Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
Other Matches
margin cost
مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
underprice
قیمت کمتر از رقیب
user cost of capital
هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
absolute advantage
برتری مطلق
margin productivity
نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
interlocking directorate
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
absolute unit
واحد مطلق
diminished radix complement
نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
zoon
تنها محصول یک نطفه واحد
unit cost
هزینه واحد
cost unit
واحد هزینه یابی
cost unit
هزینه واحد تولید
unit cost of labor
هزینه واحد کار
applied
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
multilateral trade
تجارت باچند کشور در ان واحد
feasibility
امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
dumping
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
connect
هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
connects
هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
actual address
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
specific code
کد دودویی که مستقیماگ واحد پردازش مرکزی را هدایت می کنند و فقط از آدرس ها مقادیر مطلق استفاده میکند
absolute address
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اجرا میشود و فقط به مقادیر و آدرسهای مطلق نیاز دارد.
career
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
duty assignment
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
exchanging
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanged
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
punched
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punch
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punches
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
wait on
خدمت رسیدن و خدمت کردن
Burundi
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
absolute volue
مقدار مطلق قدر مطلق
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
outputs
تولیدی
counterproductive
ضد تولیدی
output
تولیدی
productive
تولیدی
progenitive
تولیدی
generative
تولیدی
dishonorable discharge
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
producer goods
کالاهای تولیدی
producer's goods
مواد تولیدی
manufactoring plant
کارخانه تولیدی
productive sector
بخش تولیدی
productive capacity
فرفیت تولیدی
business goods
کالای تولیدی
productive work
کار تولیدی
knot
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
representative firm
بنگاه تولیدی نمونه
producer price index
شاخص قیمت تولیدی
government enterprise
موسسات تولیدی دولتی
opportunity cost
هزینههای کالای تولیدی
atomistic society
واحدهای کوچک تولیدی
producer durable equipment
تجهیزات با دوام تولیدی
generation data set
مجموعه دادههای تولیدی
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
morpheme
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
two input firm
بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
finished
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
wait upon
پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
iso product curve
منحنی برابری محصول منحنی محصول یکسان
cads
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
inimitable
بی رقیب
rival
رقیب
rivaled
رقیب
competitress
رقیب
unrivaled
بی رقیب
corrival
رقیب
adversarial
رقیب
unapproachable
بی رقیب
incomparable
بی رقیب
vier
رقیب
adversary
رقیب
adversaries
رقیب
emulative
رقیب
rivalled
رقیب
rivaling
رقیب
opponents
رقیب
opponent
رقیب
competitors
رقیب
rivals
رقیب
competitor
رقیب
rivalling
رقیب
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
outfoot
سریعتر از رقیب
vie
رقیب شدن
corrival
رقیب شدن
antagonist
رقیب دشمن
vied
رقیب شدن
antagonists
رقیب دشمن
vies
رقیب شدن
outkick
تندتر از رقیب دویدن
upset
باخت رقیب محبوب
upsets
باخت رقیب محبوب
contains
جلو رقیب را گرفتن
contain
جلو رقیب را گرفتن
contained
جلو رقیب را گرفتن
upsetting
باخت رقیب محبوب
nonaligned
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
value added
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
immortalize rug
فرش جاودانی و بدون رقیب
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
one upmanship
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one-upmanship
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
area blocking
سد راه کردن رقیب در منطقه معین
brush block
سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
open water
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
up
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
let point
امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
upping
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
burn off
خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
upped
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
cost contract
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
place utility
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
power
برتری
vantage
برتری
preference
برتری
excellence
برتری
advantage
برتری
preponderance
برتری
superiority
برتری
transcendence or cy
برتری
trancscendent
برتری
primacy
برتری
powered
برتری
hegemony
برتری
priority
برتری
privilege
برتری
preferences
برتری
powers
برتری
momentum
برتری
powering
برتری
ecellency
برتری
priorities
برتری
precedence
برتری
Majesties
برتری
beat out
برتری
Majesty
برتری
paramountey
برتری
transcendence
برتری
Excellency
برتری
Excellencies
برتری
paramountcy
برتری
profited
برتری
profit
برتری
pre eminence
برتری
profits
برتری
sinistrality
چپ برتری
preemimence
برتری
unidextrality
یک سو برتری
supremacy
برتری
predomination
برتری
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
minus
کمتر
lesser
کمتر
short
کمتر
shortest
کمتر
in a less degree
کمتر
minor
کمتر
Lt
کمتر از
much less
کمتر
less
کمتر
shorter
کمتر
infrequently
کمتر
less than
کمتر از
prominence
پیشامدگی برتری
overrode
برتری جستن بر
preminence
برتری علو
hemispherical dominance
برتری نیمکره
outreach
برتری یافتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com