English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
on target بالای اماج زمان روی هدف
Other Matches
overhead clearance حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
overhead cover پوشش بالای سر روپوش بالای سر
pop برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pops برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
targeting اماج
target اماج
targetted اماج
targets اماج
targeted اماج
targetting اماج
objective اماج
objectives اماج
gruel اماج
targe اماج
target overlay کالک اماج
area target اماج منطقهای
target behavior رفتار اماج
record as target ثبت اماج
point target اماج نقطهای
loblolly اش اماج غلیظ
scheduled target اماج طبق برنامه
record as target اماج را ثبت کنید
jack o' lent تمثال یهودای اسخر یوطی اماج
diverts تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
divert تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverted تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
transom پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
planned target اماج طرح ریزی شده هدف پیش بینی شده
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
presenting زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
present زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
presented زمان حاضر زمان حال
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
above بالای
overhead بالای سر
above بالای سر
up بالای
overhead در بالای سر
upping بالای
upped بالای
at the top of در بالای
atop of در بالای
over بالای
oer بالای
over بالای سر
over- بالای
over- بالای سر
atop of بالای
outreach بالای سر
into the bargain بالای ان
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
fanlight پنجره بالای در
ridge piece کش بالای شیروانی
ridge tree کش بالای شیروانی
ridge pole کش بالای شیروانی
fan light پنجره بالای در
pressure above the atmosphere فشار بالای جو
roof tree کش بالای شیروانی
fanlights پنجره بالای در
up the street بالای خیابان
uptown بالای شهر
crown بالای هرچیزی
crowns بالای هرچیزی
run over <idiom> حرکت از بالای
plunging fire اتش بالای سر
knap بالای تپه
rooftops بالای بام
It passed over my head. از بالای سرم رد شد
rooftop بالای بام
aloft در بالای زمین
above the earth بالای زمین
mean high water اب بالای میانگین
upstream بالای رودخانه
crow's nest بالای بلندی
oer بالای سر روی سر
over the horizon از بالای افق
overhead stroke ضربه از بالای سر
overhead backhand بک هند از بالای سر
overhead forehand فورهند از بالای سر
overhead cover حفاظ بالای سر
over the horizon بالای افق
in- بالای روی
in بالای روی
on بالای در باره
mantel board در بالای بخاری
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
aloft سطوح بالا در بالای
trucks کلاهک بالای دکل
refereeing داور بالای والیبال
superlunary واقع بر بالای ماه
rain water head طشتک بالای ناودان
referee داور بالای والیبال
refereed داور بالای والیبال
tree house خانه بالای درخت
trucking کلاهک بالای دکل
pulpit بالای منبر رفتن
spike over the block ابشار از بالای دفاع
truck کلاهک بالای دکل
headline در بالای صفحه ریسمان
penthouse اطاقک بالای بام
penthouses اطاقک بالای بام
headlines در بالای صفحه ریسمان
pulpits بالای منبر رفتن
referees داور بالای والیبال
trucked کلاهک بالای دکل
overhead pass پاس با دو دست از بالای سر
head water بالای رودخانه بالارود
overwrite بالای محلی نوشتن
bed moulding گچبری بالای کتیبه
chimney-head [بالای دودکش کوره ای]
high rate of interest نرخ بالای بهره
the sky is above us آسمان بالای سر ماست
exoatmosphere ترکش اتمی بالای جو
on station پروازهواپیما بالای هدف
aboveground در بالای سطح زمین
intercepting ditch ابرو بالای خاکبرداری
aerospace projection operations بالای منطقه عملیات
flews قسمت اویخته لب بالای سگ
bartizan کنگره بالای برج
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
header کلمات در بالای صفحه متن
black will take no other hue بالای سیاهی رنگی نیست
headers کلمات در بالای صفحه متن
stratopause لایه اتمسفری در بالای استراتوسفر
top ضربه به بالای توپ بیلیارد
upstaging وابسته به عقب یا بالای صحنه
space above property فضای قسمت بالای ملک
parhelic circle هاله روشن بالای افق
ascender قسمت بالای حروف کوچک
to crset a hill به بالای تپه ایی رسیدن
upper classes وابسته به طبقات بالای اجتماع
head دستشویی قایق بالای بادبان
upper edge of the net نوار بالای تور والیبال
up stream بالارود در قسمت بالای نهر
high frequency region of a spectrum ناحیه ی فرکانس بالای یک طیف
high beam نور بالای چراغ اتومبیل
letterheads عنوان چاپی بالای کاغذ
foretoppsail بادبان بالای شراع صدر
upper class وابسته به طبقات بالای اجتماع
fleche میل بالای مناره مارپیچ
lunette نعل اسب پنجره بالای در
epigastrium فوق المعده بالای شکم
dome light چراغ بالای طاق خودرو
bars چوب افقی بالای مانع
bar چوب افقی بالای مانع
on station اماده باش بالای هدف
upstaged وابسته به عقب یا بالای صحنه
roof garden تفریح گاه بالای بام
eyebrows گچ بری هلالی بالای پنجره
Hertfordshire spike [میل بالای مناره مارپیچ]
upstages وابسته به عقب یا بالای صحنه
tapes نوار پهن بالای تور
gatehouses اطاق یازندان بالای دروازه
crossbar چوب افقی بالای مانع
crossbars چوب افقی بالای مانع
cimborio [برجک نورگیر بالای بام]
choir-loft [بالکنی بالای جایگاه همسرایان]
taped نوار پهن بالای تور
gatehouse اطاق یازندان بالای دروازه
letterhead عنوان چاپی بالای کاغذ
tape نوار پهن بالای تور
eyebrow گچ بری هلالی بالای پنجره
net cord کابل یا سیم بالای تور والیبال
minimum clearance حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
crotched گویی که در مربع بالای میزبیلیارد است
midnight sun خورشید بالای افق در نیمه شب تابستان
deck house اتاقهای بالای عرشه اصلی کشتی
smash ضربه پرقدرت از بالای سر ابشار زدن
topsides قسمت فوقانی بدنه قایق بالای اب
calipash قسمت بالای کاسه لاک پشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com