Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
turn up
<idiom>
به طور ناگهانی فاهر شدن
Search result with all words
pop up
<idiom>
غیر منتظره یا ناگهانی فاهر شدن
Other Matches
ambivalence
توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
flurry
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurries
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
surged
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurting
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurt
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurts
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
surfaced
فاهر
guise
فاهر
outsides
فاهر
guises
فاهر
outside
فاهر
manifesting
فاهر
manifested
فاهر
manifest
فاهر
exteriority
فاهر
rind
فاهر
surfaces
فاهر
manifests
فاهر
external
فاهر
externals
فاهر
appearance
فاهر
surface
فاهر
the outward state
فاهر
face
فاهر
semblable
فاهر
ostensible
فاهر
on the surface
در فاهر
rinds
فاهر
sensation
فاهر
sensations
فاهر
externally
فاهر
apparent
فاهر
faces
فاهر
groomed
فاهر
guize
فاهر
squalid
بد فاهر
superficial
فاهر
mien
فاهر
superficies
فاهر
appearances
فاهر
turn-ups
فاهر شدن
seems
فاهر شدن
seem
فاهر شدن
turn up
فاهر شدن
seemed
فاهر شدن
outward show
صورت فاهر
surfaces
رویه فاهر
surfaced
رویه فاهر
in outward show
بصورت فاهر
exposed
فاهر شده
outside appearance
صورت فاهر
simulations
فاهر سازی
aspect
صورت فاهر
simulation
فاهر سازی
outsight
فاهر بینی
to out ward seeming
برحسب فاهر
outward show
نمایش فاهر
surface
رویه فاهر
to make ones a
فاهر شدن
merged
دشمن فاهر شد
turned out
فاهر لباسیکهفردیبرتندارد
gloss
جلوه فاهر
personal appearance
وضع فاهر
outwardly
برحسب فاهر
appearance
فاهر نمایش
spring
فاهر شدن
hermaphrodites
خنثی فاهر
appearances
فاهر نمایش
aspects
صورت فاهر
pro forma
از لحاظ فاهر
setting
وضع فاهر
nominally
بصورت فاهر
semblance
صورت فاهر
trumpery
خوش فاهر
affecter
فاهر ساز
similitude
بیرون فاهر
faces
فاهر منظر
hermaphrodite
خنثی فاهر
face
فاهر منظر
springs
فاهر شدن
formalist
فاهر پرست
the out ward eye
چشم فاهر
habit
مشرب فاهر
settings
وضع فاهر
habits
مشرب فاهر
look
فاهر شدن
looked
فاهر شدن
looks
فاهر شدن
hue
تصویر فاهر
garb
کسوت فاهر
hues
تصویر فاهر
the outward man
انسان فاهر
on the surface
درصورت فاهر از بیرون
judge by appearances
حکم به فاهر کردن
of the surface
در صورت فاهر از بیرون
pro forma
منباب فاهر فاهری
prima facie evidence
مدرک به فاهر قاطع
verisimilar
دارای فاهر حقیقی
phantoms
منظر فاهر فریبنده
phantom
منظر فاهر فریبنده
out
رفتن فاهر شدن
out-
رفتن فاهر شدن
outed
رفتن فاهر شدن
to keep up appearances
حفظ فاهر کردن
phantasm
فاهر فریبنده سایه
the outer man
وضع فاهر شخص
pro forma
برای صورت فاهر
outward things
جهان برونی یا فاهر
exposure
فاهر شدن عکس
show up
<idiom>
فاهر شدن ،رسیدن
affectedly
از روی فاهر سازی
resurfaces
دوباره فاهر شدن
for a sake
برای حفظ فاهر
resurfaced
دوباره فاهر شدن
develop
فاهر کردن عکس
seeming
فاهر نما زیبایی
develops
فاهر کردن عکس
exposures
فاهر شدن عکس
resurface
دوباره فاهر شدن
aspect
روش فاهر سازی چیزی
aspects
روش فاهر سازی چیزی
cycles
بصورت متناوب فاهر شدن
sterling
فاهر وباطن یکی واقعی
cycles
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycled
بصورت متناوب فاهر شدن
cycled
:بصورت دورانی فاهر شدن
looked
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
cycle
بصورت متناوب فاهر شدن
looks
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
notation
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
reasonable and probable cause
علت معقول و به فاهر درست
paradoxical
در فاهر مهمل و درواقع درست
stuffed shirts
ادم خوش فاهر وتوخالی
stuffed shirt
ادم خوش فاهر وتوخالی
scarious
دارای فاهر خشک وپلاسیده
notations
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
acronical
فاهر شونده در غروب افولی
acronichal
فاهر شونده در غروب افولی
project
فاهر کردن نشان دادن
projected
فاهر کردن نشان دادن
projects
فاهر کردن نشان دادن
look
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
specious
دارای فاهر زیبا وفریبنده
to evolve a fact
چگونگی امری را فاهر کردن
cycle
:بصورت دورانی فاهر شدن
rounding
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
opportunity target
هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
deponont
در فاهر مجهول و در باطن معلوم
hued
دارای فاهر ونمای مخصوص
developer
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
i did it for show
برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
successive
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
developers
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
page
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
proteranthous
دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
pages
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
outwardness
کیفیت فاهر دلبستگی بچیزهای خارجی یامادی
disposure
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
deusexmachina
شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود
paged
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
whited
ادم بد باطن و خوش فاهر چیز گرانبها
instantaneous
ناگهانی
sudden
ناگهانی
on the spur of the moment
<idiom>
ناگهانی
snapping
ناگهانی
precipitate
ناگهانی
precipitated
ناگهانی
precipitates
ناگهانی
precipitating
ناگهانی
spontaneity
ناگهانی
snapped
ناگهانی
snaps
ناگهانی
snap
ناگهانی
abrupt
ناگهانی
surprise attack
تک ناگهانی
strike
تک ناگهانی
strikes
تک ناگهانی
all at once
<idiom>
ناگهانی
print
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
clothes horse
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
exteriorize
بصورت فاهرفهمیدن یا فهاندن صورت فاهر یا وجودخارجی دادن
exposure
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
textualism
اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
formalism
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
clothes horses
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
printed
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
exposures
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposing
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
prints
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
expose
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
flare up
غضب ناگهانی
flare up
اشتعال ناگهانی
crashingly
ورشکستگی ناگهانی
hit-and-run
<idiom>
تاثیر ناگهانی
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com