English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
pass book برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
Other Matches
depositor صاحب سپرده سپرده گذار
beam anchor تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
headstay سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
dowel میخ پرچی که دو چیز را روی هم نگاه میدارد
intertie تیرافقی که تیرهای عمودی رابهم نگاه میدارد
pole plate حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
heliostat چرخ ایینهای که پرتوافتاب رابیک جهت ثابت نگاه میدارد
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
depositary for a fund سپرده برای یک صندوق
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
power struggle مبارزه برای صاحب مقام شدن
shopkeeper دکاندار
storekeepers دکاندار
storekeeper دکاندار
shopkeepers دکاندار
shopman دکاندار
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
starting fee مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
hold over برای اینده نگاه داشتن
spared برای یدکی نگاه داشتن
spare برای یدکی نگاه داشتن
jointer صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
pretty to look at [to watch] زیبا [خوشگل] برای نگاه کردن
cellarage حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
clipboards تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
outrigger چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
clipboard تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
planch صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
browsing نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
to nick a horse's tail بیخ دم اسب را چاک زدن برای اینکه دم خود را بلند نگاه دارد
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
keek باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloated نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
tympanic bone استخوانی که پرده صماخ رانگه میدارد
gate hanger التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
chuck گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
chucked گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
chucks گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
sizar دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
sizer دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
nephrotomy چیزی که شخص رااز پیشرفت باز میدارد
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
throatlatch تسمه زیر گلوی اسب که افسار رانگاه میدارد
havelock روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
bezel حلقه لغزنده مخروطی شکل شیشه ساعت را در جای خودنگه میدارد
Omerta [قانون یا کودی که شخص را از حرف زدن و فاش کردن اطلاعت باز میدارد]
cover charges مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charge مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
gobo نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
fiduciary سپرده
guaranteed سپرده
guarantees سپرده
deposits سپرده
deposits : سپرده
deposit سپرده
depositary سپرده
deposit : سپرده
trust fund سپرده
guarantee سپرده
money on deposit پول سپرده
fixed term deposit سپرده ثابت
recognizance سپرده التزامی
legal deposit سپرده قانونی
money on d. پول سپرده
deposit accounts حساب سپرده
quasi deposit شبه سپرده
deposit account حساب سپرده
foreign deposit سپرده خارجی
guarantee fund سپرده تضمینی
certificate of deposit گواهی سپرده
trust fund وجوه سپرده
idle deposit سپرده بلااستفاده
demand deposit سپرده جاری
bank deposit سپرده بانکی
appropriation refund بازپرداخت سپرده
appropriation title عنوان سپرده
idle deposit سپرده راکد
guarantees وثیقه سپرده
trust fund سپرده امانی
depositery نگهدارنده سپرده
guarantee وثیقه سپرده
deposit ratio نسبت سپرده
guaranteed وثیقه سپرده
demand deposit سپرده دیداری
fiduciary امانتی سپرده
glances نگاه نگاه مختصر
glanced نگاه نگاه مختصر
glance نگاه نگاه مختصر
banking deposit account حساب سپرده بانکی
certificate of deposit گواهی پول سپرده
depositery محل نگهداری سپرده
deposit slip اعلامیه پرداخت سپرده
appropriation receipt رسید سپرده قانونی
appropriation reimbur sement تامین سپرده یاوثیقه
certificate of deposits گواهی نامه سپرده
open allotment حساب سپرده باز
dress guard اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
Money entrusted to my care . پولی که با مانت نزد من سپرده شد
loan on deposit اعطای وام به وثیقه سپرده
deposit multiplier ضریب بهم فزاینده سپرده
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
demand deposit سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
nursling or nurse کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
inspectorates رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
inspectorate رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
escrow موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
lord صاحب
padrone صاحب
ownerless بی صاحب
owners صاحب
lords صاحب
master صاحب
owner صاحب
mastered صاحب
masters صاحب
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
official صاحب منصب
landladies زن صاحب ملک
signatories صاحب امضا
landlady زن صاحب ملک
printer صاحب چاپخانه
printers صاحب چاپخانه
licence owner صاحب امتیاز
benefactors صاحب خیر
sharecropper صاحب نسق
liege صاحب تیول
master ارباب صاحب
titled صاحب لقب
office-holders صاحب مقام
land lady زن صاحب ملک
shop keeper صاحب دکان
shipowner صاحب کشتی
office-holder صاحب مقام
homeowners صاحب خانه
permit holder صاحب جواز
homeowner صاحب خانه
grantee صاحب امتیاز
strays جانور بی صاحب
straying جانور بی صاحب
clear-sighted صاحب نظر
planters صاحب مزرعه
planter صاحب مزرعه
unowned بی صاحب بیمالک
free ball توپ بی صاحب
resolute صاحب عزم
restauranteur صاحب رستوران
in the saddle صاحب اختیار
waif مال بی صاحب
building owner صاحب کار
inviolable صاحب حرمت
stray جانور بی صاحب
landowners صاحب ملک
landowner صاحب ملک
notary public صاحب محضر
seignior صاحب تیول
landholder صاحب ملک
in power صاحب مقام
lessor صاحب ملک
manufacturers صاحب کارخانه
officer صاحب منصب
officers صاحب منصب
of consequence صاحب شان
officiary صاحب منصب
master of the time صاحب الزمان
assayer صاحب عیار
Distinguished . Titled. صاحب عنوان
beneficent صاحب کرم
owner of a property صاحب ملک
feudary صاحب تیول
licensees صاحب جواز
licensee صاحب جواز
manufaturer صاحب کارخانه
lairds صاحب زمین
concessioner صاحب امتیاز
monopolist صاحب انحصار
innkeeper صاحب مسافرخانه
no man's land سرزمین بی صاحب
titlist صاحب سندمالکیت
industrialist صاحب صنعت
industrialists صاحب صنعت
employer صاحب کار
employers صاحب کار
innkeepers صاحب مسافرخانه
housemother زن صاحب خانه
housemothers زن صاحب خانه
nursery man صاحب قلمستان
manufacturer صاحب کارخانه
concessionaire صاحب امتیاز
concessionary صاحب امتیاز
feudatory صاحب تیول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com