English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
levy a sum on a person's property به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
Other Matches
garnishee کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
foreign attachment توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
elegit حکم تامین مدعی به
capitalized expense در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
assessed value ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
replevin طرح دعوی به منظور استرداد مال توقیف شده
economizing صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
distress توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
distresses توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
defense دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
habeas corpus حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
maintains حمایت کردن از مدعی بودن
maintained حمایت کردن از مدعی بودن
claims مدعی به مطالبات ادعا کردن
claiming مدعی به مطالبات ادعا کردن
claimed مدعی به مطالبات ادعا کردن
maintain حمایت کردن از مدعی بودن
claim مدعی به مطالبات ادعا کردن
garnishment تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remands اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded اخذ تامین مجدد تشدید تامین
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
allocate منظور کردن
to make allowance منظور کردن
allocating منظور کردن
allocates منظور کردن
hotch سرجمع کردن دارایی
to make oneself clear <idiom> منظور را روشن کردن
under restraint در توقیف تحت توقیف د ربند
financing رسته دارایی دارایی
finances رسته دارایی دارایی
financed رسته دارایی دارایی
finance رسته دارایی دارایی
financing علم دارایی تهیه پول کردن
finance علم دارایی تهیه پول کردن
financed علم دارایی تهیه پول کردن
finances علم دارایی تهیه پول کردن
hotchpot سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
grabbing توقیف کردن
suppressing توقیف کردن
detaining توقیف کردن
detained توقیف کردن
embargoes توقیف کردن
impounds توقیف کردن
banning توقیف کردن
apprehending توقیف کردن
apprehends توقیف کردن
detains توقیف کردن
intern توقیف کردن
interning توقیف کردن
interns توقیف کردن
detain توقیف کردن
impounding توقیف کردن
to take into custody توقیف کردن
restrains توقیف کردن
sequester توقیف کردن
attaches توقیف کردن
grabs توقیف کردن
sequestrate توقیف کردن
grab توقیف کردن
grabbed توقیف کردن
embargo توقیف کردن
restraining توقیف کردن
restrain توقیف کردن
impound توقیف کردن
embay توقیف کردن
attaching توقیف کردن
impounded توقیف کردن
attach توقیف کردن
bans توقیف کردن
apprehend توقیف کردن
pull-ins توقیف کردن
pull-in توقیف کردن
garnishment توقیف کردن
pull in توقیف کردن
foreclosing توقیف کردن
forecloses توقیف کردن
foreclosed توقیف کردن
foreclose توقیف کردن
suppresses توقیف کردن
suppress توقیف کردن
distrain توقیف کردن
internment توقیف کردن
to hold in restraint توقیف کردن
keep in توقیف کردن
apprehended توقیف کردن
put under the ban توقیف کردن
ban توقیف کردن
hold in restraint توقیف کردن
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
supply تامین کردن
supplying تامین کردن
covers تامین کردن
ensures تامین کردن
coverings تامین کردن
secure تامین کردن
supplied تامین کردن
take care of تامین کردن
ensured تامین کردن
ensure تامین کردن
cover تامین کردن
ensuring تامین کردن
insuring تامین کردن
guarantee تامین کردن
guaranteed تامین کردن
guarantees تامین کردن
give security for تامین کردن
fulfill تامین کردن
secures تامین کردن
insures تامین کردن
confining توقیف کردن در جمع
apprehend بازداشت توقیف کردن
confine توقیف کردن در جمع
arrests توقیف کردن بازداشتن
zeri suppression توقیف کردن صفر
apprehends بازداشت توقیف کردن
confinement حبس کردن توقیف
apprehending بازداشت توقیف کردن
attachment توقیف کردن ضمیمه
seize قاپیدن توقیف کردن
lay an embargo on در بندر توقیف کردن
seized قاپیدن توقیف کردن
seizes قاپیدن توقیف کردن
lift the ban on رفع توقیف کردن
slap down ناگهان توقیف کردن
keep توقیف کردن بازداشتن
arrest توقیف کردن بازداشتن
constrains حبس کردن توقیف
to cop somebody کسی را توقیف کردن
arrested توقیف کردن بازداشتن
keeps توقیف کردن بازداشتن
apprehended بازداشت توقیف کردن
constrain حبس کردن توقیف
constraining حبس کردن توقیف
to feather ones nest تامین اتیه کردن
secure مطمئن تامین کردن
safety برقرار کردن تامین
to ensure something تامین کردن [چیزی]
make up a deficit تامین کردن کسری
levy a sum on a person's property تامین خواسته کردن
victual خواربار تامین کردن
tucker تامین غذا کردن
guarantee تامین تضمین کردن
guaranteed تامین تضمین کردن
guarantees تامین تضمین کردن
secures تامین کردن هدف
secures مطمئن تامین کردن
secure تامین کردن هدف
elevation of security زیاد کردن تامین
attaching ضبط کردن توقیف شدن
to lay one on a ship کشتی را در بندر توقیف کردن
suppress توقیف کردن فرو نشاندن
suppresses توقیف کردن فرو نشاندن
confiscate مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
attach ضبط کردن توقیف شدن
confiscates مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
suppressing توقیف کردن فرو نشاندن
arrested حکم ضبط توقیف کردن
confiscating مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
arrest حکم ضبط توقیف کردن
attaches ضبط کردن توقیف شدن
retention حفافت توقیف بازداشت کردن
seizes ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
to seize something [from somebody] چیزی را توقیف کردن [از کسی]
seize ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
seized ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
arrests حکم ضبط توقیف کردن
eudaimonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaemonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
lock up توقیف بازداشت کردن حبس کردن
safeguarded تامین کردن امن نگهداشتن
protect a bill وجه براتی را تامین کردن
provides میسر ساختن تامین کردن
safeguards تامین کردن امن نگهداشتن
safeguard تامین کردن امن نگهداشتن
provide میسر ساختن تامین کردن
to safeguard [against] تامین کردن [علیه] [در برابر]
safeguarding تامین کردن امن نگهداشتن
communication security monitoring کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
reventment روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
to secure تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
pre empt از پیش برای خود تامین کردن
to take off one رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
rule of reason تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
to secure a debtby a mortagage با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
books رزرو کردن توقیف کردن
sequester توقیف کردن جدا کردن
booked رزرو کردن توقیف کردن
book رزرو کردن توقیف کردن
confiscate توقیف کردن مصادره کردن
confiscating توقیف کردن مصادره کردن
to keep in توقیف کردن جلوگیری کردن
confiscates توقیف کردن مصادره کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com