English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
main coil بوبین اصلی
Other Matches
grid coil بوبین
choke oil بوبین
solenoid بوبین
winding bobbin بوبین
induction coil بوبین اندوکسیون
measuring coil بوبین سنجش
leak coil بوبین عرضی
inductor coil بوبین اندوکتور
bobbin بوبین نخ تار
induction coils بوبین اندوکسیون
inductor بوبین اندوکسیون
low loss coil بوبین با تلفات کم
inductance coil بوبین اندوکسیون
telephone transformer بوبین اندوکسیون
coil section مقطع بوبین
coil resistance مقاومت بوبین
coil form شکل بوبین
coil form نوع بوبین
coil core هسته بوبین
coil capacity فرفیت بوبین
hexagonal coil بوبین شش گوش
idle coil بوبین کور
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
overcurrent coil بوبین جریان زیاد
coil winding سیم پیچی بوبین
coil حلقه کردن بوبین
coil field میدان مفناطیسی بوبین
induction heating coil بوبین گرمایش القائی
magnetic coil بوبین میراکننده جرقه
magnetic test coil بوبین ازمایش مغناطیسی
air cored coil بوبین با هسته هوایی
coils حلقه کردن بوبین
coiled حلقه کردن بوبین
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
brussels دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
majoring اصلی
aboriginals اصلی
germinal اصلی
aboriginal اصلی
main line خط اصلی
cardinal اصلی
main lines خط اصلی
cardinals اصلی
main stem خط اصلی
mastered اصلی
majored اصلی
initial اصلی
masters اصلی
major اصلی
master اصلی
principal اصلی
organic اصلی
essential <adj.> اصلی
firsthand اصلی
major <adj.> اصلی
quintessential <adj.> اصلی
arch اصلی
arch- اصلی
arches اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
elementarily اصلی
vital <adj.> اصلی
head اصلی
inherent اصلی
immanent اصلی
main door در اصلی
primary اصلی
main deck پل اصلی
trunks خط اصلی
principle اصلی
parent اصلی
trunk خط اصلی
fundametal اصلی
main attack تک اصلی
line link خط اصلی
ingrown اصلی
principals اصلی
elemental اصلی
main خط اصلی
elementary اصلی
functional اصلی
mainlines اصلی
mainlines خط اصلی
mainlined اصلی
fundamental اصلی
primes اصلی
primed اصلی
prime اصلی
normative اصلی
main <adj.> اصلی
originals اصلی
primal اصلی
mainline اصلی
primitive اصلی
initials اصلی
rudimental اصلی
mainline خط اصلی
initialling اصلی
primarily اصلی
initialed اصلی
initialled اصلی
initialing اصلی
basic اصلی
isogeny هم اصلی
original اصلی
proto اصلی
basics اصلی
essential اصلی
mainlining اصلی
radical اصلی
texts اصلی
genuine اصلی
text اصلی
seminal اصلی
native code کد اصلی
quintessential اصلی
primordial اصلی
first-hand اصلی
mainlined خط اصلی
mainlining خط اصلی
essentials اصلی
intrinsic اصلی
radicals اصلی
cardinal headings جهات اصلی
principal شرکت اصلی
master switch کلید اصلی
initialed پاراف اصلی
busbar شین اصلی
basic shaft محور اصلی
basic size اندازه اصلی
basic ration جیره اصلی
inessential غیر اصلی
master switches کلید اصلی
basic variable متغیر اصلی
avenues خیابان اصلی
bottom hole سوراخ اصلی
primary colours رنگهای اصلی
cardinal points جهات اصلی
initialling پاراف اصلی
initialling اصلی اغازی
prime movers محرک اصلی
main line کانال اصلی
initialled پاراف اصلی
initialled اصلی اغازی
main line نهر اصلی
initialing پاراف اصلی
principal مجرم اصلی
main lines نهر اصلی
main lines کانال اصلی
initials اصلی اغازی
avenue خیابان اصلی
meat غذای اصلی
mainspring دلیل اصلی
prime mover محرک اصلی
initials پاراف اصلی
mainspring انگیزه اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com