English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
Other Matches
effectiveness کارائی
performances کارائی
performance کارائی
isonomy برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
economic efficiency کارائی اقتصادی
production efficiency کارائی تولید
production efficiency کارائی در تولید
performances سطح کارائی
performance میزان کارائی
performance سطح کارائی
performances میزان کارائی
maximum efficiency حداکثر کارائی
absolute efficiency کارائی مطلق
tax efficiency کارائی مالیاتی
roundabout production تولید با کارائی بیشتر
marginal efficiency of capital کارائی نهائی سرمایه
absolute deficiency عدم کارائی مطلق
decreasing marginal efficiency of capita کارائی نهائی نزولی سرمایه
uprating بهبود میزان کارائی [مهندسی]
marginal efficiency of investment کارائی نهائی سرمایه گذاری
bound انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
marginal efficiency of investment schedu نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
nonmonetarists ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
isogony برابری
iso quant برابری
par برابری
inequalities نا برابری
inequality نا برابری
equations برابری
equation برابری
equality برابری
comparisons برابری
comparison برابری
equalization برابری
coequality برابری
equivalents برابری
equivalent برابری
equalness برابری
evenness برابری
conformation برابری
parallelism برابری
equity برابری
equities برابری
rivalship برابری
owelty برابری
parity برابری
counterbalances برابری کردن
subjective equality برابری ذهنی
equal gate دریچه برابری
equal sign علامت برابری
counterbalanced برابری کردن
equality ciroui مدار برابری
homology همسانی برابری
counterbalance برابری کردن
gold parity برابری طلا
exchange parity برابری ارز
ties رابطه برابری
musicalness برابری با موسیقی
musicality برابری با موسیقی
oneness برابری وحدت
accommodation coefficient ضریب برابری
tie رابطه برابری
manifoldness چند برابری
commensuteness برابری دراندازه
coeternity برابری درابدیت
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
counterweigh پارسنگ برابری کردن با
exchange parity نرخ برابری ارز
feminism برابری طلبی زنان
equal sacrifice theory نظریه برابری فداکاری
equipollence برابری درمعنی یاقوه
exchange rate parity نرخ برابری ارز
par of exchange نرخ برابری ارز
isopolity برابری در حقوق سیاسی
par value of currencies نرخ برابری اسعار
to make odds even نا برابری ها را از میان بردن
purchasing power parity برابری قدرت خرید
modernness برابری بااصول امروزی ها
emulating برابری جستن با پهلو زدن
emulates برابری جستن با پهلو زدن
equipoise برابری دروزن متعادل ساختن
emulate برابری جستن با پهلو زدن
emulated برابری جستن با پهلو زدن
feminism عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
devaluation تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
metamerism برابری در ترکیب و وزن ودگرگونی در خواص شیمیایی
feminism عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
lorenz curve منحنی که نمایشگر انحراف توزیع درامداز وضع برابری کامل است
opposite مقابل
fore <adv.> در مقابل
in front <adv.> در مقابل
at the fore <adv.> در مقابل
at the front <adv.> در مقابل
in the front <adv.> در مقابل
as compared to در مقابل
opposites مقابل
as opposed to در مقابل
versus prep در مقابل
titles مقابل
title مقابل
in consideration of در مقابل
at front <adv.> در مقابل
anti در مقابل
opposed مقابل
vis a vis مقابل
vis-a-vis مقابل
versus در مقابل
counterparts نقطه مقابل
on payment در مقابل وجه
opposed piston engine موتورپیستون مقابل
alternative hypothesis فرضیه مقابل
from opposite directions از دو طرف مقابل
counterpart نقطه مقابل
anti thesis وضع مقابل
opposite the house مقابل خانه
water resistance مقاومت در مقابل اب
in comparison to [compared with] در قبال [در مقابل]
respondents طرف مقابل
contralateral muscles عضلات مقابل
counter weight وزنه مقابل
dead against درست مقابل
point-blank مقابل هدف
obverse طرف مقابل
off مقابل عازم
counterweights وزنه مقابل
respondent طرف مقابل
counterpoint نقطه مقابل
orientated هدف مقابل
inverse برعکس مقابل
point blank مقابل هدف
counterweight وزنه مقابل
contrary مقابل خلاف
rivaling طرف مقابل دعوا
rivalled طرف مقابل دعوا
release documents against واگذاری اسناد در مقابل
cash against documents پول در مقابل اسناد
rivaled طرف مقابل دعوا
boring stay قسمت ساکن مقابل
rivalling طرف مقابل دعوا
rival طرف مقابل دعوا
torsional rigidity استحکام در مقابل پیچش
sonnal deung مقابل تیغه دست
flood protection حفافت در مقابل طغیان
capitals در مقابل حالت کوچک
wear resistance مقاومت در مقابل سایش
windproof مقاوم در مقابل باد
forwarded حرکت به جلو یا مقابل
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
front wall دیوار مقابل اسکواش
forward حرکت به جلو یا مقابل
caps در مقابل حالت کوچک
mouses مقابل حساسیت Mouse
rivals طرف مقابل دعوا
aboral نقطه مقابل دهان
hard سخت در مقابل نرم
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
opposit stroke pistons پیستون مقابل گرد
counter مقابل دستگاه شمارنده
countered مقابل دستگاه شمارنده
blocks دفاع در مقابل ابشار
blocked دفاع در مقابل ابشار
block دفاع در مقابل ابشار
mouse مقابل حساسیت Mouse
harder سخت در مقابل نرم
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
light resistance مقاومت در مقابل نور
documents against payment اسناد در مقابل پرداخت
driveway راه مقابل خانه
antipode نقطهء مقابل یا متقاطر
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
hardest سخت در مقابل نرم
countering مقابل دستگاه شمارنده
isotopy دارای تساوی در اعداد اتمی برابری عددی اتمی
stenothermy کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
payment against a draft پیش پرداخت در مقابل برات
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
impluse response رفتار در مقابل فشار ضربهای
exorable قابل تحریک در مقابل التماس
fascia plate تابلوی مقابل دریک وسیله
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
rebellion یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
rebellions یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
notche sensitivity index ضریب حساسیت در مقابل شیار
than <conj.> از [در مقابل] [پس از صفت عالی افضل]
coefficient of drag ضریب مقاومت در مقابل حرکت
d/p تحویل اسناددر مقابل پرداخت
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
actinautographic دارای حساسیت در مقابل نور
thermostability قابلیت استحکام در مقابل حرارت
to backtrack <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
sheet down ثابت کردن بادبان در مقابل باد
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
thermosetting قابل سفت شدن در مقابل حرارت
balloon jib بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
adjacent آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
stance طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com