English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
phosphoresce بدون گرمای محسوس
Other Matches
concrete محسوس
phenomenal محسوس
patents محسوس
patenting محسوس
patented محسوس
significance محسوس
patent محسوس
sensible محسوس
tangibly محسوس
phenomenally محسوس
tangible محسوس
sensed difference تفاوت محسوس
sense datum شیی محسوس
tangible property دارائی محسوس
tangible benefit سود محسوس
impalpable غیر محسوس
inappreciable غیر محسوس
palpably بطور محسوس یا اشکار
appreciable قابل ارزیابی محسوس
markedly بطور برجسته یا محسوس
sensibly بطور نمایان یا محسوس
appreciably قابل ارزیابی محسوس
insensibly بطور غیر محسوس
incorporal مجرد غیر محسوس
jnd کمترین تفاوت محسوس
inappreciative غیر محسوس جزئی
perceivable درک کردنی محسوس
just noticeable difference کمترین تفاوت محسوس
feel لمس کردن محسوس شدن
sense datum امر محسوس وقابل تحلیل
inappreciably بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
feels لمس کردن محسوس شدن
overt act عملی که در عالم خارج محسوس باشد
to melted in to another form بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
gradate بتدریج و بطور غیر محسوس تغییر رنگ دادن
debounce جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
inflationary gap وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
heat of condensation گرمای میعان
heat of combustion گرمای سوختن
heat of evaporation گرمای تبخیر
heat of combustion گرمای احتراق
thermonuclear گرمای هستهای
latent heat گرمای نهان
latent heat of sublimation گرمای تصعید
heat of activation گرمای فعالسازی
integral heat of solution گرمای کل انحلال
heat of vaporization گرمای تبخیر
heat of formation گرمای تشکیل
heat of fusion گرمای ذوب
heat of transformation گرمای تبدیل
heat of transformation گرمای تحول
heat of sunlimation گرمای تصعید
heat of solution گرمای انحلال
heat value گرمای سوختن
heat of reaction گرمای واکنش
heat of ionization گرمای یونش
heat of hydration گرمای ابش
heat value گرمای احتراق
heating value گرمای سوختن
heating value گرمای احتراق
maturing heat گرمای گیرش
high or low temperature گرمای زیادیاکم
latent heat of fusion گرمای ذوب
total heat of solution گرمای کل انحلال
genial heat گرمای ملایم
specific heat گرمای ویژه
radiant heat گرمای تابنده
expansion heat گرمای واتنش
sensible heat گرمای محسوسه
phlogosis گرمای سوزنده
paradoxical warmth گرمای تناقضی
boiling heat گرمای جوشش
wash heat گرمای جوش
cinder heat گرمای شلاکه
heat of solidification گرمای انجماد
equiviscous temperature گرمای لزوجت
molecular specific heat گرمای ویژه مولی
molar heat of vaporization گرمای مولی تبخیر
molar specific heat گرمای ویژه مولی
differential heat of solution گرمای انحلال تفاضلی
latent heat of sublimation گرمای نهان تصعید
standard heat of formation گرمای تشکیل استاندارد
latent heat of varporization گرمای نهان تبخیر
molar heat of combusion گرمای مولی احتراق
molar heat of condensation گرمای مولی میعان
molar heat of crystallization گرمای مولی تبلور
molar heat of fusion گرمای مولی ذوب
molar heat of solution گرمای مولی انحلال
molar heat of formation گرمای مولی تشکیل
heat of sunlimation گرمای نهان تصعید
molar heat of sublimation گرمای مولی تصعید
generated heat گرمای تولید شده
waste heat گرمای تلف شده
latent heat of fusion گرمای نهان ذوب
heat of fusion گرمای نهان ذوب
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
pyrometer الت سنجش گرمای زیاد
incandesce از گرمای زیاد سفید شدن
sweating heat گرمای لحیم کاری غیر مستقیم
law of additivity of reaction heat قانون جمع پذیری گرمای واکنش
to take one's temperature درجه گرمای کسیراسنجیدن نبض کسیرادیدن
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
thermoelectrometer الت سنجش جریان یزق ازروی گرمای ان
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
isocheim خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسطانهادرزمستان ...داده میشود
isothermal line خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
isotherm خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
dielectric heating گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
isotheral line خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسط انها 000 نشان داده میشود
burn out گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
imperceivable غیر قابل ادراک غیر محسوس
air cooled engine موتور پیستونی که گرمای تلف شده ان به وسیله پره ها یا تیغههای دور سیلندرمستقیما به جریان هواانتقال مییابد
cylinder baffles صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
the concert of europe منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
diesel ramjet موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
tangible costs هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
recoilless جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
bottomless بدون ته
undoubtedly بدون شک
to a certainty بدون شک
ex بدون
unstressed بدون مد
undoubted بدون شک
sans بدون
doubtlessly بدون شک
ex- بدون
not nearctic بدون
goalless بدون گل
and no mistake بدون شک
wanting بدون
obtrusively بدون حق
acheilous بدون لب
acheilos بدون لب
but بدون
without بدون
i'll warrant بدون شک
indubitable بدون شک
scoreless بدون امتیاز
sans ceremonie بدون تشریفات
acid free بدون اسید
sans recours بدون رجوع
searchless بدون جستجو
soilless بدون خاک
faultless بدون خطا
notwithstanding بدون توجه
free from backlash بدون لقی
achromic بدون ترخیم
unequivocally بدون ابهام
acarpous بدون میوه
unequivocal بدون ابهام
prosaically بدون لطافت
quiescently بدون جنبش
flavorless بدون مزه
achlamydeous بدون پوشش
achromatic بدون ترخیم
recoilless بدون لنگر
failure free بدون خرابی
run on بدون وقفه
exclusive of بدون در نظرگرفتن
acold بدون احساسات
acranial بدون کاسهء سر
degas بدون گازکردن
dealated بدون بال
stemless بدون تنه
avirulent بدون شدت
strikeless بدون ضربت
awless بدون بیم
cordless بدون سیم
constantly بدون تغییر
bareheaded بدون کلاه
unceasing بدون وقفه
by rote بدون فکر
stemless بدون ساقه
deice بدون یخ کردن
asymptomatic بدون علامت
air dry بدون رطوبت
discontinuously بدون اتصال
ametabolic بدون دگردیسی
ametabolous بدون دگردیسی
disconnectedly بدون ارتباط
shadeless بدون سایه
shockless بدون ضربه
dimensionless بدون بعد
anechoic بدون انعکاس
diamensionless بدون بعد
diamensionless بدون اندازه
consistently بدون تناقض
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com