English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
English Persian
bedim با ابر پوشاندن ابری یا مانند ابر کردن
Other Matches
flecker ابری کردن
obnubilate ابری کردن
marbleize رنگ ابری کردن
camouflage استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
sheathe غلافدار کردن پوشاندن
suffusing پوشاندن اشباع کردن
camouflage مخفی کردن پوشاندن
suffuses پوشاندن اشباع کردن
camouflaged مخفی کردن پوشاندن
suffused پوشاندن اشباع کردن
camouflages مخفی کردن پوشاندن
sheathes غلافدار کردن پوشاندن
suffuse پوشاندن اشباع کردن
sheathed غلافدار کردن پوشاندن
camouflaging مخفی کردن پوشاندن
fanned پوشاندن پوشش کردن
fans پوشاندن پوشش کردن
sheath غلافدار کردن پوشاندن
sheaths غلافدار کردن پوشاندن
coat پوشاندن روکش کردن
concealment پنهان کردن پوشاندن
fan پوشاندن پوشش کردن
fanning پوشاندن پوشش کردن
immersing زیر اب کردن پوشاندن
immersed زیر اب کردن پوشاندن
coatings پوشاندن روکش کردن
immerses زیر اب کردن پوشاندن
coated پوشاندن روکش کردن
immerse زیر اب کردن پوشاندن
coats پوشاندن روکش کردن
papered یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
able لباس پوشاندن قوی کردن
carbonize باذغال پوشاندن یاترکیب کردن
ablest لباس پوشاندن قوی کردن
papering یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
papers یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
crowns تاج گذاری کردن پوشاندن
paper یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
crown تاج گذاری کردن پوشاندن
abler لباس پوشاندن قوی کردن
becloud با ابر پوشاندن تاریک کردن
liquor با روغن پوشاندن چرب کردن
tinplate با قلع پوشاندن حلبی کردن
liquors با روغن پوشاندن چرب کردن
inundating زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundates زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
souse بطور کامل پوشاندن حمله کردن
armor plate زره دار کردن پوشاندن بازره
inundate زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundated زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
mats بوریا پوش کردن باحصیر پوشاندن
mat بوریا پوش کردن باحصیر پوشاندن
overwatch مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
heavy ابری
reeky ابری
nebulose ابری
nebula ابری
flossflower گل ابری
heavier ابری
heavies ابری
acloud ابری
nedula ابری
heaviest ابری
clouded ابری
overcast ابری
nubilous ابری
cloudy ابری
thick تیره ابری
thicker تیره ابری
horsehead nebula ابری سراسب
gloom ابری بودن
orion nebula ابری جبار
planetary nebula ابری سیارهای
lagoon nebula ابری مرداب
star nebula ابری ستارهای
sponginess حالت ابری
nebulosity حالت ابری
star cloud ابری ستارهای
owl nebula ابری جعد
dapple لکه ابری
aquarius nebula ابری دلو
dummbbell nebula ابری دمبل
emission nebula ابری تشعشعی
crab nebula ابری خرچنگی
veil nebula ابری پرده
tarantula nebula ابری طلاماهی
ring nebula ابری حلقوی
thickest تیره ابری
heavily overcast ابری پوشیده [ هواشناسی]
overcloud ابری یا تیره شدن
extragalactic nebula ابری برون کهکشانی
horsehead nebula ابری کله اسبی
to overcloud ابری شدن [هوشناسی]
heavily overcast ابری متراکم [هواشناسی]
to cloud over ابری شدن [هوشناسی]
It is cloudy. هوا ابری است.
lyraring nebula ابری حلقوی شلیاق
paralleling برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleled برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
marbles رنگ ابری زدن مرمرنماکردن
emission nebula ابری نشری سحابی گسیلشی
marble رنگ ابری زدن مرمرنماکردن
likens مانند کردن
likening مانند کردن
likened مانند کردن
liken مانند کردن
similize مانند کردن
incrust با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن
equalized مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalised مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
jellify ژله مانند کردن
lord مانند لردرفتار کردن
lords مانند لردرفتار کردن
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
matronize مانند رئیسه رفتار کردن
to torpedo تارومار کردن [مانند تلاش کسی]
meshing شبکه تور مانند یا مشبک کردن
meshes شبکه تور مانند یا مشبک کردن
mesh شبکه تور مانند یا مشبک کردن
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
helmcloud ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
represents عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represented عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represent عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
eualize مساوی کردن مانند کردن
thunderhead توده ابری که حاشیه اش سفیداست وقبل از رعد وبرق دراسمان فاهر میشود
take to pieces پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
to quit something cold turkey چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
to goose [American E] the engine موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to pounce on somebody به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
paintress زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
to rev [British E] the engine موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
cloud design طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
cleco fastener وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
submerges پوشاندن
submerging پوشاندن
shrouded پوشاندن
infold پوشاندن
coverings پوشاندن
to d. with snow پوشاندن
shroud پوشاندن
incase etc پوشاندن
submerged پوشاندن
to cover up پوشاندن
sods پوشاندن
covers پوشاندن
sod پوشاندن
blanketed پوشاندن
blankets پوشاندن
overrun پوشاندن
overrunning پوشاندن
blanket پوشاندن
to go to the shades پوشاندن
inwrap پوشاندن
overruns پوشاندن
cover پوشاندن
shingle پوشاندن
submerge پوشاندن
to cover in پوشاندن
copartnership پوشاندن
enclothe پوشاندن
enrobe پوشاندن
enshoud پوشاندن
cases پوشاندن
case پوشاندن
sheet پوشاندن
jacket پوشاندن
enveloped پوشاندن
jackets پوشاندن
enveloping پوشاندن
sheets پوشاندن
envelops پوشاندن
roofs پوشاندن
roof پوشاندن
overcast پوشاندن
emboss پوشاندن
revet پوشاندن
batten down پوشاندن
enshroud پوشاندن
enshrouded پوشاندن
enshrouding پوشاندن
enshrouds پوشاندن
encase پوشاندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com