Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English
Persian
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین پیشنهاد را دادن
[در معامله ای]
Other Matches
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
tenderest
پیشنهاد دادن
tendered
پیشنهاد دادن
tender
پیشنهاد دادن
tendering
پیشنهاد دادن
bid
پیشنهاد دادن
bids
پیشنهاد دادن
bid against
پیشنهاد بهتری دادن
pull one's socks up
<idiom>
پیشنهاد عالی دادن
bidden
خواندن پیشنهاد دادن
put in
تقاضا کردن پیشنهاد دادن
propounds
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propound
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propone
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounding
پیشنهاد کردن ارائه دادن
to offer somebody a lift
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
[Could I]
give you a lift?
[colloquial]
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
they rejected his proposition
پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
offered
پیشنهاد کردن پیشنهاد
offers
پیشنهاد کردن پیشنهاد
offer
پیشنهاد کردن پیشنهاد
trendy
مطابق آخرین مد
last-ditch
آخرین فرصت
swan song
<idiom>
آخرین سیما
trendiest
مطابق آخرین مد
trendier
مطابق آخرین مد
at the eleventh hour
در آخرین لحظات
The last school day.
آخرین روز مدرسه
billionth
آخرین عدد یک میلیارد
last-ditch
وابسته به آخرین تلاش
billionths
آخرین عدد یک میلیارد
What is the latest news?
آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
prints
آخرین صفحه چاپ شده
printed
آخرین صفحه چاپ شده
print
آخرین صفحه چاپ شده
printouts
آخرین صفحه چاپ شده
printout
آخرین صفحه چاپ شده
ends
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ended
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
end
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
end
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ended
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
son file
آخرین گونه کاری یک فایل
last straw
<idiom>
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
aft flap
آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
for the first
[last]
time
برای اولین
[آخرین]
بار
queues
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
date
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
queue
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
This is my last chance .
این برایم آخرین فرصت است
He emptied the glass to the last drop .
لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
To play ones last card
آخرین تیر ترکش رارها کردن
This is the latest mens fashion.
این آخرین مد لباس مردانه است
last but not least
<idiom>
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
dates
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
pops
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pop
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
lifo
سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
identities
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
ring
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
identity
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
trailer
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
Doom
[نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
trailers
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
When is the last train to Oxford?
چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
Last stop. All out.
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
last in first out
نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
condition
ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
end
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
readme file
فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
ends
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ended
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ended
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancel
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancelling
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancels
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
end
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
propositions
پیشنهاد
bidders
پیشنهاد
purposes
پیشنهاد
purpose
پیشنهاد
overture
پیشنهاد
overtures
پیشنهاد
offered
پیشنهاد
proposal
پیشنهاد
plea
پیشنهاد
suggestion
پیشنهاد
recommendations
پیشنهاد
bidder
پیشنهاد
recommendation
پیشنهاد
offers
پیشنهاد
application
پیشنهاد
offer
پیشنهاد
proposal
پیشنهاد
motion
[politic]
پیشنهاد
overtures
پیشنهاد ها
proposals
پیشنهاد ها
offers
پیشنهاد ها
applications
پیشنهاد ها
proposals
پیشنهاد
overture
پیشنهاد
pleas
پیشنهاد
proffering
پیشنهاد
tendering
پیشنهاد
motioning
پیشنهاد
proffered
پیشنهاد
offer
پیشنهاد
motioned
پیشنهاد
motion
پیشنهاد
motions
پیشنهاد
suggestions
پیشنهاد
bid
پیشنهاد
proffer
پیشنهاد
tender
پیشنهاد
tendered
پیشنهاد
propositioned
پیشنهاد
proposition
پیشنهاد
tenderest
پیشنهاد
propositioning
پیشنهاد
bids
پیشنهاد
proffers
پیشنهاد
push up stack
سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
terminator
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
to make overtures
پیشنهاد کردن
bids
پیشنهاد خرید
bid
پیشنهاد کردن
offered
پیشنهاد کردن
bids
پیشنهاد مزایده
bid
پیشنهاد خرید
bids
پیشنهاد کردن
bids
پیشنهاد مناقصه
bid
پیشنهاد حراج
bid
پیشنهاد مزایده
bids
پیشنهاد حراج
bid
پیشنهاد مناقصه
tendering form
ورقه پیشنهاد
projected
پیشنهاد کردن
proposition
گزاره پیشنهاد
offer
پیشنهاد کردن
propound
پیشنهاد کردن
propounding
پیشنهاد کردن
projected
پیشنهاد پلان
projects
پیشنهاد کردن
projects
پیشنهاد پلان
propositioned
گزاره پیشنهاد
propounds
پیشنهاد کردن
propositioning
گزاره پیشنهاد
acceptance of offer
پذیرش پیشنهاد
acceptance of offer
قبولی پیشنهاد
firm offer
پیشنهاد ثابت
offeror
پیشنهاد دهنده
firm offer
پیشنهاد قطعی
tenderer
پیشنهاد دهنده
suggester
پیشنهاد دهنده
counterbid
پیشنهاد متقابل
counter offer
پیشنهاد متقابل
project
پیشنهاد کردن
project
پیشنهاد پلان
suggestible
پیشنهاد کردنی
propositions
گزاره پیشنهاد
proposes
پیشنهاد کردن
recommendations
نامه پیشنهاد
suggestion
پیشنهاد القاء
proposer
پیشنهاد کننده
propounder
پیشنهاد دهنده
recommends
پیشنهاد کردن
recommending
پیشنهاد کردن
recommend
پیشنهاد کردن
bidder
پیشنهاد کننده
suggestions
پیشنهاد القاء
bidders
پیشنهاد کننده
bidders
پیشنهاد دهنده
recommendation
نامه پیشنهاد
peace offerings
پیشنهاد صلح
peace offering
پیشنهاد صلح
offerer
پیشنهاد دهنده
proposed
پیشنهاد کردن
offer to purchase
پیشنهاد خرید
overbid
پیشنهاد زیادتر
offer curve
منحنی پیشنهاد
propose
پیشنهاد کردن
proposal form
فرم پیشنهاد
mover
پیشنهاد دهنده
proposal of marriage
پیشنهاد عروسی
bidder
پیشنهاد دهنده
suggest
پیشنهاد کردن
suggested
پیشنهاد کردن
offers
پیشنهاد کردن
suggesting
پیشنهاد کردن
advancing
پیشنهاد کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com