Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
exalted
بلند مرتبه
elevated
بلند مرتبه
Other Matches
clackvalve
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
touting
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
dirndl
نوعی دامن بلند با کمر بلند
echelon
مرتبه
rank
مرتبه
all of a sudden
یک مرتبه
enmasse
یک مرتبه
once in a whiled
یک مرتبه
echelons
مرتبه
order
مرتبه
thrice
سه مرتبه
ranks
مرتبه
ranked
مرتبه
order of magnitude
مرتبه بزرگی
manyfold
چندین مرتبه
low order
مرتبه پایین
positioned
مرتبه مقام
order of matrix
مرتبه ماتریس
pooh bah
عالی مرتبه
place
وهله مرتبه
placing
وهله مرتبه
third order reaction
واکنش مرتبه سه
three fold
سه دفعه سه مرتبه
first order reflection
انعکاس مرتبه یک
second order
مرتبه دوم
second class
دومین مرتبه
semidiurnal
دو مرتبه در روز
places
وهله مرتبه
bond order
مرتبه پیوند
hierarchy
مرتبه بندی
hierarchies
مرتبه بندی
first order
مرتبه اول
first order reaction
واکنش مرتبه یک
first order transition
گداز مرتبه یک
ninths
نهمین مرتبه
ninth
نهمین مرتبه
position
مرتبه مقام
nth
در مرتبه بیشمار
stair
مرتبه درجه
pseudo first order reaction
واکنش شبه مرتبه یک
second order conditions
شرایط مرتبه دوم
to pull short
یک مرتبه جلوگیری کردن
second order reaction
واکنش مرتبه دوم
second order factor
عامل مرتبه دوم
second derivative
مشتق مرتبه دوم
sphere
مرتبه حدود فعالیت
spheres
مرتبه حدود فعالیت
baronetcy
مقام و مرتبه بارونی
m
مرتبه دوازدهم یاسیزدهم
low order bit
بیت مرتبه پایین
higher order factor
عامل مرتبه بالا
top flight
اعلی ترین مرتبه
flare up
<idiom>
یک مرتبه عصبانی شدن
third long period
تناوب بزرگ مرتبه سوم
nineteen
نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
to stop short
یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
vellicate
دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
nineteens
نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
derivatives of higher order
مشتقهای مرتبه بالا
[ریاضی]
ring a bell
<idiom>
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
etesian
سالی یک مرتبه واقع شونده
knight bachelor
پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
debutant
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
outclassed
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
spline
در گرافیک کامپیوتری کثیرالجملهای چند قطعهای با تدوام مرتبه اول بین قطعههای ان
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
shaggy ugs
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
berber knot
گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
blue book
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
legged
پا بلند
forte
بلند
highest
بلند
soaring
بلند
rumbustious
بلند
eton collan
بلند
high (1 9 to 36)
بلند
uplands
بلند
eminent
بلند
longs
بلند
highs
بلند
loud speaker
بلند گو
high grown
بلند قد
megaphone
بلند گو
megaphones
بلند گو
pointers
خط کش بلند
pointer
خط کش بلند
towering
بلند
fortes
بلند
lengthwise
بلند
amplifier
بلند گو
mouth filling
بلند
amplifiers
بلند گو
highfalutin
بلند
long
بلند
tall
بلند
skyscraper
بلند
willowy
بلند
loftily
بلند
grandiose
بلند
loudspeaker
بلند گو
vociferous
بلند
tallest
قد بلند
skyscrapers
بلند
longest
بلند
longer
بلند
longed
بلند
long-
بلند
tall
قد بلند
taller
قد بلند
talll
بلند
talll
قد بلند
high
بلند
tallest
بلند
aloud
بلند
upland
بلند
loudly
بلند
taller
بلند
lofty
بلند پایه
liberal
نظر بلند
heist
بلند کردن
heists
بلند کردن
aquacade
فوارهء بلند
crepido
پی پایه بلند
anchor at short stay
لنگر بلند
loudly
با صدای بلند
alp
قله بلند
alp
کوه بلند
riser
بلند شونده
gauntlet
دستکش بلند
rough
پست و بلند
heaved
بلند کردن
heave
بلند کردن
magnanimity
بلند همتی
gauntlets
دستکش بلند
alto relievo
برجسته بلند
liberals
نظر بلند
roughest
پست و بلند
choir-stall
صندلی بلند
bell-tower
برج بلند
surged
موج بلند
upland
زمین بلند
uplands
زمین بلند
tore
علف بلند
aspirational
[British E]
<adj.>
بلند پرواز
forte
موسیقی بلند
sonorous
قلنبه بلند
surges
موج بلند
elevates
بلند کردن
elevating
بلند کردن
levitate
بلند شدن
levitated
بلند شدن
levitates
بلند شدن
levitating
بلند شدن
surge
موج بلند
lofty
بلند بزرگ
fortes
موسیقی بلند
ambitions
بلند همتی
ambitions
بلند پروازی
promontories
دماغه بلند
promontory
دماغه بلند
hoist
بلند کردن
hoisted
بلند کردن
hoists
بلند کردن
ambition
بلند پروازی
ambition
بلند همتی
aspirational
[British E]
<adj.>
بلند همت
long term
<adj.>
بلند مدت
long run
[American E]
<adj.>
بلند مدت
toss
ضربه بلند
tossed
ضربه بلند
tosses
ضربه بلند
tossing
ضربه بلند
banquette
زمین بلند
loudish
کمی بلند
prolong blast
سوت بلند
quick time
سر قدم بلند
raised kerb
جدول بلند
raised kerb
لبه بلند
row de dow
صدای بلند
plyanthus
پامچال بلند
oxlip
پامچال بلند
outdoor antenna
انتن بلند
loudish
اندکی بلند
loudmouthed
بلند اواز
magnaimous
بلند نطر
moppy
کلفت بلند
To do something slapdash.
سر بلند بودن
yuk
خندهی بلند
to read out
بلند خواندن
to throw up
بلند کردن
big-hearted
نظر بلند
tor
صخره بلند
upraise
بلند کردن
uprear
بلند شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com