English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
water plate بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
Other Matches
they are t of their doctrines اصول خودرامحکم نگاه می دارند
ledger bait که دریک جا روی نگاه دارند
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
liquidity trap سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
i dont want to be rushed من نمیخواهم کار سرم بریزند
placoid بشقابی
mat زیر بشقابی
it is because بواسطه انست که
the presumption is that فن قوی انست که
dish antenna انتن بشقابی
mats زیر بشقابی
it is centimeters thick دو سانتیمترکلفتی انست
so much is certain that قدر متیقن انست که .....
inboard engined boat کرجی که موتورش در میان انست
binary scale مقیاسی که 2 ماخذ عددشماری انست نه 10
globe valve شیر بشقابی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
cross examination به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
foretopman ملوانی که مامور پیش دگل وضمائم انست
it is past cure از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
Could we have a plate for the child? آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
estreat ازدفاتراستخراج کردن وبرای تعقیب بدادگاه دادن
microwave hop یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
gloats نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloating نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
dog cart یکجورگردونه دوچرخه که کرسیهای ان پشت بپشت گذاشته شده وبرای
entresol طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
catapulted هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
goggles عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
catapult هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
barker پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
catapulting هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
look at me بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
letters patent نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
gram atom وزن یک عنصر شیمیایی بگرم که معادل وزن اتمی انست
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
shot ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shots ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
man hour واحد زمان کار که برابر یک ساعت کار یک فرد است وبرای پرداخت مزد منظورمیشود
alternated یک درمیان
midst درمیان
betwixt درمیان
tween درمیان
twixt درمیان
amid درمیان
alternate یک درمیان
alternates یک درمیان
altern یک درمیان
in between درمیان
between درمیان
amidst درمیان
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
every other d. یک روز درمیان
interjecting درمیان انداختن
affiliating درمیان خودپذیرفتن
interjected درمیان انداختن
double space یک خط درمیان نوشتن
Every other day . On alternate days . یکروز درمیان
Every three days . سه روز درمیان
interject درمیان انداختن
interlucent درمیان درخشنده
affiliates درمیان خودپذیرفتن
every other day یک روز درمیان
affiliated درمیان خودپذیرفتن
d. about یک روز درمیان
affiliate درمیان خودپذیرفتن
interjects درمیان انداختن
triple space دو خط درمیان کردن
amidships درمیان کشتی
among درمیان درزمرهء
amid ships درمیان کشتی
Among the people . درمیان مردم
enclosing درمیان گذاشتن
encloses درمیان گذاشتن
enclose درمیان گذاشتن
cross file یک درمیان در دو جهت قراردادن
medially چنانکه درمیان باشد
alternates یک درمیان امدن متناوب
midship واقع درمیان کشتی
alternated یک درمیان امدن متناوب
adopt درمیان خود پذیرفتن
mediating درمیان واقع شدن
mediates درمیان واقع شدن
to stand across the road درمیان جاده ایستادن
mediate درمیان واقع شدن
alternate یک درمیان امدن متناوب
adopting درمیان خود پذیرفتن
adopts درمیان خود پذیرفتن
mediated درمیان واقع شدن
across ازاین سو بان سو درمیان
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
glances نگاه نگاه مختصر
glance نگاه نگاه مختصر
glanced نگاه نگاه مختصر
mediating واقع درمیان غیر مستقیم
epizootic منتشر شونده درمیان جانوران
epenthesis الحاق حرفی درمیان کلمه
mediates واقع درمیان غیر مستقیم
mediated واقع درمیان غیر مستقیم
interscholastic واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
mediate واقع درمیان غیر مستقیم
in :درمیان گذاشتن جمع کردن
break-ins درمیان صحبت کسی دویدن
in- :درمیان گذاشتن جمع کردن
break in درمیان صحبت کسی دویدن
break-in درمیان صحبت کسی دویدن
pierglass اینه قدی درمیان دوپنجره
intermediate درمیان اینده مداخله کننده
storage interleaving درمیان انباره جای دادن
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
to put in درمیان اوردن نقل قول کردن
to run the gauntlet درمیان دوردیف ازمردم گرفتارشدن وازدوسوازاردیدن
bass viol ویالن بزرگ بم که درمیان زانوهاگذاشته شود
ruderal روینده درمیان مواد پوسیده وفاسد
to get in a word edgeways سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
stratify طبقه طبقه کردن
intra پیشوند بمعنی در داخل ودرتوی و در درون و درمیان
intercurrent مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
endobiotic زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
intervale پارچهای از زمین پست درمیان تپههای یا در کناررودها
pyrenran وابسته به کوهای PYRENEES درمیان فرانسه و اسپانی
extensiontable میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
triggerman ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
quadrages imal وابسته به چله روزه وپرهیزکه درمیان نصارامعمول است
intercurreace مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
canoness زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
to knit peace between nations ملت هاراباهم اشتی دادن صلح درمیان ملل منعقدکردن
bran pie فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
gofer کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
gophers کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
gofers کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
european unclear a energy agency اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
they are individ different تک تک با هم فرق دارند
within living memory به یاد دارند
it is g. believed that... عموماعقیده دارند که ....
they differ materially تفاوت کلی با هم دارند
diclinous درختانی که نر وماده دارند
Walls are ears. <proverb> دیوارها گوش دارند .
they itch for a fight کرم جنگیدن دارند
They have had their differences for a long time . مدنتهااست با هم اختلاف دارند
minimus از چندتن که یک نام دارند
they differ in kind جنساباهم فرق دارند
conifer که میوه مخروطی دارند
they are at war with japan باژاپن جنگ دارند
conifers که میوه مخروطی دارند
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
Iranians have a gift of tongues. ایرانیها استعداد زبان دارند
to yet had it طرف مثبت اکثریت را دارند
basilicas کلیساهایی که سالن دراز دارند
to be of the mind that ... این عقیده [نظر] را دارند که ...
They all acknowledge him master . همه او را به استادی قبول دارند
The courts have unlimited jurisdiction. دادگاهها اخنیارات نامحدود دارند
the run of the hills is east تپه ها سوی خاورامتداد دارند
basilica کلیساهایی که سالن دراز دارند
The apples are bruised . سیبها لک زده ( لکه دارند )
My hair is falling out. موهای سرم دارند میریزند.
active material موادی که خاصیت تجزیه دارند
The days are getting shorter now . روزها دارند کوتاه می شوند
diurnal مربوط به روز جانورانی که درروزفعالیت دارند
enfilade [یک رشته اتاق که رو به روی هم قرار دارند.]
You name it , they have it in thes department store. هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
They are famed for their courage. بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
these two view are polesapart این نظریه یک دنیاباهم فرق دارند
red legs نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
boxed موضوعاتی که همه در یک جعبه قرار دارند
open court دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
chains چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
roundup سواران و اسبهایی که در این گردآوری شرکت دارند
roundups سواران و اسبهایی که در این گردآوری شرکت دارند
utopian socialism شارل فوریه و لوئی بلان قرار دارند
They are poles apart. یک دنیا باهم فرق دارند ( بسیار متفاوتند )
suites مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
chain چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
histories یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند
suite مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
flat فضایی در حافظه که هر محل آن آدرس یکتا دارند.
civil nuclear powers کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
planar اشیا یا تصاویر گرافیکی که در یک نقشه قرار دارند
flattest فضایی در حافظه که هر محل آن آدرس یکتا دارند.
history یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
casings جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
cyberspace دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
merges ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
pin compatible تراشه هایی که عملکردمشابهی دارند و می توانندبجای هم قرار گیرند
merge ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
1 and 2 are poles apart. <idiom> ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com