Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
mobilization of savings
بسیج پس انداز
Other Matches
presidential call
فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
mobilization base
حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization reserves
ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
saving institutions
موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board
طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mobilisation
بسیج
mobilization
بسیج
immobilize
بی بسیج کردن
mobilize
بسیج کردن
immobilising
بی بسیج کردن
immobilises
بی بسیج کردن
partial mobilization
بسیج جزیی
civilian preparedness for war
بسیج غیرنظامیان
economic mobilization
بسیج اقتصادی
mobilization
بسیج کردن
immobilized
بی بسیج کردن
mobilization exercise
تمرین بسیج
general mobilization
بسیج عمومی
full mobilization
بسیج کامل
reserve mobilization
بسیج احتیاطها
immobilizing
بی بسیج کردن
mobilised
بسیج کردن
mobilises
بسیج کردن
mobilized
بسیج کردن
m day
روز بسیج
mobilising
بسیج کردن
mobilization base
مبنای بسیج
mobilizes
بسیج کردن
immobilizes
بی بسیج کردن
mobilizing
بسیج کردن
immobilised
بی بسیج کردن
total mobilization
بسیج کامل نیروها
demobilization
رفع بسیج عمومی
mobilization exercise
تمرین بسیج نیروها
recall
بسیج کردن قوا
recalled
بسیج کردن قوا
recalls
بسیج کردن قوا
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
economic mobilization
بسیج منابع اقتصادی باصرفه
force development
برنامه تامین یا بسیج یکانها
mobilization
بسیج کردن تحرک دادن
m day
روز اعلام بسیج عمومی
emergency leave
سطح امادلازم برای بسیج
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
demobilization
بر طرف کردن حالت بسیج عمومی
battalia
بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
m day force
نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
mobilization
به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
demobilize
ازحالت بسیج بیرون اوردن بحالت صلح دراوردن دموبیلیزه کردن
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
levy in mess
نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
irrigator
اب انداز
ex post saving
پس انداز
ex ante saving
پس انداز
thrift
پس انداز
saving
پس انداز
deposits
پس انداز
deposit
پس انداز
saver
پس انداز کن
forehanded
پس انداز کن
aggregate saving
پس انداز کل
savings
پس انداز
parapets
دست انداز
fire teazer
اتش انداز
fluter
چین انداز
fire teazer
سوخت انداز
foot cloth
پای انداز
parapet
دست انداز
footcloth
پای انداز
divisive
تفرقه انداز
outlook
چشم انداز
saving rate
نرخ پس انداز
grenadier
نارنجک انداز
hand rail
دست انداز
dissaving
پس انداز منفی
cannoneer
توپ انداز
discobolus
دایره انداز
crapshooter
طاس انداز
forced saving
پس انداز اجباری
compulsory saving
پس انداز اجباری
buttonhook
دکمه انداز
bumpiness
دست انداز
prospect
چشم انداز
bank of deposit
صندوق پس انداز
bank of deposit
بانک پس انداز
ballista
سنگ انداز
feller
درخت انداز
actual saving
پس انداز واقعی
abortifacient
بچه انداز
firer
سوخت انداز
ecbolic
جنین انداز
howitzer
خمپاره انداز
save money
پس انداز کردن
salt away
<idiom>
پس انداز کردن
mouth-watering
دهان آب انداز
unsaved
پس انداز نشده
torpedo tube
اژدر انداز
to lay up
پس انداز کردن
to lay aside
پس انداز کردن
thrift institutions
موسسات پس انداز
theory of saving
نظریه پس انداز
the t.
صاعقه انداز
stoker
سوخت انداز
springer
کمند انداز
bumpy
<adj.>
پر دست انداز
rough
<adj.>
پر دست انداز
view
چشم انداز
trustee savings bank
صندوق پس انداز
penny bank
صندوق پس انداز
provident bank
صندوق پس انداز
savings bank
صندوق پس انداز
road hole
دست انداز
splitter
نفاق انداز
spearman
نیزه انداز
savings bank
صندوق پس انداز
paradox of thrift
تناقض پس انداز
net saving
پس انداز خالص
negative saving
پس انداز منفی
national saving
پس انداز ملی
mobilization of savings
تجهیز پس انداز
missile man
موشک انداز
missile launcher
موشک انداز
ejector
بیرون انداز
line starter
راه انداز خط
jaculator
نیزه انداز
jack ketch
طناب انداز
intriguer
پشت هم انداز
intriguant
پشت هم انداز
intrigant
پشت هم انداز
paysage
چشم انداز
permanent saving
پس انداز دائمی
personal saving
پس انداز شخصی
savings account
حساب پس انداز
saving ratio
نسبت پس انداز
saving motive
انگیزه پس انداز
saving function
تابع پس انداز
saving equation
معادله پس انداز
saving bank
بانک پس انداز
saving account
حساب پس انداز
reverberative
طنین انداز
retardant
عقب انداز
releaser
راه انداز
rate of saving
نرخ پس انداز
propensity to save
گرایش به پس انداز
procrastinator
تعویق انداز
private saving
پس انداز خصوصی
postponer
تاخیر انداز
initiator terminator
راه انداز
lay-bys
پس انداز کردن
saves
پس انداز کردن
overlooking
چشم انداز
overlooked
چشم انداز
overlook
چشم انداز
shovels
خاک انداز
shovelling
خاک انداز
shovelled
خاک انداز
shoveling
خاک انداز
shoveled
خاک انداز
overlooks
چشم انداز
trapper
تله انداز
bowlers
توپ انداز
bowler
توپ انداز
rocket launchers
موشک انداز
rocket launcher
موشک انداز
bumpy
پر از دست انداز
bumpiest
پر از دست انداز
bumpier
پر از دست انداز
starters
راه انداز
starter
راه انداز
trappers
تله انداز
shovel
خاک انداز
landscape
چشم انداز
prospecting
چشم انداز
prospected
چشم انداز
hooker
قلاب انداز
hookers
قلاب انداز
perspectives
چشم انداز
scope
چشم انداز
prospects
چشم انداز
bump
دست انداز
dustpans
خاک انداز
dustpan
خاک انداز
clearing banks
بانک پس انداز
clearing bank
بانک پس انداز
deposit accounts
حساب پس انداز
deposit account
حساب پس انداز
napkins
پیش انداز
napkin
پیش انداز
landscaped
چشم انداز
potholes
دست انداز
landscapes
چشم انداز
landscaping
چشم انداز
pothole
دست انداز
perspective
چشم انداز
lay by
پس انداز کردن
drivers
راه انداز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com