing ارسال صورت اقلام ارسالی روش ارسال بارنامه
interchanging مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
hatch list لیست بار داخل دهلیزها بارنامه دهلیزها
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
hunter track مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
balancing حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
capsize واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizes واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizing واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsized واژگون کردن کشتی واژگون شدن
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
consignee گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
catch کشتی کج
board کشتی
hulks کشتی
boarded کشتی
argo کشتی
by water با کشتی
flat پل کشتی
wrestling کشتی
flattest پل کشتی
aft در پس کشتی
vessel کشتی
vessels کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
bilge اب ته کشتی
on board a ship در کشتی
on the water در کشتی
ark کشتی
decks پل کشتی
decked پل کشتی
carina کشتی
carinae کشتی
foreship سر کشتی
bottoms کشتی
collier کشتی
on the sea در کشتی
afloat در کشتی
ship کشتی
ships کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
hulk کشتی
on shipboard در کشتی
bottom کشتی
puppis کشتی دم
deck پل کشتی
ship haven یک کش کشتی
charter اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com