English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English Persian
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
Other Matches
alluvial deposit موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
ostensorium فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
ostensory فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
monstrance فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
presentationism عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
muzzle velocity سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله
tie متصل کردن مهار کردن مهار
ties متصل کردن مهار کردن مهار
go devil لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
fallow بایر گذاشته ایش کردن شخم کردن
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
to pipeline با خط لوله لوله کشی کردن
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
clamping مهار کردن
clamps مهار کردن
clamp مهار کردن
clamped مهار کردن
chucking مهار کردن
chucks مهار کردن
chucked مهار کردن
chuck مهار کردن
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
chucking automatic مهار کردن خودکار
restrains نگهداشتن مهار کردن
restrain نگهداشتن مهار کردن
restraining نگهداشتن مهار کردن
ground tackle وسیله مهار کردن قایق
bolster plate صفحه برای مهار کردن
bindings مهار کردن بار در روی پالت
stanchion مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
mooring نقطه مهار کردن قایق به ساحل
binding مهار کردن بار در روی پالت
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
aircraft arresting reset unit وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
strings attached <idiom> تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
controlling کنترل کردن مهار کردن
controls کنترل کردن مهار کردن
control کنترل کردن مهار کردن
incurved تو گذاشته
hose لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
to take counsel of one'spillow شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
breech end انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
new-laid تازه گذاشته
new laid تازه گذاشته
of ripe years پابسن گذاشته
included تو گذاشته تو مانده
in pawn گرو گذاشته
to consult one's pillow هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
boot خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
cannon لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
stay behind نیروی جا گذاشته شده
plegaphonia گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
noil خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
to cry wolf too often کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
I have pledged ( staked ) my reputation on it . شهرتم را درگروی اینکار گذاشته ام
He is through ( done ) with politics . سیاست را بوسیده وکنار گذاشته
I am wearing my hat at an angle . کلاهم را کج ( یکوری ) سرم گذاشته ام
on sale در معرض فروش گذاشته شده
quartus چهارمی شخص گذاشته وبارقم
phonendoscope شنیده میشوند
vas deferens لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
shadow RAM ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
wheat germ گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
imposition of hands هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
the price was not reasonable بهای گزافی بران گذاشته بودند
specific devise زمین مشخصی که به ارث گذاشته شود
paralleling بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
kermit پروتکل ارسال فایل هنگام بار کردن داده با مودم
parallel بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelled بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleled بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelling بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
swagger cane عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
parallels بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
lyophilization خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
collimate موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
He had a cigar between his lips . یک سیگار برگ گذاشته بود گوشه لبش
spot shot ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
boxes are made of wood جعبه ها از چوب ساخته میشوند
plastic zone منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
war head قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
lipping قطعه چوبی که در ترک یاشکاف کمان گذاشته شده
gingall یکجورتفنگ سنگین که روی پایهای گذاشته اتش میکنند
plate mark طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
stay behind باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
avoirdupois اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
single استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
hard hyphen خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
tubes از لوله رد کردن
tube از لوله رد کردن
spigot لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets بست لوله دوراهی لوله
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
oviduct لوله رحمی لوله فالوپ
Any reform of the insurance law must be left to the future. هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the pension law must be left to the future. هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
succeeding spot نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
fly speck گه یاکثافت مگس که بشکل خال یانقطهای درجایی گذاشته شود
dog cart یکجورگردونه دوچرخه که کرسیهای ان پشت بپشت گذاشته شده وبرای
chip off the old block <idiom> (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pronominal adjective صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
plasmodium نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاختههای خون میشوند
bird's eye perspective پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
piped لوله کشی کردن
syphons از لوله یاسیفون رد کردن
To lay the pipes . لوله کشی کردن
siphoned از لوله یاسیفون رد کردن
siphon از لوله یاسیفون رد کردن
pipe لوله کشی کردن
syphoned از لوله یاسیفون رد کردن
siphons از لوله یاسیفون رد کردن
plumb لوله کشی کردن
tide drain زهکشی کردن با لوله
tubulate لولهای کردن لوله دار کردن
planch صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
music stands میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
writes خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
ballistic مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
back plate صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
reversal نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversals نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
in love - engaged - married عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
data link راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
phonoscope التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
hauls همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
canalize نهرسازی لوله کشی کردن
slush funds بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush fund بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
herdic کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
periodicals مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
coated chippings خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
green manure گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
lays روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
stave شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
layihg azimuth گرای روانه کردن لوله توپ
rams پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rammed پر کردن توپ راندن به داخل لوله
ram پر کردن توپ راندن به داخل لوله
lay روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
back to battery برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
foot block قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
hallmark عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
hallmarks عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
write black printer چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
eft سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
windbreaks درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
windbreak درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
port بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
boresight میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
persiennes یکجور پشت پنجرهای که تیکههای چوب یا اهن نازک راترک ترک ... کار گذاشته اند
liquidity perference جدولی که میزان پولهایی را که مردم جهت استفاده از ربح انهاراکد گذاشته اند نشان میدهد
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
head switching فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
palatals حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
zeeman پدیدهای که در ان هر یک ازطیفهای خطی با عبور ازمیدان مغناطیسی به دو یاچند جزء تجزیه میشوند
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
His sculptures blend into nature as if they belonged there. مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
blended شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
lift wire سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift strut پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
lock on قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
stamped addressed envelope پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
quantum meruit کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
compound bending خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
aluminum paste تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
stratus لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
pluck عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucked عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucking عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucks عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
unpainted spot تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
collimating sight دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
anchorage مهار
bearing rein مهار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com