English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English Persian
joggle برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
Other Matches
ball bearing چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
weld bead تکه فلزی که درامتداد اتصال جوش قراردارد
plates صفحه فلزی ورقه
plate صفحه فلزی ورقه
deep draw ساختن اجسام مقعر از ورقه فلزی
foot block قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
butt joint اتصال دو ورقه بصورت لب به لب و بدون روی هم امدن لبه ها
nibbler ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
overlap روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlapped روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlaps روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
rf ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
buffer duo دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
foliate ورقه شده ورقه ورقه شدن
marmolite یک جور سنگ سماق ورقه ورقه که رنگ ان کمی سبزاست
limitrophe مجاور مرزی مجاور
flakiness خاصیت چیزی که ورقه ورقه است
laminate ورقه ورقه ورقه ورقه کردن
transitory shelter پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
coastwards درامتداد ساحل
along the river درامتداد رودخانه
coastward درامتداد ساحل
layer مطبق کردن ورقه ورقه
to shell off ورقه ورقه شدن ورامدن
layers مطبق کردن ورقه ورقه
interlaminate ورقه ورقه بین هم گذاردن
ahead درامتداد حرکت کسی
flaky ورقه ورقه ورقه شونده
sheets ورقه ورقه کردن ورقه
sheet ورقه ورقه کردن ورقه
centure of pressure travel جابجایی خطی مرکز فشار درامتداد وتر
dish rag حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
adjacent rows ردیف های مجاور [رج های مجاور]
birdcage چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcages چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
sheets متورق ورقه ورقه
cleavage ورقه ورقه شدگی
spall ورقه ورقه کردن
sheet متورق ورقه ورقه
lamination ورقه ورقه شدن
laminate ورقه ورقه شدن
exfoliaion ورقه ورقه شدن
delaminate ورقه ورقه شدن
cleavages ورقه ورقه شدگی
exfoliate ورقه ورقه شدن
copper foil ورقه بسیار نازک مسی ورقه مسی زرورق مسی
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
components اجزاء
component اجزاء
ingredients اجزاء
ingredient اجزاء
plate : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
idle component اجزاء کور
electronic components اجزاء الکترونیکی
parts list لیست اجزاء
part list فهرست اجزاء
mechanisms اجزاء مکانیکی
mechanism اجزاء مکانیکی
shuttering اجزاء قالببندی
wing spar عضو سازهای اصلی بال درامتداد خط واصل دو سر بال
parts programmer برنامه نویس اجزاء
soil separates اجزاء بافت خاک
features of project اجزاء اصلی یک طرح
composition نسبت اجزاء سازنده
mechanisms اجزاء متشکله چیزی
mechanism اجزاء متشکله چیزی
compositions نسبت اجزاء سازنده
bed levels نقاط ارتفاعی کف کانال درامتداد محور کانال
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
lunulate دارای اجزاء هلالی شکل
configuration ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
parses اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parsed اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parse اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
piecemeal به اجزاء ریز تقسیم کردن خردخرد
configurations ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
adjacent مجاور
neighbor مجاور
coterminous مجاور
nigh مجاور
proximal مجاور
near by مجاور
adjoining مجاور
neighbouring مجاور
contiguous مجاور
next مجاور
abutting مجاور
circumjucent از هر سو مجاور
vicinage مجاور
vicinal مجاور
conterminous مجاور
appressed مجاور
vicinity مجاور
nearby مجاور
knobbly پر از برجستگی
notability برجستگی
swell برجستگی
noses برجستگی
pone برجستگی
nose برجستگی
embossment برجستگی
apophysis برجستگی
eminency برجستگی
prominence برجستگی
picturesqueness برجستگی
swells برجستگی
notbility برجستگی
swelled برجستگی
eminence برجستگی
ness برجستگی
tuberculum برجستگی
pre eminence برجستگی
convexity برجستگی
bossed برجستگی
illustriousness برجستگی
bosses برجستگی
boss برجستگی
illustrousness برجستگی
saliency برجستگی
bossing برجستگی
salience برجستگی
rilievo برجستگی
colliculus برجستگی
remerkableness برجستگی
gland برجستگی
glands برجستگی
grossness برجستگی
prosiliency برجستگی
snob برجستگی
snobs برجستگی
prominency برجستگی
steric وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
integration یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
vicinal dihalide دی هالید مجاور
abuting surface سطح مجاور
graveside مجاور قبر
contiguous zone منطقه مجاور
against پیوسته مجاور
neighbour نزدیک مجاور
border مجاور بودن
bordering مجاور بودن
neighbours نزدیک مجاور
bordered مجاور بودن
gravesides مجاور قبر
collateral همسایه مجاور
neighbors نزدیک مجاور
anal مجاور مقعد
adjacent lines خطهای مجاور
adjoined مجاور بودن
adjacent video ویدئو مجاور
adjoin مجاور بودن
aduacent sound صدای مجاور
adjoining نزدیک مجاور
proximal stimulus محرک مجاور
adjoins مجاور بودن
adjacent مجاور همسایه
abuttals زمین مجاور
parahepatic مجاور کبد
abuttal زمین مجاور
paranephric مجاور کلیه
outstand برجستگی داشتن
height of rise ارتفاع برجستگی
thread شیار برجستگی
stick up برجستگی داشتن
stick-up برجستگی داشتن
superior colliculus برجستگی زبرین
bossiness دارای برجستگی
stick-ups برجستگی داشتن
bossy دارای برجستگی
inferior colliculus برجستگی زیرین
tuberculation برجستگی یازگیل
threads شیار برجستگی
boss گلمیج برجستگی
alto relievo برجستگی زیاد
bossed گلمیج برجستگی
bosses گلمیج برجستگی
high relief برجستگی زیاد
barrel cam برجستگی طبلی
bossing گلمیج برجستگی
contour line خط برجستگی زمین
contrasting اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
take to pieces پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
particularism اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
contrasts اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrasted اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
decouple جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
design load حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
contrast اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
surrounding احاطه کننده مجاور
anchimeric assistance کمک گروه مجاور
adjacent point نقطه های مجاور
monkey chatter تداخل کانال مجاور
adjacent channel interfernce تداخل کانال مجاور
guiding عضلات کمکی مجاور
allele ژنهای ناهمسان مجاور
colocate در مجاور هم قرار دادن
tubercle برجستگی روی استخوان
allowance اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com