Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
to go round
برای همه کفایت کردن
Other Matches
previous question
موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
serve
کفایت کردن
served
کفایت کردن
suffice
کفایت کردن
sufficed
کفایت کردن
suffices
کفایت کردن
sufficing
کفایت کردن
serves
کفایت کردن
be adequate
کفایت کردن
be enough
کفایت کردن
be sufficient
کفایت کردن
suffice
کفایت کردن
last
[be enough]
کفایت کردن
reach
کفایت کردن
do
انجام دادن کفایت کردن
he is i. to do that
شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
commensuteness
کفایت
sufficiency
کفایت
skill
کفایت
credential
کفایت
competence
کفایت
expertise
کفایت
qualification
کفایت
plenty
کفایت
inefficient
بی کفایت
adequacy
کفایت
incapacious
بی کفایت
sufficienty
کفایت
autarchy
کفایت
competence
کفایت
incompetent
بی کفایت
commensurateness
کفایت
autarky
کفایت
competent
با کفایت
efficiency
کفایت
cloture
کفایت مذاکرات
incommensurateness
عدم کفایت
competence
کفایت سررشته
plentifully
بقدر کفایت
sufficiently
<adv.>
بقدر کفایت
sufficiently
بقدر کفایت
lashongs
وفور کفایت
adequately
[sufficiently]
<adv.>
بقدر کفایت
closure
رای کفایت مذاکرات
i have had sufficientfor
بقدر کفایت خوردم
insufficiency
نابسندگی عدم کفایت
efficiently
از روی کفایت و لیاقت
insufficience
نابسندگی عدم کفایت
closures
رای کفایت مذاکرات
it is plenty good enough
بقدر کفایت خوب است
incompetently
از روی بی لیاقتی یا عدم کفایت
slouches
ادم بی کاره وبی کفایت
cloture
رای به کفایت مذاکرات دادن
demurrer
ایراد عدم کفایت ادله
slouching
ادم بی کاره وبی کفایت
slouch
ادم بی کاره وبی کفایت
here is bread in plenty
نان بقدر کفایت هست
slouched
ادم بی کاره وبی کفایت
closures
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closure
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
dificiency
نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
ikon
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
effectiveness clock
دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
B register
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leader
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavoring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
flavorings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gas fittings
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
overhauled
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
overhaul
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
to pine for home
دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
clearance diving
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
jig
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
arm
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
degausser
وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
put up
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put-up
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
cyphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
serviced
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
compressive strength
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
for doing it
برای کردن ان
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
the proper time to do a thing
برای کردن کاری
to grub
جستجو کردن
[برای]
to grub about
جستجو کردن
[برای]
so as to quiet him
برای ارام کردن او
enables
تهیه کردن برای
in orders to make it easiter
برای اسان تر کردن ان
enabling
تهیه کردن برای
to grub
زیر و رو کردن
[برای]
enable
تهیه کردن برای
prone to do something
آماده کردن برای
to mumble
[away]
to oneself
برای خودشان من من کردن
to fit with
اماده کردن برای
enabled
تهیه کردن برای
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
to grub about
زیر و رو کردن
[برای]
to prospect
[for]
جستجو کردن
[برای]
gags
مانع فراهم کردن برای
mnemonic
برای بار کردن در ثبات A
gag
مانع فراهم کردن برای
gagged
مانع فراهم کردن برای
to take pity on any one
برای کسی دلسوزی کردن
gagging
مانع فراهم کردن برای
tenderized
برای ترد ونازک کردن ان
tenderizing
برای ترد ونازک کردن ان
to offer a reward
[for]
عرضه کردن پاداشی
[برای]
to butter somebody up
برای کسی چاپلوسی کردن
tenderize
برای ترد ونازک کردن ان
to butter somebody up
برای کسی تملق کردن
bucket step
فیکس کردن پا برای استراحت
to schmooze somebody
برای کسی چاپلوسی کردن
tenderising
برای ترد ونازک کردن ان
tenderises
برای ترد ونازک کردن ان
tenderizes
برای ترد ونازک کردن ان
tenderised
برای ترد ونازک کردن ان
higgle
برای سودجویی بحث کردن
to make room for a person
جا برای کسی باز کردن
to hang on the rear
برای حمله دنبال کردن
to provide for old age
برای پیری تهیه کردن
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
the right way to do a thing
صحیح برای کردن کاری
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
to save for retirement
برای بازنشستگی پس انداز کردن
warm up
<idiom>
گرم کردن (برای بازی)
to serve the city with water
اب برای شهر تهیه کردن
to schmooze somebody
برای کسی تملق کردن
prone to do something
آماده برای کردن کاری
to underspend
[on]
ناکافی خرج کردن
[برای]
bolster plate
صفحه برای مهار کردن
to pander to somebody's ego
<idiom>
برای کسی چاپلوسی کردن
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
winterization
اماده کردن برای کار در زمستان
to hire
برگزیدن برای کار
[استخدام کردن]
constitutionalize
برای بهداشت مزاج گردش کردن
spaced armor
دو پوسته کردن زره برای تقویت ان
minimax
روشی برای کم کردن خطاهای یک فرایند
pretty to look at
[to watch]
زیبا
[خوشگل]
برای نگاه کردن
to work for peanuts
<idiom>
برای چندرغازی کار کردن
[اصطلاح]
reworks
برای کاربرد مجدد آماده کردن
to get a meat for a bird
برای مرغی جفت پیدا کردن
to atone for something
جلب رضایت کردن برای چیزی
to negotiate for something
گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to smarm over somebody
برای کسی خود شیرینی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com