Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
stereoscopics	برجسته نمایی
Other Matches
alto-rilievo	[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing	طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model	مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
spectroscopic binary	دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
bas relif	حجاری ونقوش برجسته برجسته
salience	نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent	برجسته فوق العاده برجسته
embossment	نقوش برجسته برجسته کاری
saliency	نکته برجسته موضوع برجسته
stereoscope	جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph	نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse	برجسته نمایاحکاکی برجسته
anaglyph	عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
effeminacy	زن نمایی
seediness	بد نمایی
squalidity	بد نمایی
shabbiness	نخ نمایی
modals	نمایی
modal	نمایی
bimodal	دو نمایی
unimodal	یک نمایی
exponential	نمایی
aberration	کج نمایی
male protest	نر نمایی
squalidness	بد نمایی
holographic image	نمایی از شی سه بعدی
puppydom	خود نمایی
foreshortening	کوته نمایی
prewetting	پیش تر نمایی
illusionism	عمق نمایی
illusionism	سه بعد نمایی
maculation	ملوث نمایی
pretentiousness	خود نمایی
masculine protest	نرینه نمایی
master stroke	هنر نمایی
pearliness	مروارید نمایی
grandiosity	بزرگ نمایی
exponential rate	اهنگ نمایی
exponential rate	نرخ نمایی
grins	دندان نمایی
grinning	دندان نمایی
grinned	دندان نمایی
grin	دندان نمایی
magnifications	بزرگ نمایی
magnifications	درشت نمایی
magnification	درشت نمایی
likelihood	درست نمایی
pleading	برهان نمایی
magnification	بزرگ نمایی
boldfacing	درشت نمایی
data display	داده نمایی
exponential function	تابع نمایی
exponential distribution	توزیع نمایی
characterization	منش نمایی
exponential curve	منحنی نمایی
exponent bias	پیشقدر نمایی
dichroism	دو رنگ نمایی
playing dead	مرده نمایی
death feigning	مرده نمایی
notoriety	انگشت نمایی
puppyhood	خود نمایی
saber rattling	قدرت نمایی
showiness	خود نمایی
transparencies	پشت نمایی
sanctimoniousness	مقدس نمایی
sanctimony	مقدس نمایی
transparency	پشت نمایی
ostentation	خود نمایی
spectroscopy	بیناب نمایی
spectroscopy	طیف نمایی
sightliness	خوش نمایی
sanctified airs	مقدس نمایی
flares	خود نمایی
flare	خود نمایی
verisimilitude	راست نمایی
exhibitionism	عورت نمایی
transparence	پشت نمایی
transparecy	پشت نمایی
slow motion	کند نمایی
tokenism	نمونه نمایی
circular dischroism	دو رنگ نمایی دورانی
direction indicator	دستگاه جهت نمایی
lateral magnifying power	درشت نمایی جانبی
masterstrokes	هنر نمایی شاهکار
masterstroke	هنر نمایی شاهکار
magnification factor	عامل درشت نمایی
ebullioscopy constant	ثابت غلیان نمایی
to cut a dash	خود نمایی کردن
woolliness	پشم نمایی پرپشمی
to prank out oneself	خود نمایی کردن
likelihood ratio	بهر درست نمایی
parade	خود نمایی کردن
characterised	منش نمایی کردن
prink	خود نمایی کردن
parading	خود نمایی کردن
parades	خود نمایی کردن
characterises	منش نمایی کردن
characterising	منش نمایی کردن
paraded	خود نمایی کردن
characterizing	منش نمایی کردن
characterizes	منش نمایی کردن
characterized	منش نمایی کردن
characterize	منش نمایی کردن
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
powered	درشت نمایی قدرت دوربین
perspective	عمق نمایی چشم انداز
powers	درشت نمایی قدرت دوربین
panchromatic emulsion	امولسیون تمام رنگ نمایی
magnification	بزرگ سازی درشت نمایی
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
time constant of an exponential quantity	ثابت زمانی یک کمیت نمایی
perspectives	عمق نمایی چشم انداز
power	درشت نمایی قدرت دوربین
floating point calculation	محاسبات اعداد نمایی یا علمی
powering	درشت نمایی قدرت دوربین
magnifications	بزرگ سازی درشت نمایی
resolution	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolutions	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
pedantic	وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
sandbar	جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
hypsographic map	نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
raised	برجسته
mainline	برجسته
mainlines	برجسته
par excellence	برجسته
mainlining	برجسته
cordon bleu	برجسته
relievo	برجسته
rilievo	برجسته
pre eminent	برجسته
of d.	برجسته
masterwork	برجسته
relief emboss	برجسته
laureate	برجسته
kenspeckle	برجسته
illustrous	برجسته
stereometric	برجسته
stereometric	خط برجسته
mainlined	برجسته
in relief	برجسته
torose	برجسته
dominant	برجسته
prosilient	برجسته
convex	برجسته
eminent	برجسته
starring	برجسته
staring	برجسته
striking	برجسته
ridged	برجسته
illustrated	برجسته
crowned	برجسته
illustrious	برجسته
conspicuous	برجسته
prime	برجسته
primed	برجسته
overriding	برجسته
primes	برجسته
distinguished	برجسته
strikingly	برجسته
predominant	برجسته
salient	برجسته
noted	برجسته
prominent	برجسته
pre-eminent	برجسته
outstanding	برجسته
outstandingly	برجسته
mezzo relief	نیم برجسته
half relief	نیم برجسته
high relief	نقوش برجسته
stand out	برجسته عالی
stereoscopic	برجسته بینی
front face	سطح برجسته
poet laureate	شاعر برجسته
personages	شخص برجسته
egregious	برجسته نمایان
emboss	برجسته کردن
fash butt welding	جوش برجسته
distinguished	برجسته مهم
stucco relief	گچبریهای برجسته
embossed alphabet	الفبای برجسته
predominantly	بطور برجسته
exaggerated stereoscopy	برجسته بین
stereoscopic	برجسته بین
stand out	برجسته بودن
contour	نقشه برجسته
magnific	معروف برجسته
swell	برجسته شیک
relief map	نقشه برجسته
relief emboss	نقشه برجسته
premier	هنرپیشه برجسته
raised shoulder	شانه برجسته
premiers	هنرپیشه برجسته
mezzo rillievo	نیم برجسته
notbility	شخص برجسته
projection welding	جوش برجسته
feat	کار برجسته
feats	کار برجسته
swelled	برجسته شیک
relievo	برجسته کاری
illustriously	برجسته وار

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com