Dictiornary-Farsi | بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
centrifugally cast concrete	بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز


Other Matches

centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
hot topping	ریخته گی
disorganized	در هم ریخته
foundered	ریخته گر
founder	ریخته گر
brass founder	ریخته گر
caster	ریخته گر
metal founder	ریخته گر
founders	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
besprent	ریخته
casting	ریخته گی
foundry man	ریخته گر
moulder	ریخته گر
foundering	ریخته گر
cast crystal	بلور ریخته
sheet asphalt	اسفالت ریخته
cast glass	شیشه ریخته گی
cast concrete	بتن ریخته گی
molten	ریخته ریختگی
skinning	پوسته ریخته گی
found	ریخته گری
founds	ریخته گری
group casting	ریخته گری
potted	در کوزه ریخته
cast metal	فلز ریخته گی
iron foundry	ریخته گی اهن
skinned	پوسته ریخته گی
casting	قطعه ریخته گی
skins	پوسته ریخته گی
foundries	ریخته گری
founding	ریخته گری
foundry	ریخته گری
investment castings	ریخته گی بسته
investment foundry	ریخته گی بسته
skin	پوسته ریخته گی
precast	پیش ریخته
cast steel	فولاد ریخته گی
castellated nut	مهره ریخته گی
wild and woolly	درهم ریخته
chuted concrete	بتن ریخته گی
moulding	ریخته گری
casting	ریخته گری
mis run casting	ریخته گری غلط
trumpeting	قیف ریخته گری
foundry practice	تکنیک ریخته گری
mold	قالب ریخته گری
trumpet	قیف ریخته گری
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
foundry cupola	کوپول ریخته گری
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
foundry pit	چاله ریخته گری
pouring cup	قاشق ریخته گری
precision casting	ریخته گری دقیق
press casting	ریخته گری فشاری
debris	اشغال روی هم ریخته
foundry pit	جهنم ریخته گری
trumpeted	قیف ریخته گری
metal foundry	ریخته گری فلزات
injection molding	ریخته گری تزریقی
iron casting	ریخته گری اهن
pig	قالب ریخته گری
pig	اهن تازه ریخته
pigs	اهن تازه ریخته
plaster casts	ریخته گری گچی
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
plaster cast	ریخته گری گچی
ingot casting	ریخته گری شمش
jakes	اشغال درهم ریخته
metal casting	ریخته گری فلز
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
fusion casting	ریخته گری ذوبی
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
group casting	ریخته گری گروهی
group teaming	ریخته گری گروهی
pigs	قالب ریخته گری
machinery castings	ریخته گری ماشینی
loam castings	ریخته گری شنی
forge	ریخته گری فلز
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
shell casting	ریخته گری پوستهای
cast steel	فولاد ریخته گری
down hill casting	ریخته گری مستقیم
direct casting	ریخته گری مستقیم
cast molding	قالبگیری ریخته گری
transfer molding	ریخته گری انتقالی
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
forges	ریخته گری فلز
litters	زایمان ریخته وپاشیده
littered	زایمان ریخته وپاشیده
litter	زایمان ریخته وپاشیده
art casting	ریخته گری صنعتی
steel foundry	ریخته گری فولاد
sand casting	ریخته گری ماسهای
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
littering	زایمان ریخته وپاشیده
composite casting	ریخته گری مرکب
molds	قالب ریخته گری
ejecta	مواد بیرون ریخته
mould	قالب ریخته گری
moulded	قالب ریخته گری
moulds	قالب ریخته گری
molded	قالب ریخته گری
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
core sand	ماسه ریخته گری
compression molding	ریخته گری فشاری
chuted concrete	بتن ریخته شده
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
green concrete	بتن تازه ریخته شده
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
pressure die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
overshot wheel	چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
pressure die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
It was a mess . Everything was scattered all over the place.	همه چیز ریخته وپاشیده بود
die0casting die	حدیده ریخته گری تحت فشار
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
bullybeef	گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
mallable iron foundry	ریخته گری اهن چکش خوار
shell molding type foundry	ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
sand casting	ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
die casting	ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
flotsam and jetsam	کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
slough	در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
knuckle sprue	استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
kentledge	چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
geomancer	کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
berm	خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود
core binder	ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
platen	صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
acentric	بی مرکز
center line	خط مرکز
center	مرکز
hearts	مرکز
centers	مرکز
centre	مرکز
centred	مرکز
centered	مرکز
station	مرکز
stationed	مرکز
stations	مرکز
centre forward	مرکز
concentric	هم مرکز
omphalos	مرکز
intermediate exchange	مرکز
meddles	مرکز
meddled	مرکز
meddle	مرکز
middles	مرکز