Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
keep in trust
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
Other Matches
to have custody of
نگهداری یا امانت داری کردن از
streaming tape drive
دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
to function as something
به کار رفتن به عنوان چیزی
to serve as something
به کار رفتن به عنوان چیزی
superscription
عنوان نوشته روی چیزی
pabulum
[هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
corrective maintenance
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
titles
صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title
صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
safeguards
نگهداری کردن
conserves
نگهداری کردن
tend
نگهداری کردن از
conserving
نگهداری کردن
conserved
نگهداری کردن
conserve
نگهداری کردن
safeguard
نگهداری کردن
safeguarded
نگهداری کردن
to maintain a road
نگهداری کردن
support
نگهداری کردن
tending
نگهداری کردن از
tends
نگهداری کردن از
upkeep
نگهداری کردن
tended
نگهداری کردن از
manage
نگهداری کردن
maintrain
نگهداری کردن
to take keep
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
to maintain one's family
نگهداری کردن
safeguarding
نگهداری کردن
maintained
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
keeps
نگهداری کردن
maintains
نگهداری کردن
keep
نگهداری کردن
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
eponym
عنوان دهنده عنوان مشخص
to bear up
نا امیدنشدن نگهداری کردن
support
تایید کردن نگهداری
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
bestride
نگهداری ودفاع کردن از
mewing
دراصطبل نگهداری کردن
mewed
دراصطبل نگهداری کردن
mew
دراصطبل نگهداری کردن
to portray somebody
[something]
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
patronised
نگهداری کردن مشتری شدن
to safeguard
[against]
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
patronises
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes
نگهداری کردن مشتری شدن
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
patronize
نگهداری کردن مشتری شدن
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
lay up
<idiom>
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
to regard something as something
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something
[ to construe something to be something]
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to readdress a letter
عنوان نامهای را عوض کردن
to act
[as somebody]
عمل کردن
[به عنوان رتبه ای]
cryptocustodian
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to act
[as somebody]
عمل کردن
[به عنوان نماینده کسی]
protect
نیکداشت کردن نگهداری کردن
ward
نگهداری کردن توجه کردن
wards
نگهداری کردن توجه کردن
protects
نیکداشت کردن نگهداری کردن
mind
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minds
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minding
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
protecting
نیکداشت کردن نگهداری کردن
think nothing of something
<idiom>
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to speak on behalf of
[as representative]
از طرف
[کسی]
صحبت کردن
[به عنوان نماینده]
represents
عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represent
عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represented
عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
rectified
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
to give up
[to waste]
something
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something)
<idiom>
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
floppy disks
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
custody
امانت
honesty
امانت
deposit
امانت
integrity
امانت
safekeeping
امانت
agentship
امانت
deposits
امانت
parcel
امانت
parcels
امانت
given in trust
به امانت
trusts
امانت
trusteedhip
امانت
trustworthiness
امانت
trusteeship
امانت
fideism
امانت
trust
امانت
trusted
امانت
broaches
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
bestows
امانت گذاردن
bestow
امانت گذاردن
consignments
امانت فرستادن
to keep in d.
امانت گذاشتن
breach of trust
خیانت در امانت
parcel
امانت پستی
bestowed
امانت گذاردن
depositary
امانت دار
consignments
امانت فروش
receivership
امانت دادگاه
trust
امانت ودیعه
under trustee
تحت امانت
depositor
امانت گذار
bailee
امانت گیر
bestowing
امانت گذاردن
bailee
امانت دار
parcels
امانت پستی
bailment
امانت گیری
receivership
مقام امانت
trusteedhip
امانت داری
trustee
امانت دار
bailer
امانت گذار
trusteeship
امانت داری
checkouts
به امانت گرفتن
dishonest
فاقد امانت
barratry
خیانت در امانت
trustees
امانت دار
consigns
امانت گذاردن
malversation
خیانت در امانت
consigning
امانت گذاردن
consigned
امانت گذاردن
consign
امانت گذاردن
bailor
امانت گذار
have custody of
امانت نگهداشتن
depositing
به امانت گذاشتن
checkout
به امانت گرفتن
trusts
امانت گذاشتن
consignment
امانت فرستادن
awarding
امانت گذاردن
trusted
امانت ودیعه
award
امانت گذاردن
trusts
امانت ودیعه
dishonesty
عدم امانت
awarded
امانت گذاردن
trusted
امانت گذاشتن
awards
امانت گذاردن
consignment
امانت فروش
abuse of confidence
خیانت در امانت
trust
امانت گذاشتن
consignee
گیرنده امانت
depository
امانت دار
to mind somebody
[something]
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
compounding a felony
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
parcels
بسته یا امانت پستی
parcel
بسته یا امانت پستی
keep
حفافت امانت داری
deed of trust
سند تودیع امانت
consignment
کالای امانت فروش
keeps
حفافت امانت داری
consignments
کالای امانت فروش
bailment
امانت داری سمساری
fixes
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fix
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
commission
حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning
حق العمل کاری امانت فروشی
commissions
حق العمل کاری امانت فروشی
deposit with someone
نزد کسی امانت گذاردن
truster
باور کننده امانت گذار
Can you lend me ...
آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
ossuary
محل امانت گذاری استخوان مرده
stbtitle
عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
continuance
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
modes
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
mode
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
safe deposit
صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
morgue
جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
checkroom
اطاق امانت گذاری بار وچمدان وپالتو
morgues
جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
to engage somebody as somebody
کسی را به عنوان کسی
[در پیشه ای]
استخدام کردن
pull down menu
فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com