Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English
Persian
decelerete
بصورت منفی شتاب دادن
Other Matches
deceleration
شتاب منفی
retardation
شتاب منفی
negative acceleration
شتاب منفی
red out
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
accelerates
شتاب دادن
accelerated
شتاب دادن
accelerate
شتاب دادن
accelerating
شتاب دادن
return a negative
پاسخ منفی دادن
cyclotron
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
indexes
نشان دادن بصورت الفبایی
index
نشان دادن بصورت الفبایی
indexed
نشان دادن بصورت الفبایی
lend lease
بصورت وام واجاره دادن
squirts
اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
squirting
اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
squirted
اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
squirt
اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
randomize
بصورت امار تصادفی نشان دادن
reify
بصورت شیی یا ماده دراوردن جسمیت دادن به
idealised
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
socialised
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialises
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialising
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socializing
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socializes
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialized
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialize
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
cross to bear/carry
<idiom>
رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
idealises
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizes
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealize
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizing
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealising
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
exteriorize
بصورت فاهرفهمیدن یا فهاندن صورت فاهر یا وجودخارجی دادن
idealized
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
to huddle up a piece of work
کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
complementation
سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی
xylotomy
برش دادن چوب بصورت ورقه نازکی برای ازمایش میکروسکپی
predicating
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
commercialize
بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
islamize
بصورت اسلامی در اوردن صورت اسلامی دادن به
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
peach design
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
vitrify
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
at leisure
بی شتاب
at full lick
با شتاب
speeding
شتاب
unhurried
بی شتاب
unhurriedly
بی شتاب
expedience
شتاب
speeds
شتاب
haste
شتاب
pelts
شتاب
expediency
شتاب
acceleration lane
خط شتاب
hustle
شتاب
precipitation
شتاب
acceleration
شتاب
hustling
شتاب
hustles
شتاب
accelerators
شتاب
cursoriness
شتاب
accelerator
شتاب
pelt
شتاب
hastiness
شتاب
over hasty
پر شتاب
speed
شتاب
hie thee
شتاب کن
hustled
شتاب
pelted
شتاب
in a hurry
در شتاب
double negative
دو منفی
double negatives
دو منفی
positive/negative junction
منفی
negative
منفی
negation
منفی
minus signs
منفی
minus sign
منفی
null
منفی
negatory
منفی
negatives
منفی
pomegrenate design
طرح گل اناری
[این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
impact acceleration
شتاب ضربه ای
acceleration coefficient
ضریب شتاب
accelerating electrode
الکترود شتاب ده
acceleration time
زمان شتاب
accelerating power
قدرت شتاب
acceleration of free fall
شتاب گرانی
acceleration of free fall
شتاب ثقل
apparent gravity
شتاب گرانی
apparent gravity
شتاب ثقل
accelerated particle
ذره با شتاب
acceleration of gravity
شتاب ثقل
acceleration of gravity
شتاب گرانی
to come along
شتاب کردن
acceleration principle
اصل شتاب
acceleration of gravity
شتاب گرانش
acceleration space
فضای شتاب
spatchcock
با شتاب جادادن
normal acceleration
شتاب عمودی
normal acceleration
شتاب قائم
hurriedness
شتاب زدگی
centripetal acceleration
شتاب مرکزگرا
positive acceleration
شتاب مثبت
post deflection acceleration
شتاب ثانوی
hastener
شتاب کننده
precipitateness
شتاب زدگی
post haste
با شتاب فراوان
d. haste
شتاب زیاد
hying
شتاب کردن
no hurry
شتاب نداریم
accelerometer
شتاب سنج
electron acceleration
شتاب الکترون
angular acceleratin
شتاب زاویهای
skelpit
شتاب کردن
skelp
شتاب کردن
net acceleration
شتاب برایند
skeet
شتاب کردن
previousness
شتاب زدگی
hie
شتاب کردن
net acceleration
شتاب خالص
resultant acceleration
شتاب برایند
resultant acceleration
شتاب خالص
angular acceleration
شتاب زاویهای
speeds
شتاب حرکت
hurries
شتاب کردن
speed
شتاب کامیابی
whirry
شتاب کردن
accelerators
الکترد شتاب ده
accelerators
شتاب دهنده
hurries
راندن شتاب
hurry
شتاب کردن
hurriedly
از روی شتاب
peremptory
شتاب امیز
speeds
میزان شتاب
speeds
شتاب کامیابی
speeding
شتاب حرکت
instantaneous acceleration
شتاب لحظه ای
speeding
میزان شتاب
speeding
شتاب کامیابی
speed
شتاب حرکت
speed
میزان شتاب
hurrying
راندن شتاب
hurrying
شتاب کردن
accelerator
الکترد شتاب ده
in a hurried state
در حال شتاب
to make haste
شتاب کردن
to make a hurry
شتاب کردن
dispatched
کشتن شتاب
dispatch
کشتن شتاب
despatching
کشتن شتاب
jotted
با شتاب نوشتن
jots
با شتاب نوشتن
jot
با شتاب نوشتن
despatches
کشتن شتاب
to look sharp
شتاب کردن
despatched
کشتن شتاب
transverse acceleration
شتاب عرضی
dispatches
کشتن شتاب
hasty
شتاب زده
initial acceleration
شتاب اولیه
acceleration due to gravity
شتاب ثقل
accelerator
شتاب دهنده
tilts
شتاب پرتاب
coefficient of acceleration
ضریب شتاب
tilted
شتاب پرتاب
tilt
شتاب پرتاب
hurry
راندن شتاب
deceleration
شتاب کاهنده
make a push
شتاب کردن
longitudinal acceleration
شتاب طولی
linear acceleration
شتاب خطی
peacock
طرح طاووس
[این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
negate
منفی کردن
negative terminal
پایانه منفی
negative modulation
پخش منفی
negative reinforcement
تقویت منفی
negative modulation
تحمیل منفی
negative transfer
انتقال منفی
negative transmission
پخش منفی
cathode
قطب منفی
did not
ماضی منفی do
negation
منفی کردن
minus clearance
تولرانس منفی
negative balance
مانده منفی
negated
منفی کردن
negates
منفی کردن
negating
منفی کردن
negative induction
القای منفی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com