Dictiornary-Farsi | بدون کره واجبار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
incoercible	بدون کره واجبار


Other Matches

distraint	اکراه واجبار
coercion	تهدید واجبار
coercive	از روی کره واجبار
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
i'll warrant	بدون شک
to a certainty	بدون شک
ex	بدون
ex-	بدون
not nearctic	بدون
but	بدون
without	بدون
undoubted	بدون شک
indubitable	بدون شک
undoubtedly	بدون شک
doubtlessly	بدون شک
sans	بدون
bottomless	بدون ته
acheilous	بدون لب
wanting	بدون
acheilos	بدون لب
and no mistake	بدون شک
unstressed	بدون مد
goalless	بدون گل
obtrusively	بدون حق
run on	بدون وقفه
sans ceremonie	بدون تشریفات
vibrationless	بدون لرزه
pathless	بدون جاده
untitled	بدون سراغاز
disposed	بدون پوشش
valveless	بدون سوپاپ
prosaically	بدون لطافت
vacant succession	بدون جانشین
unvalued	بدون ارج
unwary	بدون نگرانی
recoilless	بدون لنگر
unvocal	بدون موسیقی
quiescently	بدون جنبش
indiscriminately	بدون تمیز
no doubt	بدون تردید
seamless	بدون درز
non delay	بدون تاخیر
irrespective	بدون مراعات
nonstop	بدون توقف
nonsyllabic	بدون هجایی
voteless	بدون رای
faultless	بدون خطا
standstill	بدون حرکت
unfinanced	بدون پشتوانه
consistently	بدون تناقض
on the square	بدون کجی
unequivocal	بدون ابهام
sans recours	بدون رجوع
scoreless	بدون امتیاز
unpromising	بدون امید
toeless	بدون پنجه
unadvised	بدون اطلاع
unaligned	بدون صف ارایی
unblushing	بدون شرم
unmennerly	بدون اداب
unmannered	بدون اداب
undeviating	بدون انحراف
undeviating	بدون تردیدرای
unfeigned	بدون تصنع
unmaned	بدون سرنشین
unfunded	بدون سرمایه
unsprung	بدون فنر
unlined	بدون استر
unlined	بدون پوشش
unsigned	بدون امضاء
nonboresafe	بدون ضامن
untitled	بدون عنوان
constantly	بدون تغییر
unceasing	بدون وقفه
searchless	بدون جستجو
shadeless	بدون سایه
shockless	بدون ضربه
soilless	بدون خاک
stemless	بدون ساقه
stemless	بدون تنه
safely	بدون خطر
strikeless	بدون ضربت
unoccupied	بدون مستاجر
tenantless	بدون مستاجر
termless	بدون شرط
terrorless	بدون ترس
unspotted	بدون الودگی
dimensionless	بدون بعد
bloodless	بدون خونریزی
bloodlessly	بدون خونریزی
immediately	بدون واسطه
bareheaded	بدون کلاه
awless	بدون بیم
avirulent	بدون شدت
toothless	بدون دندانه
asymptomatic	بدون علامت
by rote	بدون فکر
involuntarily	بدون اراده
diamensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون اندازه
insecure	بدون ایمنی
deice	بدون یخ کردن
degas	بدون گازکردن
dealated	بدون بال
notwithstanding	بدون توجه
cordless	بدون سیم
anechoic	بدون انعکاس
continuously	بدون توقف
unresponsive	بدون احتیاط
acid free	بدون اسید
achromic	بدون ترخیم
achromatic	بدون ترخیم
achlamydeous	بدون پوشش
acarpous	بدون میوه
blankly	بدون مقصودیامعنی
vainly	بدون نتیجه
unselfish	بدون خودخواهی
inoffensive	بدون زنندگی
expired	بدون اعتبار
confidently	بدون شبهه
unfurnished	بدون اثاثیه
undue	بدون مداخله
ametabolous	بدون دگردیسی
ametabolic	بدون دگردیسی
air dry	بدون رطوبت
acranial	بدون کاسهء سر
acold	بدون احساسات
adrift	بدون هدف
unequivocally	بدون ابهام
ingenuously	بدون تزویر
inelastic	بدون کشش
indolently	بدون درد
indistinctively	بدون فرق
incommunicable	بدون رابطه
incognizant	بدون شناسایی
inapproachable	بدون دسترسی
immusical	بدون هماهنگی
inofficial	بدون اجازه
inoperculate	بدون دریچه
irrespective of	بدون ملاحظه
irreflexive	بدون واکنش
unattended	بدون متصدی
inviscid	بدون لزوجت
intolerantly	بدون بردباری
endless	بدون پایان
unalloyed	بدون الیاژ
immethodical	بدون اسلوب
holdless	بدون گیره
hands down	بدون احتیاط
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
flavorless	بدون مزه
inaction	بدون فعالیت
failure free	بدون خرابی
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
indubitable	بدون تردید
discontinuously	بدون اتصال
free from backlash	بدون لقی
free from slip	بدون لغزش
guilelessly	بدون تزویر
glabrous	بدون کرک
fruitlessly	بدون نتیجه
free trader	بدون گمرک
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
free play	بدون محدودیت
free of tax	بدون مالیات
disconnectedly	بدون ارتباط
free from taxes <adj.>	بدون مالیات
wireless <adj.>	بدون سیم
cordless <adj.>	بدون سیم
exempt from taxes [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
wing it <idiom>	بدون آمادگی
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
exempt from taxation [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
excluding meals	بدون غذا
zero-rated <adj.>	بدون مالیات
decaffeinated	بدون کافئین
without milk	بدون شیر
tax-free <adj.>	بدون مالیات
tax-exempt <adj.>	بدون مالیات
non-taxable <adj.>	بدون مالیات
non-assessable <adj.>	بدون مالیات