Dictiornary-Farsi | بزرگ نمایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (11 milliseconds)

English	Persian
magnification	بزرگ نمایی
magnifications	بزرگ نمایی
grandiosity	بزرگ نمایی


Search result with all words

magnification	بزرگ سازی درشت نمایی
magnifications	بزرگ سازی درشت نمایی
Other Matches

spectroscopic binary	دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
shabbiness	نخ نمایی
squalidity	بد نمایی
seediness	بد نمایی
bimodal	دو نمایی
effeminacy	زن نمایی
unimodal	یک نمایی
modals	نمایی
modal	نمایی
squalidness	بد نمایی
male protest	نر نمایی
exponential	نمایی
aberration	کج نمایی
characterization	منش نمایی
exhibitionism	عورت نمایی
stereoscopics	برجسته نمایی
verisimilitude	راست نمایی
boldfacing	درشت نمایی
spectroscopy	طیف نمایی
data display	داده نمایی
transparecy	پشت نمایی
transparence	پشت نمایی
death feigning	مرده نمایی
playing dead	مرده نمایی
dichroism	دو رنگ نمایی
foreshortening	کوته نمایی
grins	دندان نمایی
spectroscopy	بیناب نمایی
sightliness	خوش نمایی
prewetting	پیش تر نمایی
pretentiousness	خود نمایی
pearliness	مروارید نمایی
master stroke	هنر نمایی
transparencies	پشت نمایی
transparency	پشت نمایی
holographic image	نمایی از شی سه بعدی
illusionism	عمق نمایی
illusionism	سه بعد نمایی
masculine protest	نرینه نمایی
ostentation	خود نمایی
exponential rate	نرخ نمایی
puppydom	خود نمایی
showiness	خود نمایی
sanctimony	مقدس نمایی
exponent bias	پیشقدر نمایی
exponential curve	منحنی نمایی
exponential distribution	توزیع نمایی
exponential function	تابع نمایی
sanctimoniousness	مقدس نمایی
sanctified airs	مقدس نمایی
saber rattling	قدرت نمایی
puppyhood	خود نمایی
maculation	ملوث نمایی
grinning	دندان نمایی
grinned	دندان نمایی
likelihood	درست نمایی
tokenism	نمونه نمایی
magnifications	درشت نمایی
magnification	درشت نمایی
pleading	برهان نمایی
flare	خود نمایی
notoriety	انگشت نمایی
flares	خود نمایی
slow motion	کند نمایی
grin	دندان نمایی
exponential rate	اهنگ نمایی
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
characterised	منش نمایی کردن
characterizing	منش نمایی کردن
magnification factor	عامل درشت نمایی
masterstroke	هنر نمایی شاهکار
characterizes	منش نمایی کردن
characterized	منش نمایی کردن
direction indicator	دستگاه جهت نمایی
ebullioscopy constant	ثابت غلیان نمایی
characterize	منش نمایی کردن
characterising	منش نمایی کردن
prink	خود نمایی کردن
characterises	منش نمایی کردن
woolliness	پشم نمایی پرپشمی
circular dischroism	دو رنگ نمایی دورانی
to prank out oneself	خود نمایی کردن
parades	خود نمایی کردن
paraded	خود نمایی کردن
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
masterstrokes	هنر نمایی شاهکار
to cut a dash	خود نمایی کردن
parading	خود نمایی کردن
lateral magnifying power	درشت نمایی جانبی
parade	خود نمایی کردن
likelihood ratio	بهر درست نمایی
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
powering	درشت نمایی قدرت دوربین
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
time constant of an exponential quantity	ثابت زمانی یک کمیت نمایی
powers	درشت نمایی قدرت دوربین
perspectives	عمق نمایی چشم انداز
perspective	عمق نمایی چشم انداز
floating point calculation	محاسبات اعداد نمایی یا علمی
powered	درشت نمایی قدرت دوربین
power	درشت نمایی قدرت دوربین
panchromatic emulsion	امولسیون تمام رنگ نمایی
pedantic	وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
resolution	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolutions	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
sandbar	جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
hypsographic map	نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
animation	ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
animations	ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
hypsometric diagram	طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
cheneau	[ناودان با نیم نمایی از قرنیز پیچ در پیچ]
eminent	بزرگ
large sized	بزرگ
biggest	بزرگ
gravest	بزرگ
large sized a	بزرگ
adult	بزرگ
graves	بزرگ
adults	بزرگ
king size	بزرگ
dignified	بزرگ
extensive	بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
doyennes	زن بزرگ
doyenne	زن بزرگ
voluminous	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
macro	بزرگ
long ton	تن بزرگ
bandog	سگ بزرگ
bulkier	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulky	بزرگ
immane	بزرگ
grave	بزرگ
gate	در بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
of a large size	بزرگ
gates	در بزرگ
considerably large	بس بزرگ
decuman	بزرگ
egregious	بزرگ
majestic	بزرگ
greatest	بزرگ
great-	بزرگ
full bottomed	بزرگ
canis major	سگ بزرگ
bigger	بزرگ
hugeous	بزرگ
big	بزرگ
mightier	بزرگ
mightiest	بزرگ
small	بزرگ نه
smaller	بزرگ نه
mighty	بزرگ
smallest	بزرگ نه
great	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
grossed	بزرگ
nonus	بزرگ
spanking	بزرگ
major	بزرگ
majored	بزرگ
megapod	بزرگ پا
majoring	بزرگ
highs	بزرگ
gross	بزرگ
swith	بزرگ
majuscular	بزرگ
spankings	بزرگ
highest	بزرگ
extras	بزرگ
extra-	بزرگ
extra	بزرگ
vast	بزرگ
grossing	بزرگ
grossest	بزرگ
stour	بزرگ
grosses	بزرگ
propylon	در بزرگ
grosser	بزرگ
high	بزرگ
vasty	بزرگ
massively	بزرگ
largest	بزرگ
enormous	بزرگ
massive	بزرگ
jumbo	بزرگ
jumbos	بزرگ
swingeing	بزرگ
headmen	بزرگ