Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
impenitently	بدون اضهار پشیمانی
Other Matches
impemitently	بدون ابراز پشیمانی
remorse	پشیمانی
contrition	پشیمانی
repentance	پشیمانی
regrets	پشیمانی
regret	پشیمانی
regretted	پشیمانی
regretting	پشیمانی
penitence	پشیمانی
compunction	پشیمانی
adducible	قابل اضهار قابل ارائه
compunctious	وابسته به پشیمانی
penitently	از روی پشیمانی و توبه
ruing	دلسوزی کردن پشیمانی
rues	دلسوزی کردن پشیمانی
rued	دلسوزی کردن پشیمانی
rue	دلسوزی کردن پشیمانی
repentantly	از روی توبه و پشیمانی
irrepentant	مبنی بر عدم پشیمانی
penance	توبه وطلب بخشایش پشیمانی
to be touched [hit] by a pang of regret	ناگهانی احساس پشیمانی [افسوس] کردن
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
goalless	بدون گل
but	بدون
without	بدون
indubitable	بدون شک
undoubted	بدون شک
doubtlessly	بدون شک
i'll warrant	بدون شک
not nearctic	بدون
sans	بدون
undoubtedly	بدون شک
obtrusively	بدون حق
acheilous	بدون لب
ex-	بدون
acheilos	بدون لب
ex	بدون
and no mistake	بدون شک
to a certainty	بدون شک
wanting	بدون
unstressed	بدون مد
bottomless	بدون ته
faultless	بدون خطا
pathless	بدون جاده
unmennerly	بدون اداب
consistently	بدون تناقض
prosaically	بدون لطافت
unmannered	بدون اداب
unmaned	بدون سرنشین
unsprung	بدون فنر
voteless	بدون رای
unpromising	بدون امید
unsigned	بدون امضاء
on the square	بدون کجی
unwary	بدون نگرانی
vibrationless	بدون لرزه
valveless	بدون سوپاپ
unequivocal	بدون ابهام
nonboresafe	بدون ضامن
nonstop	بدون توقف
vacant succession	بدون جانشین
nonsyllabic	بدون هجایی
unvocal	بدون موسیقی
unvalued	بدون ارج
untitled	بدون سراغاز
untitled	بدون عنوان
unequivocally	بدون ابهام
unspotted	بدون الودگی
unlined	بدون پوشش
shockless	بدون ضربه
constantly	بدون تغییر
unceasing	بدون وقفه
soilless	بدون خاک
unadvised	بدون اطلاع
stemless	بدون ساقه
stemless	بدون تنه
strikeless	بدون ضربت
holdless	بدون گیره
tenantless	بدون مستاجر
termless	بدون شرط
terrorless	بدون ترس
safely	بدون خطر
unaligned	بدون صف ارایی
shadeless	بدون سایه
searchless	بدون جستجو
unlined	بدون استر
unfunded	بدون سرمایه
quiescently	بدون جنبش
unfinanced	بدون پشتوانه
recoilless	بدون لنگر
unfeigned	بدون تصنع
undeviating	بدون تردیدرای
run on	بدون وقفه
undeviating	بدون انحراف
unblushing	بدون شرم
sans ceremonie	بدون تشریفات
sans recours	بدون رجوع
scoreless	بدون امتیاز
unoccupied	بدون مستاجر
dimensionless	بدون بعد
by rote	بدون فکر
bloodlessly	بدون خونریزی
toothless	بدون دندانه
bareheaded	بدون کلاه
continuously	بدون توقف
unresponsive	بدون احتیاط
confidently	بدون شبهه
unfurnished	بدون اثاثیه
immediately	بدون واسطه
cordless	بدون سیم
diamensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون اندازه
notwithstanding	بدون توجه
deice	بدون یخ کردن
involuntarily	بدون اراده
degas	بدون گازکردن
dealated	بدون بال
bloodless	بدون خونریزی
awless	بدون بیم
undue	بدون مداخله
avirulent	بدون شدت
vainly	بدون نتیجه
acid free	بدون اسید
achromic	بدون ترخیم
achromatic	بدون ترخیم
achlamydeous	بدون پوشش
acarpous	بدون میوه
unalloyed	بدون الیاژ
adrift	بدون هدف
blankly	بدون مقصودیامعنی
acold	بدون احساسات
asymptomatic	بدون علامت
anechoic	بدون انعکاس
expired	بدون اعتبار
inoffensive	بدون زنندگی
ametabolous	بدون دگردیسی
ametabolic	بدون دگردیسی
air dry	بدون رطوبت
acranial	بدون کاسهء سر
unselfish	بدون خودخواهی
ingenuously	بدون تزویر
inelastic	بدون کشش
indolently	بدون درد
indistinctively	بدون فرق
incommunicable	بدون رابطه
incognizant	بدون شناسایی
inapproachable	بدون دسترسی
immusical	بدون هماهنگی
inofficial	بدون اجازه
inoperculate	بدون دریچه
non delay	بدون تاخیر
no doubt	بدون تردید
unattended	بدون متصدی
endless	بدون پایان
irrespective of	بدون ملاحظه
irreflexive	بدون واکنش
inviscid	بدون لزوجت
intolerantly	بدون بردباری
immethodical	بدون اسلوب
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
free from slip	بدون لغزش
free from backlash	بدون لقی
indubitable	بدون تردید
flavorless	بدون مزه
failure free	بدون خرابی
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
insecure	بدون ایمنی
discontinuously	بدون اتصال
free of tax	بدون مالیات
free play	بدون محدودیت
hands down	بدون احتیاط
guilelessly	بدون تزویر
glabrous	بدون کرک
fruitlessly	بدون نتیجه
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
free trader	بدون گمرک
inaction	بدون فعالیت
disconnectedly	بدون ارتباط
aimlessly	بدون مقصد
wing it <idiom>	بدون آمادگی
harmlessly	بدون صدمه
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
tax-free <adj.>	بدون مالیات

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com