Dictiornary-Farsi | بدون استثنا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
unexceptional	بدون استثنا


Search result with all words

without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
Other Matches

exclusiveness	استثنا
exeptional	استثنا
exceptions	استثنا
exception	استثنا
with the exception of	به استثنا به جزء
exceptor	استثنا کننده
exception handling	استثنا گردانی
exept	استثنا کردن
to make an exception	استثنا کردن یا قائل شدن
when, just for once, I ...	اگر من یک بار به طور استثنا ...
The exception proves the rule.	استثنا قاعده را ثابت میکند.
demurring	استثنا قائل شدن تاخیر
demur	استثنا قائل شدن تاخیر
demurs	استثنا قائل شدن تاخیر
demurred	استثنا قائل شدن تاخیر
de minimis exception	به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
to a certainty	بدون شک
undoubtedly	بدون شک
goalless	بدون گل
sans	بدون
not nearctic	بدون
acheilous	بدون لب
bottomless	بدون ته
i'll warrant	بدون شک
without	بدون
undoubted	بدون شک
and no mistake	بدون شک
but	بدون
unstressed	بدون مد
acheilos	بدون لب
obtrusively	بدون حق
doubtlessly	بدون شک
indubitable	بدون شک
wanting	بدون
ex	بدون
ex-	بدون
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
asymptomatic	بدون علامت
sans ceremonie	بدون تشریفات
sans recours	بدون رجوع
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
faultless	بدون خطا
wing it <idiom>	بدون آمادگی
unequivocally	بدون ابهام
anechoic	بدون انعکاس
consistently	بدون تناقض
searchless	بدون جستجو
glabrous	بدون کرک
ametabolic	بدون دگردیسی
air dry	بدون رطوبت
scoreless	بدون امتیاز
unequivocal	بدون ابهام
shadeless	بدون سایه
to be sure <idiom>	مطمئنا ،بدون شک
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
ametabolous	بدون دگردیسی
excluding meals	بدون غذا
unoccupied	بدون مستاجر
pathless	بدون جاده
bloodlessly	بدون خونریزی
on the square	بدون کجی
degas	بدون گازکردن
by rote	بدون فکر
nonsyllabic	بدون هجایی
safely	بدون خطر
prosaically	بدون لطافت
quiescently	بدون جنبش
decaffeinated	بدون کافئین
without milk	بدون شیر
run on	بدون وقفه
avirulent	بدون شدت
awless	بدون بیم
constantly	بدون تغییر
unceasing	بدون وقفه
recoilless	بدون لنگر
bareheaded	بدون کلاه
nonstop	بدون توقف
warless	بدون جنگ
unvocal	بدون موسیقی
unvalued	بدون ارج
insecure	بدون ایمنی
untitled	بدون سراغاز
untitled	بدون عنوان
unsigned	بدون امضاء
unblushing	بدون شرم
notwithstanding	بدون توجه
expired	بدون اعتبار
inoffensive	بدون زنندگی
unaligned	بدون صف ارایی
inaction	بدون فعالیت
voteless	بدون رای
vibrationless	بدون لرزه
toeless	بدون پنجه
valveless	بدون سوپاپ
indubitable	بدون تردید
vacant succession	بدون جانشین
unadvised	بدون اطلاع
unpromising	بدون امید
involuntarily	بدون اراده
unfunded	بدون سرمایه
confidently	بدون شبهه
unfinanced	بدون پشتوانه
unfeigned	بدون تصنع
undeviating	بدون تردیدرای
undeviating	بدون انحراف
unresponsive	بدون احتیاط
toothless	بدون دندانه
unlined	بدون استر
immediately	بدون واسطه
unlined	بدون پوشش
undue	بدون مداخله
unmennerly	بدون اداب
unmannered	بدون اداب
bloodless	بدون خونریزی
unmaned	بدون سرنشین
unsprung	بدون فنر
unspotted	بدون الودگی
unfurnished	بدون اثاثیه
continuously	بدون توقف
backless	بدون پشت
achromic	بدون ترخیم
achromatic	بدون ترخیم
achlamydeous	بدون پوشش
soilless	بدون خاک
acarpous	بدون میوه
zero elasticity	بدون کشش
backless	بدون پشتی
endless	بدون پایان
cold turkey	بدون آمادگی
shockless	بدون ضربه
acranial	بدون کاسهء سر
acold	بدون احساسات
unmanned	بدون سرنشین
unattended	بدون متصدی
acid free	بدون اسید
faceless	بدون ویژگی
faceless	بدون صورت
workless	بدون عمل
stemless	بدون ساقه
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
with in compass	بدون مبالغه
vainly	بدون نتیجه
blankly	بدون مقصودیامعنی
weanting	بدون بی منهای
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
terrorless	بدون ترس
termless	بدون شرط
tenantless	بدون مستاجر
unselfish	بدون خودخواهی
stemless	بدون تنه
adrift	بدون هدف
without recourse	بدون رجوع
without recourse	بدون حق مراجعه
unalloyed	بدون الیاژ
without justification	بدون مجوز
strikeless	بدون ضربت
wayless	بدون جاده
non-assessable <adj.>	بدون مالیات
free from taxes <adj.>	بدون مالیات
freely	بدون محدودیت
inelastic	بدون کشش
harmlessly	بدون صدمه
promptly	بدون معطلی
ingenuously	بدون تزویر
irresponsibly	بدون حس مسئولیت
stateless	بدون تابعیت
frozen	بدون ترقی
failure free	بدون خرابی
indolently	بدون درد
bare	بدون روکش
incommunicable	بدون رابطه
bared	بدون روکش
barer	بدون روکش
flavorless	بدون مزه
bares	بدون روکش
barest	بدون روکش
indistinctively	بدون فرق
baring	بدون روکش
dimensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون اندازه
off hand	بدون آمادگی
disconnectedly	بدون ارتباط