English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
bilge بالا بردن فشار داخل خن
Other Matches
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
webbing نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
pitot tube لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
to press back با فشار عقب بردن
upgrading بالا بردن
uplifts بالا بردن
jacks بالا بردن
jack بالا بردن
upgrades بالا بردن
ante : بالا بردن
tweak بالا بردن
upgraded بالا بردن
hoisted بالا بردن
rallied بالا بردن قی مت
rallies بالا بردن قی مت
hoists بالا بردن
upraise بالا بردن
uprear بالا بردن
lifts بالا بردن
lifting بالا بردن
lifted بالا بردن
lift بالا بردن
hoist بالا بردن
raise of loom بالا بردن
uplift بالا بردن
raises بالا بردن
raise بالا بردن
rally بالا بردن قی مت
tweaked بالا بردن
jack up بالا بردن
up بالا بردن
elevates بالا بردن
elevating بالا بردن
promote بالا بردن
promoted بالا بردن
upped بالا بردن
upgrade بالا بردن
tweaks بالا بردن
promotes بالا بردن
promoting بالا بردن
elevate بالا بردن
tweaking بالا بردن
upping بالا بردن
back pressure turbine توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
raises بالا بردن دستمزد
casual uplift بالا بردن موقتی
hoists افراشتن بالا بردن
elevations بالا بردن لوله
raise بالا بردن دستمزد
elevation بالا بردن لوله
hoists عمل بالا بردن
hoist عمل بالا بردن
hoist افراشتن بالا بردن
flag hoist بالا بردن پرچم
hoisted عمل بالا بردن
hoisted افراشتن بالا بردن
to further sales فروش را بالا بردن
set sail بالا بردن بادبان
top up بالا بردن بوم جرثقیل
elevation of security بالا بردن حاشیه امنیت
elate بالا بردن محفوظ کردن
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
ramp بالا بردن یاپایین اوردن
ramps بالا بردن یاپایین اوردن
top-ups بالا بردن بوم جرثقیل
top-up بالا بردن بوم جرثقیل
jigging بالا و پایین بردن طعمه در اب
screw up زیاد بالا بردن اجاره
replenishing phase بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
blow in doors دری در مجرای ورودی موتورهواپیما که در اثر اختلاف فشار علیرغم نیروی فنربطرف داخل باز میشود
build-up بالا بردن توان رزمی نیروها
build-ups بالا بردن توان رزمی نیروها
build up بالا بردن توان رزمی نیروها
equity financing بالا بردن یا ایجاد سرمایه بافروش سهام
skies زیاد بالا بردن توپ هوایی زدن
sky زیاد بالا بردن توپ هوایی زدن
compression pressure فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
halliard طناب ویژه بالا و پایین بردن بادبان یاپرچم
extensive cultivation بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
inflate پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflating پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflates پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
stakhnovism افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
to sit up and beg التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to beg [of a dog holding up front paws] التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
mirror writing shadow reading کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
dapping نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
put option خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
shivered فشار شدید رو به بالا با عقب دست یا ساق دست از مدافع به حریف
shiver فشار شدید رو به بالا با عقب دست یا ساق دست از مدافع به حریف
shivering فشار شدید رو به بالا با عقب دست یا ساق دست از مدافع به حریف
tuck پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tucking پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tucks پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
place utility استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
mark up نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
customized فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customised فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customize فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customises فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customizing فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customising فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customizes فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
ratline عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
peripheral slots شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
intercommand داخل قسمت داخل یکان
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
mortise dead lock قفل داخل کار قفل داخل درب
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
imbibing تحلیل بردن فرو بردن
imbibes تحلیل بردن فرو بردن
imbibed تحلیل بردن فرو بردن
imbibe تحلیل بردن فرو بردن
to push out پیش بردن جلو بردن
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
masochism لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
aboard داخل
lineball داخل
intra داخل
insides داخل
inside <adv.> <prep.> در داخل
interiorly از داخل
interiors داخل
within در داخل
inside داخل
interior داخل
anie داخل
within <prep.> در داخل
withindoors در داخل
enters داخل شدن
interservice داخل قسمت
interneuron داخل عصبی
ingoing داخل شونده
interneural داخل عصبی
intratheater در داخل صحنه
uchi uke دفاع از داخل
he is not in it داخل نیست
to work in داخل کردن
phase in داخل کردن
intromit داخل کردن
anieoro به طرف داخل
intercontinental داخل قاره
enters داخل کردن
introgresseive داخل شونده
interurban داخل شهری
grind internally داخل را ساییدن
entered داخل کردن
to go into داخل شدن در
implode از داخل ترکیدن
entered داخل شدن
enter داخل کردن
to play at داخل شدن در
inside wiring سیمکشی داخل
interior wiring سیمکشی داخل
interchart در داخل نقشه
to cut in داخل شدن
enter داخل شدن
inward داخل رونده
inboard به سمت داخل
ingressive داخل شونده
inhaul به داخل کشیدن
inhaul به داخل کشنده
ingratiates داخل کردن
to go in داخل شدن
to get into داخل شدن در
on line داخل رده
internal attack تک داخلی یا تک از داخل
intermolecular در داخل ذرات
on berth در داخل بندر
implosion انفجار از داخل
intercellular داخل سلولی
to step inside داخل شدن
inbound داخل مرز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com