English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (29 milliseconds)
English Persian
prong باچنگ ک سوراخ کردن
prongs باچنگ ک سوراخ کردن
Other Matches
fight tooth and nail <idiom> باچنگ ودندان جنگیدن
to pink out leather چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
lyrical مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
pink سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinker سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
riddle سوراخ سوراخ کردن
riddles سوراخ سوراخ کردن
centers سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
sights سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sight سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
foraminate ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
broached سوراخ کردن
scuttled سوراخ کردن
to break open سوراخ کردن
bore سوراخ کردن
punched سوراخ کردن
wear a hole in سوراخ کردن
scuttles سوراخ کردن
punches سوراخ کردن
to burn a hole سوراخ کردن
broach سوراخ کردن
stab سوراخ کردن
stabbed سوراخ کردن
punch سوراخ کردن
scuttle سوراخ کردن
delved سوراخ کردن
delves سوراخ کردن
scuttling سوراخ کردن
to drill through سوراخ کردن
to punch a hole in سوراخ کردن
delving سوراخ کردن
transfix سوراخ کردن
steek سوراخ کردن
broaching سوراخ کردن
broaches سوراخ کردن
delve سوراخ کردن
bores سوراخ کردن
to set abroach سوراخ کردن
drills سوراخ کردن
pool سوراخ کردن
gored سوراخ کردن
perforates سوراخ کردن
pierces سوراخ کردن
perforate سوراخ کردن
drill سوراخ کردن
to poke a hole in any thing سوراخ کردن
foraminate سوراخ کردن
gore سوراخ کردن
drilled سوراخ کردن
boring سوراخ کردن
perforating سوراخ کردن
pierce سوراخ کردن
to pick a hole in سوراخ کردن
pools سوراخ کردن
incising سوراخ کردن
stabs سوراخ کردن
goring سوراخ کردن
gores سوراخ کردن
pooled سوراخ کردن
lack vt با گلوله سوراخ کردن
tusk سوراخ کردن یا کندن
punch مهر کردن سوراخ
burrs بامته سوراخ کردن
pertusion عمل سوراخ کردن
punches مهر کردن سوراخ
lancinate بانیزه سوراخ کردن
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
punched مهر کردن سوراخ
spits سوراخ کردن تف انداختن
to peck a hole in با نوک سوراخ کردن
burr بامته سوراخ کردن
spit سوراخ کردن تف انداختن
burred بامته سوراخ کردن
punched سوراخ ایجاد کردن
burring بامته سوراخ کردن
punch سوراخ ایجاد کردن
back drill از پشت سوراخ کردن
gride سوراخ کردن فرورفتن
transfixion عمل سوراخ کردن
puncture سوراخ کردن شکست
broaching سوراخ کردن قایق
broaches سوراخ کردن قایق
precision bore سوراخ کردن دقیق
punches سوراخ ایجاد کردن
broached سوراخ کردن قایق
to tear a hole in سوراخ یا پاره کردن
pecks بانوک سوراخ کردن
pecking بانوک سوراخ کردن
punctured سوراخ کردن شکست
tusks سوراخ کردن یا کندن
peck بانوک سوراخ کردن
hollow forge سوراخ کردن گرم
puncturing سوراخ کردن شکست
broach سوراخ کردن قایق
punctures سوراخ کردن شکست
pecked بانوک سوراخ کردن
peeping از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
unkennel از سوراخ یا لانه بیرون کردن
punctures سوراخ کردن پنچر شدن
slots سوراخ کردن شکاف کوچک
slot سوراخ کردن شکاف کوچک
puncturing سوراخ کردن پنچر شدن
jabs خنجر زدن سوراخ کردن
drilled سوراخ کردن چاه کندن
drills سوراخ کردن چاه کندن
jabbed خنجر زدن سوراخ کردن
jab خنجر زدن سوراخ کردن
jabbing خنجر زدن سوراخ کردن
drill سوراخ کردن چاه کندن
punctured سوراخ کردن پنچر شدن
puncture سوراخ کردن پنچر شدن
slotting سوراخ کردن شکاف کوچک
notch شکاف چوبخط سوراخ کردن
notches شکاف چوبخط سوراخ کردن
back drilling attachment تجهیزات سوراخ کردن از پشت
karatonyxis عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
bores وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
rupturing شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
borer هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
ruptures شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupture شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
bore وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
fraise گشادتر کردن سوراخ اره مدور
stave شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
pinhole سوراخ کردن برای گوشی یاز
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
concrete coring drill مته برای سوراخ کردن هسته بتن
lanciation سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
jackhammer مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
penetrate رخنه کردن سوراخ کردن
impaled سوراخ کردن احاطه کردن
punches منگنه کردن سوراخ کردن
penetract رخنه کردن سوراخ کردن
thrusts سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusting سوراخ کردن رخنه کردن در
impale سوراخ کردن احاطه کردن
thrust سوراخ کردن رخنه کردن در
perforating سوراخ کردن نفوذ کردن
perforate سوراخ کردن نفوذ کردن
punch منگنه کردن سوراخ کردن
penetrated رخنه کردن سوراخ کردن
gimlet سوراخ کردن مته کردن
punched منگنه کردن سوراخ کردن
gimlets سوراخ کردن مته کردن
impales سوراخ کردن احاطه کردن
stick سوراخ کردن نصب کردن
perforates سوراخ کردن نفوذ کردن
penetrates رخنه کردن سوراخ کردن
impaling سوراخ کردن احاطه کردن
trepanation مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
to prick at something بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
cancellated سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block قالب سوراخ سوراخ
cancellous سوراخ سوراخ اسفنجی
millepore مرجان سوراخ سوراخ
cancellate سوراخ سوراخ اسفنجی
grid دریچه سوراخ سوراخ
grids دریچه سوراخ سوراخ
angle drill ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
bottoming reamer وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
acupunctuate با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
slotting سوراخ
alveolar سوراخ سوراخ
fenestra سوراخ
punctulate سوراخ سوراخ
pigenhole سوراخ
mesh سوراخ
waterholes سوراخ
orifice سوراخ
meshing سوراخ
waterhole سوراخ
finger hole سوراخ
columbarium سوراخ
meshes سوراخ
loops سوراخ
puncturing سوراخ
broach سوراخ کن
piercer سوراخ کن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com