Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
English
Persian
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
Other Matches
clinch
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
near point
نقطه نزدیک
midpoint
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midpoints
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
coast in point
نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
check point
علامتی نزدیک نقطه اغاز پرش یا پرتاب
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
finish crossover
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish style
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
tee shot
ضربه از نقطه شروع بازی گلف
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
spot shot
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
drive the green
با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
hole in one
گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
spot ball
گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
ended
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
end
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
check mark
علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
in distance
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
approaches
ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
approached
ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
approach
ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
named departure point
نقطه مشخص برای حرکت
basing point
نقطه مبدا برای قیمت
putt
ضربه برای انداختن به سوراخ
putted
ضربه برای انداختن به سوراخ
putts
ضربه برای انداختن به سوراخ
all the way
اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
force rendezvous
نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
nursed
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
intercept point
نقطه پیش بینی شده برای اجرای رهگیری هوایی
nurse
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurses
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
morse alphabet or code
الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
check point
نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
means ends analysis
نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
telpak
سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
puncuation
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
high resolution bit mapped display
تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش
polkadot
طرح نقطه نقطه خال خال
speckle
نقطه نقطه یا خال خال کردن
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
huygen's principle
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
nears
نزدیک به ضربه
nearest
نزدیک به ضربه
near
نزدیک به ضربه
near-
نزدیک به ضربه
nearing
نزدیک به ضربه
nearer
نزدیک به ضربه
neared
نزدیک به ضربه
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
pinning position
نزدیک به ضربه شدن
neel point
نقطه نل
punctate
نقطه نقطه
speck
نقطه
ice point
نقطه یخ
specks
نقطه
spots
نقطه
pricks
نقطه
pricked
نقطه
prick
نقطه
ice melting point
نقطه یخ
point
نقطه
tittle
نقطه
spot
نقطه
pricking
نقطه
stpular
نقطه نقطه
ellipsis
سه نقطه
[...]
periods
نقطه
full stop
نقطه
full stops
نقطه
punctation
نقطه
period
نقطه
punchation
نقطه
speckle
نقطه
dotting
نقطه
dotty
نقطه نقطه
dot
نقطه
spotter
نقطه نقطه
jots
نقطه
point to point
نقطه به نقطه
point to point line
خط نقطه به نقطه
two dots one dash line
خط دو نقطه یک خط
jot
نقطه
punctulate
نقطه نقطه
jotted
نقطه
punctum
نقطه
dab shot
ضربه ناگهانی از نزدیک تور
under arm net shot
ضربه کوتاه از نزدیک تور
high
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
highest
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
clothesline
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
highs
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
intersection point
نقطه تلاقی
vanishing point
نقطه تلاقی
peaks
نقطه ماکزیمم
point
نقطه نوک
isoelectronic point
نقطه ایزوالکتریک
ace
نقطه درشرف
boiling points
نقطه غلیان
stop
ایستگاه نقطه
joining point
نقطه اتصال
boiling point
نقطه جوش
boiling point
نقطه غلیان
aces
نقطه درشرف
boiling points
نقطه جوش
intersection point
نقطه تقاطع
peaking
نقطه اوج
water point
نقطه تقسیم اب
weak point
نقطه ضعیف
peak
نقطه ماکزیمم
inflection point
نقطه عطف
peak
نقطه اوج
binary point
نقطه دودوئی
sags
نقطه پست
sags
نقطه گود
sagged
نقطه پست
sagged
نقطه گود
sag
نقطه پست
sag
نقطه گود
inflexion point
نقطه عطف
warm spot
نقطه گرماگیر
frost point
نقطه شبنم
vernal equinox
نقطه اعتدالین
intercept point
نقطه رهگیری
injection point
نقطه تزریق
injection point
نقطه پاشش
elsewhere
نقطه دیگر
peaks
نقطه اوج
initial point
نقطه اغاز
peaking
نقطه ماکزیمم
initial point
نقطه شروع
link
نقطه الحاق
initial point
نقطه اولیه
stay
نقطه اتکاء
stayed
نقطه اتکاء
directing point
نقطه نشانی
jumping off place
نقطه یا مبداء
base point
نقطه مبنا
magnetic transition point
نقطه کوری
azimuth
نقطه جنوب
accumulation point
نقطه تجمع
magnetic transition temperature
نقطه کوری
azeotrope point
نقطه ازئوتروپ
dead spot
نقطه خنثی
dead reckoning
نقطه فرضی
azeotrope point
نقطه همجوشی
measuring junction
نقطه سنجش
measuring point
نقطه سنجش
melting point
نقطه ذوب
melting point
نقطه گداز
dew point
نقطه شبنم
melting point
نقطه ی ذوب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com