Dictiornary-Farsi | بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا


Other Matches

Military aid with no strings attached .	کمکهای نظامی بدون قید وشرط
The victors demanded unconditional surrender .	فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
unexceptional	بدون استثنا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
unstressed	بدون مد
goalless	بدون گل
not nearctic	بدون
wanting	بدون
and no mistake	بدون شک
acheilos	بدون لب
obtrusively	بدون حق
ex	بدون
ex-	بدون
doubtlessly	بدون شک
i'll warrant	بدون شک
bottomless	بدون ته
sans	بدون
acheilous	بدون لب
without	بدون
undoubtedly	بدون شک
undoubted	بدون شک
but	بدون
indubitable	بدون شک
to a certainty	بدون شک
to be sure <idiom>	مطمئنا ،بدون شک
faceless	بدون ویژگی
safely	بدون خطر
weanting	بدون بی منهای
achromic	بدون ترخیم
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
wing it <idiom>	بدون آمادگی
quiescently	بدون جنبش
air dry	بدون رطوبت
achromatic	بدون ترخیم
achlamydeous	بدون پوشش
unceasing	بدون وقفه
acid free	بدون اسید
pathless	بدون جاده
constantly	بدون تغییر
acold	بدون احساسات
acarpous	بدون میوه
prosaically	بدون لطافت
faceless	بدون صورت
unmanned	بدون سرنشین
acranial	بدون کاسهء سر
unoccupied	بدون مستاجر
ametabolic	بدون دگردیسی
unwary	بدون نگرانی
nonboresafe	بدون ضامن
bareheaded	بدون کلاه
disposed	بدون پوشش
indiscriminately	بدون تمیز
standstill	بدون حرکت
irrespective	بدون مراعات
exposed	بدون پوشش
undoubted	بدون تردید
awless	بدون بیم
avirulent	بدون شدت
ametabolous	بدون دگردیسی
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
decaffeinated	بدون کافئین
without milk	بدون شیر
anechoic	بدون انعکاس
seamless	بدون درز
on the square	بدون کجی
asymptomatic	بدون علامت
nonsyllabic	بدون هجایی
nonstop	بدون توقف
excluding meals	بدون غذا
continuously	بدون توقف
humblest	بدون ارتفاع
unsigned	بدون امضاء
strikeless	بدون ضربت
unpromising	بدون امید
tenantless	بدون مستاجر
unmennerly	بدون اداب
unmannered	بدون اداب
bachelor	بدون عیال
humble	بدون ارتفاع
untitled	بدون عنوان
untitled	بدون سراغاز
vibrationless	بدون لرزه
valveless	بدون سوپاپ
vacant succession	بدون جانشین
toothless	بدون دندانه
stemless	بدون ساقه
stemless	بدون تنه
unvocal	بدون موسیقی
unvalued	بدون ارج
bachelors	بدون عیال
immediately	بدون واسطه
undeviating	بدون تردیدرای
undeviating	بدون انحراف
bloodless	بدون خونریزی
toeless	بدون پنجه
insecure	بدون ایمنی
unblushing	بدون شرم
involuntarily	بدون اراده
unaligned	بدون صف ارایی
unfeigned	بدون تصنع
indubitable	بدون تردید
unfinanced	بدون پشتوانه
unmaned	بدون سرنشین
inaction	بدون فعالیت
unsprung	بدون فنر
termless	بدون شرط
unlined	بدون پوشش
unlined	بدون استر
unfunded	بدون سرمایه
terrorless	بدون ترس
notwithstanding	بدون توجه
cold turkey	بدون آمادگی
run on	بدون وقفه
sans ceremonie	بدون تشریفات
without recourse	بدون رجوع
without recourse	بدون حق مراجعه
unadvised	بدون اطلاع
without justification	بدون مجوز
unequivocal	بدون ابهام
workless	بدون عمل
zero elasticity	بدون کشش
unspotted	بدون الودگی
recoilless	بدون لنگر
consistently	بدون تناقض
backless	بدون پشتی
backless	بدون پشت
faultless	بدون خطا
unselfish	بدون خودخواهی
adrift	بدون هدف
unalloyed	بدون الیاژ
unequivocally	بدون ابهام
with in compass	بدون مبالغه
soilless	بدون خاک
undue	بدون مداخله
wayless	بدون جاده
warless	بدون جنگ
unfurnished	بدون اثاثیه
voteless	بدون رای
confidently	بدون شبهه
expired	بدون اعتبار
endless	بدون پایان
inoffensive	بدون زنندگی
sans recours	بدون رجوع
vainly	بدون نتیجه
blankly	بدون مقصودیامعنی
scoreless	بدون امتیاز
searchless	بدون جستجو
unattended	بدون متصدی
shadeless	بدون سایه
shockless	بدون ضربه
unresponsive	بدون احتیاط
non delay	بدون تاخیر
sound <adj.>	بدون مشکل
fruitlessly	بدون نتیجه
incommunicable	بدون رابطه
cordless	بدون سیم
static	بدون تحرک
incognizant	بدون شناسایی
inapproachable	بدون دسترسی
frozen	بدون ترقی
stateless	بدون تابعیت
irresponsibly	بدون حس مسئولیت
free of tax [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
dealated	بدون بال
exempt from taxes [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
indistinctively	بدون فرق
flawless <adj.>	بدون مشکل
immaculate <adj.>	بدون مشکل
free from error <adj.>	بدون مشکل
glabrous	بدون کرک
guilelessly	بدون تزویر
hands down	بدون احتیاط
off hand	بدون آمادگی
indolently	بدون درد
promptly	بدون معطلی
harmlessly	بدون صدمه
exempt from taxation [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
bared	بدون روکش
bare	بدون روکش
diamensionless	بدون اندازه
diamensionless	بدون بعد
dimensionless	بدون بعد
unleaded	بدون سرب
holdless	بدون گیره
disconnectedly	بدون ارتباط