Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
catch at
برای گرفتن چیزی کوشیدن
Other Matches
to make a study of something
برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to graps at anything
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
feedback
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
dehumidify
نم چیزی را گرفتن
dehydrate
اب چیزی را گرفتن
to obtain something
گرفتن چیزی
to get
[hold of]
something
گرفتن چیزی
to bring something
گرفتن چیزی
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
gripped
محکم گرفتن چیزی
gripping
محکم گرفتن چیزی
to seize something
[from somebody]
چیزی را گرفتن
[از کسی]
grabs
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbing
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbed
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grab
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grips
محکم گرفتن چیزی
grip
محکم گرفتن چیزی
to have your share of something
[negative]
چیزی
[بدی]
را گرفتن
decarbonize
زغال چیزی را گرفتن
rigid adherence to a thing
محکم گرفتن چیزی
to take something into account
در نظر گرفتن چیزی
degas
گاز چیزی را گرفتن
decarbonate
زغال چیزی را گرفتن
To turn a blind eye to something. To overlook something.
چیزی را نادیده گرفتن
To take delivery of something.
چیزی را تحویل گرفتن
to let something slip
چیزی را نادیده گرفتن
to turn a blind eye to something
چیزی را نادیده گرفتن
To treat something as a joke
چیزی را بشوخی گرفتن
tug
کوشیدن
tugged
کوشیدن
strives
کوشیدن
striven
کوشیدن
strived
کوشیدن
strive
کوشیدن
tugs
کوشیدن
tugging
کوشیدن
striving
کوشیدن
to take something as a joke
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
caulk
شکاف وسوراخ چیزی را گرفتن
retraces
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraced
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retrace
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
To make light of something.
چیزی راسر سری گرفتن
To put something to the vote.
درباره چیزی رأی گرفتن
nip in the bud
<idiom>
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
dispraise
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
retracing
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
To find fault with something ( someone ) .
از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
to contract something from somebody
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
monopolization
گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
scrape the bottom of the barrel
<idiom>
گرفتن چیزی که باقی مانده
to wring something from somebody
[out of somebody]
از کسی چیزی به زور گرفتن
stem the tide
<idiom>
جلو موج چیزی را گرفتن
to borrow something
[from somebody]
چیزی را قرض گرفتن
[از کسی]
to nip something in the bud
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to reach for knowledge
دانش کوشیدن
to hump it
سخت کوشیدن
calibrated
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to get in somebody's way
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
calibrates
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrating
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
calibrate
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
labourvi
تقلا کردن کوشیدن
hammers
کوبیدن سخت کوشیدن
hammer
کوبیدن سخت کوشیدن
endevour
تلاش کردن کوشیدن
endeavor
تلاش کردن کوشیدن
tries
سعی کردن کوشیدن
try
سعی کردن کوشیدن
hammered
کوبیدن سخت کوشیدن
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to regard something as a matter of course
چیزی
[داستانی]
را امری آشکار در نظر گرفتن
superimposes
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
environ
دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
superimpose
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
supersedes
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
supersede
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superimposing
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superseding
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superseded
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
interfere
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to work oneself up
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to get worked up
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
interfered
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
integrate
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrating
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
enlisting
برای سربازی گرفتن
enlist
برای سربازی گرفتن
enlists
برای سربازی گرفتن
extra cover
پوشش اضافی برای بل گرفتن
to borrow for ... weeks
برای ... هفته قرض گرفتن
to run for the bus
برای گرفتن اتوبوس دویدن
to keep pace with something
<idiom>
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
moved
مانوور برای گرفتن نفر جلو
gigs
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
To have design on someone . To malign someone .
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
telescope
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
gig
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
put to the question
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
telescopes
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
move
مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
overtaking sight distance
مسافت دید برای سبقت گرفتن
to hog
<idiom>
بی پروا برای خود گرفتن
[اصطلاح]
bass bug
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
moves
مانوور برای گرفتن نفر جلو
carry
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
prize fight
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
greats
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
great go
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
cp
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
tampion
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
burdended
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
bids
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
dead letter box
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
disabling
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
float
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
disable
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
bid
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
shut out
<idiom>
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
dummy
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floats
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dummies
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floated
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
to grieve over anything
برای چیزی
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoy
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
align
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
little go
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
aligning
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
provisor
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
aligns
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoyed
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
pass pattern
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
aligned
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
look to
<idiom>
آمادگی برای چیزی
requested
تقاضا برای چیزی
requesting
تقاضا برای چیزی
inclinable to something
مساعد برای چیزی
request
تقاضا برای چیزی
requests
تقاضا برای چیزی
to grumble at any thing
برای چیزی غرغرکردن
kill off
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
application
[for something]
درخواست نامه
[برای چیزی]
in defence of somebody
[something]
برای دفاع از کسی
[چیزی]
to try something on
چیزی را برای امتحان پوشیدن
to look at the black side
[about something]
بدبین بودن
[برای چیزی]
ask
برای چیزی بی تاب شدن
to get something to somebody
برای کسی چیزی را آوردن
approval
توافق برای استفاده از چیزی
take for
<idiom>
اشتباه شخصی برای چیزی
asks
برای چیزی بی تاب شدن
asking
برای چیزی بی تاب شدن
asked
برای چیزی بی تاب شدن
steeper
فرف برای خیساندن چیزی
demand
تقاضا برای انجام چیزی
to make amends for something
کفاره دادن برای چیزی
to atone for something
کفاره دادن برای چیزی
demanded
تقاضا برای انجام چیزی
demands
تقاضا برای انجام چیزی
security blanket
<idiom>
استفاده از چیزی برای راحتی
I'd like something to drink.
چیزی برای نوشیدن میخواهم.
to give reasons for a thing
دلیل برای چیزی اوردن
I'd like something to eat.
چیزی برای خوردن میخواهم.
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
meaconing
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
ATC
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
To set a limit to everything.
برای هر چیزی حدی قائل شدن
nothing remains to be told
چیزی برای گفتن باقی نمیماند
to call somebody to
[for]
something
از کسی برای چیزی درخواست کردن
to atone for something
جلب رضایت کردن برای چیزی
to make amends for something
جلب رضایت کردن برای چیزی
to store up something
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
stepper
چیزی که برای پله بکار می رود
make room for someone or something
<idiom>
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com