Dictiornary-Farsi | بتندی بدون تامل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
headily	بتندی بدون تامل


Other Matches

tantivy	بتندی
fierily	بتندی
whop	بتندی افتادن یازدن
advisement	تامل
hesitation	تامل
indecision	تامل
straight away	بی تامل
ill a	بی تامل
deliberately	با تامل
contemplation	تامل
reflection	تامل
like a shot	بی تامل
offhand	بی تامل
hesitant	تامل کننده
considerations	توجه تامل
consideration	توجه تامل
haltingly	تامل کنان
hesitates	تامل کردن
hesitatingly	از روی تامل
hesitate	تامل کردن
action deferred	تامل در عملیات
hesitated	تامل کردن
wait a second	تامل کنید
unhesitatingly	بی درنگ بی تامل
deliberations	اندیشه تامل
devisable	شایسته تامل
hesitating	تامل کردن
deliberation	اندیشه تامل
he hestate to say it	درگفتن ان تامل میکند
hurried	هول هولکی بی تامل
to make observations [about] [on]	تامل کردن [در مورد] [به]
to reflect [on]	تامل کردن [درباره]
deliberative	مبنی بر تامل و مشاوره
well a	خردمندانه مقرون به تامل خردمند
critical	وخیم انتقادی قابل تامل
action deferred	تامل در به کار بردن جنگ افزار
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
reflect	تامل کردن منعکس کردن
reflects	تامل کردن منعکس کردن
reflecting	تامل کردن منعکس کردن
to make a pause	درنگ کردن تامل کردن
boggle	رم کردن تامل کردن
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
ex-	بدون
but	بدون
without	بدون
goalless	بدون گل
bottomless	بدون ته
indubitable	بدون شک
sans	بدون
i'll warrant	بدون شک
wanting	بدون
and no mistake	بدون شک
obtrusively	بدون حق
ex	بدون
to a certainty	بدون شک
undoubted	بدون شک
not nearctic	بدون
acheilous	بدون لب
undoubtedly	بدون شک
doubtlessly	بدون شک
unstressed	بدون مد
acheilos	بدون لب
unmannered	بدون اداب
untitled	بدون عنوان
unmaned	بدون سرنشین
prosaically	بدون لطافت
unsprung	بدون فنر
unequivocally	بدون ابهام
quiescently	بدون جنبش
unspotted	بدون الودگی
unvalued	بدون ارج
nonstop	بدون توقف
unmennerly	بدون اداب
unaligned	بدون صف ارایی
untitled	بدون سراغاز
unequivocal	بدون ابهام
on the square	بدون کجی
unpromising	بدون امید
nonsyllabic	بدون هجایی
unsigned	بدون امضاء
pathless	بدون جاده
unlined	بدون پوشش
constantly	بدون تغییر
scoreless	بدون امتیاز
searchless	بدون جستجو
shadeless	بدون سایه
shockless	بدون ضربه
soilless	بدون خاک
stemless	بدون ساقه
stemless	بدون تنه
strikeless	بدون ضربت
unadvised	بدون اطلاع
toeless	بدون پنجه
indiscriminately	بدون تمیز
termless	بدون شرط
unceasing	بدون وقفه
unblushing	بدون شرم
tenantless	بدون مستاجر
unlined	بدون استر
unfunded	بدون سرمایه
unfinanced	بدون پشتوانه
recoilless	بدون لنگر
faultless	بدون خطا
unfeigned	بدون تصنع
undeviating	بدون تردیدرای
run on	بدون وقفه
consistently	بدون تناقض
unoccupied	بدون مستاجر
undeviating	بدون انحراف
sans ceremonie	بدون تشریفات
sans recours	بدون رجوع
safely	بدون خطر
terrorless	بدون ترس
discontinuously	بدون اتصال
continuously	بدون توقف
unresponsive	بدون احتیاط
confidently	بدون شبهه
unfurnished	بدون اثاثیه
cordless	بدون سیم
undue	بدون مداخله
by rote	بدون فکر
bloodlessly	بدون خونریزی
achlamydeous	بدون پوشش
dealated	بدون بال
disconnectedly	بدون ارتباط
dimensionless	بدون بعد
immediately	بدون واسطه
diamensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون اندازه
deice	بدون یخ کردن
toothless	بدون دندانه
degas	بدون گازکردن
expired	بدون اعتبار
inoffensive	بدون زنندگی
bareheaded	بدون کلاه
unalloyed	بدون الیاژ
adrift	بدون هدف
unselfish	بدون خودخواهی
acranial	بدون کاسهء سر
acold	بدون احساسات
acid free	بدون اسید
acarpous	بدون میوه
achromic	بدون ترخیم
air dry	بدون رطوبت
ametabolic	بدون دگردیسی
awless	بدون بیم
avirulent	بدون شدت
blankly	بدون مقصودیامعنی
vainly	بدون نتیجه
asymptomatic	بدون علامت
anechoic	بدون انعکاس
glabrous	بدون کرک
ametabolous	بدون دگردیسی
achromatic	بدون ترخیم
bloodless	بدون خونریزی
unattended	بدون متصدی
ingenuously	بدون تزویر
inelastic	بدون کشش
indolently	بدون درد
indistinctively	بدون فرق
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
incommunicable	بدون رابطه
incognizant	بدون شناسایی
inofficial	بدون اجازه
inoperculate	بدون دریچه
nonboresafe	بدون ضامن
endless	بدون پایان
non delay	بدون تاخیر
no doubt	بدون تردید
irrespective of	بدون ملاحظه
irreflexive	بدون واکنش
inviscid	بدون لزوجت
intolerantly	بدون بردباری
inapproachable	بدون دسترسی
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
free of tax	بدون مالیات
insecure	بدون ایمنی
free from slip	بدون لغزش
free from backlash	بدون لقی
flavorless	بدون مزه
notwithstanding	بدون توجه
failure free	بدون خرابی
exclusive of	بدون در نظرگرفتن