English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
smell بودادن رایحه داشتن
smelled بودادن رایحه داشتن
smelling بودادن رایحه داشتن
smells بودادن رایحه داشتن
Other Matches
savorŠetc بودادن
singe سوختن بودادن
scorch بودادن سوختگی
singeing سوختن بودادن
singes سوختن بودادن
singed سوختن بودادن
scorches بودادن سوختگی
decrepitate بودادن و سرخ کردن
coffee roaster اسباب بودادن قهوه
odor رایحه
auras رایحه
aura رایحه
aromas رایحه
aroma رایحه
odours رایحه
odour رایحه
breaths رایحه
odors رایحه
breath رایحه
smelling رایحه عطر
smells رایحه عطر
tang رایحه تند
scenting رایحه خوشبویی
scents رایحه خوشبویی
smelled رایحه عطر
scent رایحه خوشبویی
fragrances رایحه وعطر
fragrance رایحه وعطر
smell رایحه عطر
flavorful خوش رایحه
torrefy خشک کردن برشته کردن بودادن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to hold a meeting داشتن
wanted کم داشتن
want کم داشتن
to go hot تب داشتن
to be in a f. تب داشتن
doubting شک داشتن
doubted شک داشتن
lack کم داشتن
doubt شک داشتن
owning داشتن
doubts شک داشتن
to have f. تب داشتن
lacks کم داشتن
redolence بو داشتن
intercommon داشتن
monogyny داشتن یک زن
lacked کم داشتن
having داشتن
lackvt کم داشتن
to be feverish تب داشتن
have داشتن
bears در بر داشتن
bears داشتن
owns داشتن
relieves داشتن
to have possession of داشتن
possesses داشتن
owned داشتن
possessing داشتن
possess داشتن
own داشتن
relieve داشتن
relieving داشتن
to possess داشتن
bear داشتن
bear در بر داشتن
to hold داشتن
to have داشتن
affects تمایل داشتن
affect تمایل داشتن
desiring میل داشتن
affect دوست داشتن
affects دوست داشتن
require لازم داشتن
represent نمایندگی داشتن
declaring افهار داشتن
declares افهار داشتن
declare افهار داشتن
desires میل داشتن
belong تعلق داشتن
desire میل داشتن
represents نمایندگی داشتن
represented نمایندگی داشتن
belonged تعلق داشتن
requiring لازم داشتن
requires لازم داشتن
required لازم داشتن
may امکان داشتن
belongs تعلق داشتن
fluctuates نوسان داشتن
fluctuated نوسان داشتن
fluctuate نوسان داشتن
debts بدهی داشتن
liaising بستگی داشتن
believe گمان داشتن
believed گمان داشتن
believes گمان داشتن
deserve استحقاق داشتن
debt بدهی داشتن
deserves استحقاق داشتن
spared دریغ داشتن
spare دریغ داشتن
confide اعتماد داشتن به
confided اعتماد داشتن به
liaising رابطه داشتن
correspond رابطه داشتن
corresponded رابطه داشتن
corresponds رابطه داشتن
rolls تلاطم داشتن
rolled تلاطم داشتن
roll تلاطم داشتن
confides اعتماد داشتن به
liaise رابطه داشتن
liaise بستگی داشتن
liaised رابطه داشتن
liaised بستگی داشتن
liaises رابطه داشتن
liaises بستگی داشتن
importing اهمیت داشتن
exist وجود داشتن
hanker اشتیاق داشتن
can امکان داشتن
can قدرت داشتن
thirst اشتیاق داشتن
hungers اشتیاق داشتن
hungering اشتیاق داشتن
hungered اشتیاق داشتن
hunger اشتیاق داشتن
valuing گرامی داشتن
values گرامی داشتن
cans امکان داشتن
hankered اشتیاق داشتن
attends حضور داشتن
canning قدرت داشتن
canning امکان داشتن
existed وجود داشتن
exists وجود داشتن
stink تعفن داشتن
stinks تعفن داشتن
attend حضور داشتن
attending حضور داشتن
recoils واکنش داشتن بر
recoiling واکنش داشتن بر
recoiled واکنش داشتن بر
recoil واکنش داشتن بر
monogamy داشتن یک همسر
cans قدرت داشتن
value گرامی داشتن
outclass برتری داشتن بر
possesses در تصرف داشتن
minds در نظر داشتن
minds تصمیم داشتن
minding در نظر داشتن
minding تصمیم داشتن
outclasses برتری داشتن بر
possessing در تصرف داشتن
mind در نظر داشتن
mind تصمیم داشتن
likes دوست داشتن
liked دوست داشتن
to get the wind up بیم داشتن
possess در تصرف داشتن
outclassed برتری داشتن بر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com