Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
axial vector
بردار محوری
Other Matches
axial position
حالت محوری قرارگاه محوری
variable stroke
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
polygraph
رونوشت بردار نسخه بردار
polygraphs
رونوشت بردار نسخه بردار
pivotal
محوری
rotates
محوری
rotated
محوری
rotate
محوری
adaxial
محوری
monaxial
یک محوری
axile
محوری
triaxial
سه محوری
axial
محوری
uniaxial
یک محوری
axial runout
شوک محوری
axial runout
ضربه محوری
axial section
برش محوری
axial runout
رانش محوری
axial rake angle
زاویه محوری
anthropocentrism
انسان محوری
axial stress
تنش محوری
axial thrust
فشار محوری
axial load
بار محوری
axial compression
فشار محوری
axial flow
جریان محوری
egocentricity
خود محوری
egocentricism
خود محوری
axial bond
پیوند محوری
axial flow impulse turbine
توربین محوری
axial flow turbine
توربین محوری
axial ligation
لیگاندپوشی محوری
axial position
وضعیت محوری
axial thrust
بار محوری
axially parallel
موازی محوری
xenocentrism
بیگانه محوری
pivoting window
پنجره محوری
sociocentrism
جامعه- محوری
pluriaxial
چند محوری
triaxial shear test
ازمایش سه محوری
trochoid
محوری فرفرهای
uniaxial bending
خمش یک محوری
uniaxial force
نیروی تک محوری
nutation
رقص محوری
thrust
فشار محوری
end thrust
فشار محوری
orbital overlap
همپوشانی محوری
thrusts
فشار محوری
compass swing
چرخش خط محوری
axisymmetric
متقارن محوری
thrusting
فشار محوری
axially symmetric
متقارن محوری
axially parallel
در راستای محوری
uniaxial
دارای یک محور یک محوری
armature end play
بازی محوری ارمیچر
angular contact thrust ball bearing
بلبرینگ طولی محوری
thrust
بار محوری ضربه
triaxial compression test
ازمایش فشار سه محوری
axial feed method
روش تغذیه محوری
tog method
روش دیدبانی محوری
axial rotation symmerty
تقارن چرخشی محوری
shaft extension
قسمت الحاقی محوری
triaxial deformation
تغییر شکل سه محوری
pivot journal
یاطاقان گرد محوری
axial mining
مین گذاری محوری
cylinder roller thrust bearing
یاطاقان غلطکی محوری
offset distance
فاصله برون محوری
radial
محوری مربوط به رادیو
thrusting
بار محوری ضربه
thrusts
بار محوری ضربه
radials
محوری مربوط به رادیو
buttress centres
فاصله محوری پشت بندها
double thrust ball bearing
بلبرینگ با فشار محوری دوبل
drilling thrust
فشار محوری مته کاری
double thrust bearing
یاطاقان با فشار محوری دوبل
rotation about ...
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
parataxic mode
شیوه ادراکی خود- محوری
sympodium
منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
rachis
اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
end play
حرکت محوری یا خطی ناخواسته شفت
reverse flow engine
توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
ornithopter
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
z axis
محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
unit cell
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
axil
گوشه یا زاویه بین شاخه یا برگ با محوری که از ان منشعب میشود
vector
بردار
dope vector
بردار
resultant
بردار
arrows
بردار
equivocatory
اب بردار
arrow
بردار
vectors
بردار
rateable
نرخ بردار
ratable
نرخ بردار
photographer
عکس بردار
swindlers
کلاه بردار
stainable
زنگ بردار
state vector
بردار حلات
state vector
بردار وضعیت
radius vector
بردار شعاعی
hypotaxis
فرمان بردار
numerale
شماره بردار
subordination
فرمان بردار
suborder
فرمان بردار
submission
فرمان بردار
postponement
فرمان بردار
participable
شرکت بردار
patchable
وصله بردار
photographers
عکس بردار
polar vector
بردار قطبی
poynting's vector
بردار پوینتینگ
state vector
بردار حالت
swindler
کلاه بردار
velocities
بردار سرعت
taxable
مالیات بردار
component
مولفه بردار
active
تنزل بردار
vectorial
حامل بردار
voltage vector
بردار ولتاژ
wave vector
بردار موج
weight lifter
وزنه بردار
velocity
بردار سرعت
sampler
نمونه بردار
samplers
نمونه بردار
tollable
باج بردار
topographer
نقشه بردار
subsumption
فرمان بردار
treader
گام بردار
components
مولفه بردار
treatable
تعلیم بردار
forcing
بردار نیرو
forces
بردار نیرو
force
بردار نیرو
normal vector
بردار قائم
benefic
بهره بردار
dutiable
گمرک بردار
ascribed
رونویس بردار
ascribe
رونویس بردار
exponible
توضیح بردار
field vector
بردار میدان
finable
جریمه بردار
flux of a vector
شاره بردار
forfoitable
جریمه بردار
customable
گمرک بردار
discountable
تخفیف بردار
disciplinable
نظم بردار
damageable
غرامت بردار
bilable
ضمانت بردار
burgers vector
بردار برگرز
vector
حامل بردار
circulation of a vector
چرخه بردار
code vector
بردار رمز
ascribing
رونویس بردار
cross bearer
صلیب بردار
crucifer
صلیب بردار
ascribes
رونویس بردار
harvestman
خرمن بردار
vectors
حامل بردار
curl
حلقه بردار
lifter
وزنه بردار
light vector
بردار نور
liner velocity
بردار سرعت
surveyors
نقشه بردار
magnetic vector
بردار مغناطیسی
surveyor
نقشه بردار
lift vector
بردار برا
land surveyor
نقشه بردار
curled
حلقه بردار
normal vector
بردار عمود
curls
حلقه بردار
interrupt vector
بردار وقفه
fraudulent
کلاه بردار
mouldable
قالب بردار
It cannot be trifled with . It is no joking matter.
شوخی بردار نیست
Come off it !Get along-with you.
بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
Y coordinate
مختصات بردار عمودی
Leave her alone. Stop bothering her.
دست از سر دخترک بردار
Euclidean vector
بردار اقلیدسی
[ریاضی]
Pick, what you like
[want]
!
هر کدام را می خواهی بردار!
position
بردار مکان
[ریاضی]
location vector
بردار مکان
[ریاضی]
velocity
بردار سرعت
[فیزیک]
basis vector
بردار پایه
[ریاضی]
radius vector
بردار مکان
[ریاضی]
position vector
بردار مکان
[ریاضی]
y axis
بردار عمودی گراف
X coordinate
مختصات بردار افقی
rodman
کمک نقشه بردار
vector psychology
روانشناسی بردار نگر
freestone
سنگ تراش بردار
vector graphics display
بردار نمایش گرافیکی
vector data aggregate
بردار اطلاعات مجتمع
core barrel
لوله نمونه بردار
core drill
مته نمونه بردار
cracky
ترک بردار زودشکن
dope vector
بردار خصیصه نما
he was proof against harm
اسیب بردار نبود
beneficiaries
بهره بردار ذیحق
magnetic vector potential
پتانسیل بردار مغناطیسی
magnetization vector
بردار مغناطیس کنندگی
docile
تعلیم بردار مطیع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com