Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
to draw cuts |
بوسیله چوبهای کوتاه وبلندقرعه کشیدن |
|
|
Other Matches |
|
short iron |
چوبهای شماره 7 و 8 و 9گلف برای ضربههای کوتاه |
bouse |
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن |
lanyards |
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی |
lanyard |
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی |
safety valve |
پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند |
strike |
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ |
strikes |
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ |
quick count |
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع |
to scrape down |
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن |
stickboy |
متصدی نگهداری چوبهای هاکی |
long iron |
چوبهای شماره 1 و 2 و 3برای ضربههای طولانی |
parquetry |
منبت کاری فرش کف اطاق با چوبهای مختلف |
rest stroke |
کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند] |
outrigger |
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری |
short lunge |
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ |
blast |
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه |
blasts |
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه |
telescopic |
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی |
weight |
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه |
pantywaist |
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه |
shorthorn |
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس |
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . |
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن ) |
snuffles |
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن |
snuffling |
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن |
snuffled |
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن |
snuffle |
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن |
short quard |
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه |
agonise |
زحمت کشیدن درد کشیدن |
twinge |
درد کشیدن تیر کشیدن |
twinges |
درد کشیدن تیر کشیدن |
dragged |
کشیدن بزور کشیدن |
drag |
کشیدن بزور کشیدن |
drags |
کشیدن بزور کشیدن |
hurdle step |
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک |
linter |
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است |
pull up |
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن |
wherewithal |
که بوسیله ان |
by dint of |
بوسیله |
by |
بوسیله |
via |
بوسیله |
thruogh the a of |
بوسیله |
perprep |
بوسیله |
per |
بوسیله |
of |
بوسیله |
whereby |
که بوسیله ان |
with |
بوسیله |
at the hand of |
بوسیله |
by the instrumentality of |
بوسیله |
osmose |
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن |
electrically |
بوسیله برق |
hydrolysis |
تجزیه بوسیله اب |
by the f. |
بوسیله لمس |
by depty |
بوسیله نماینده |
by wire |
بوسیله تلگراف |
hydromancy |
تفال بوسیله اب |
per pais |
بوسیله مملکت |
per pais |
بوسیله کشور |
municipally |
بوسیله شهرداری |
windswept |
بوسیله باد جاروشده |
electromotive |
متحرک بوسیله برق |
patents |
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده |
patenting |
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده |
patented |
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده |
intuitively |
بوسیله درک مستقیم |
hydromancer |
تفال زننده بوسیله اب |
to scent out |
بوسیله بوجستجوکردن ویافتن |
semaphore |
مخابره بوسیله پرچم |
in propria persona |
بوسیله خود شخص |
to pick thanks |
بوسیله سخن چینی |
seagirt |
محصور بوسیله دریا |
hydrolyze |
بوسیله اب تجزیه شدن |
galvanography |
روی مس بوسیله اندودکهربایی |
dragonnades |
بوسیله سواره نظام |
eluviation |
انتقال بوسیله بادوباران |
electric chair |
اعدام بوسیله برق |
aerotherapeutics |
معالجه بوسیله هوا |
baptises |
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن |
postage |
حمل بوسیله پست |
aeromancy |
تفال بوسیله هوا |
diathermy |
معالجه بوسیله حرارت |
churned |
بوسیله اسباب گردنده |
brewed |
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن |
baptizes |
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن |
baptized |
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن |
baptize |
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن |
baptising |
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن |
baptised |
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن |
phototypography |
چاپ بوسیله عکسبرداری |
brews |
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن |
photogelatin process |
چاپ بوسیله ژلاتین |
radar scan |
مراقبت بوسیله رادار |
brew |
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن |
infiltration |
پالایش بوسیله تراوش |
windblown |
در حرکت بوسیله باد |
churn |
بوسیله اسباب گردنده |
patent |
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده |
churns |
بوسیله اسباب گردنده |
traingulation |
پیمایش بوسیله مثلثات |
pipeage |
ترابری بوسیله لوله |
leaching |
تصفیه بوسیله شستشو |
lapped joint |
اتصال بوسیله پوشش |
baptizing |
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن |
sent via e-mail |
بوسیله ایمیل فرستاده شد |
poured |
تراوش بوسیله ریزش |
pouring |
تراوش بوسیله ریزش |
pipe down |
بوسیله شیپور یا نای |
pour |
تراوش بوسیله ریزش |
pipage |
ترابری بوسیله لوله |
pours |
تراوش بوسیله ریزش |
steam propulsion of ships |
راندن کشتی ها بوسیله بخار |
nettles |
بوسیله گزنه گزیده شدن |
sporogony |
تولید مثل بوسیله هاگ |
nettle |
بوسیله گزنه گزیده شدن |
semaphore |
بوسیله پرچم مخابره کردن |
self-appointed |
منصوب شده بوسیله خویشتن |
self appointed |
منصوب شده بوسیله خویشتن |
argon arc welding |
جوش قوسی بوسیله گازارگون |
latch |
بوسیله کلون محکم کردن |
self-service |
کمک بوسیله خود شخص |
self service |
کمک بوسیله خود شخص |
radiograms |
عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول |
the block |
مردن بوسیله گردن زنی |
radiogram |
عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول |
step down |
کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور |
stethoscopy |
معاینه بوسیله گوشی طبی |
shields |
بوسیله سپر حفظ کردن |
photocopied |
رونوشت برداری بوسیله عکاسی |
mail order |
سفارش کالا بوسیله پست |
soak |
بوسیله مایع اشباع شدن |
soaks |
بوسیله مایع اشباع شدن |
shield |
بوسیله سپر حفظ کردن |
photocopies |
رونوشت برداری بوسیله عکاسی |
chafe |
بوسیله اصطکاک گرم کردن |
wirephoto |
بوسیله بی سیم عکس فرستادن |
chafing |
بوسیله اصطکاک گرم کردن |
carbon arcwelding |
جوش قوسی بوسیله کربن |
chafes |
بوسیله اصطکاک گرم کردن |
telekinesis |
حرکت اجسام بوسیله ارواح |
wigwag |
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم |
wet down |
بوسیله اب پاشی خیس کردن |
waterborne |
حمل شده بوسیله اب اب برد |
latches |
بوسیله کلون محکم کردن |
photocopying |
رونوشت برداری بوسیله عکاسی |
photocopy |
رونوشت برداری بوسیله عکاسی |
grout stop |
اب بندی بوسیله تزریق دوغاب |
pyretotherapy |
معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب |
perfusion |
غسل تعمید بوسیله اب پاشی |
suicide bombing |
قصد کشت بوسیله خودکشی |
phonendoscope |
اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک |
suicide attack |
قصد کشت بوسیله خودکشی |
rocket propulsion |
حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی |
embolic |
مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی |
photoengraving |
گراور سازی بوسیله عکاسی |
photolighograph |
عکسبردری بوسیله چاپ سنگی |
photomap |
نقشه برداری بوسیله عکاسی |
electrotype |
بوسیله برق چاپ کردن |
lightproof |
غیرقابل نفوذ بوسیله نور |
memoria technica |
فن یا شیوهای که بوسیله ان یادوهوش رانیرومندمیسازند |
massotherapy |
معالجه بوسیله مشت و مال |
seaborne |
بوسیله کشتی حمل شده |
lip read |
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن |
radiophotograph |
انتقال عکس بوسیله رادیو |
lip-read |
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن |
lip-reads |
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن |
rainwash |
شستشوی چیزی بوسیله باران |
lyophil |
خشک شده بوسیله انجمادسخت |
lyophiled |
خشک شده بوسیله انجمادسخت |
self administered |
اداره شونده بوسیله خویشتن |
string |
یک سری تیراندازی بوسیله یک نفر |
hit wicket |
انداختن میله بوسیله خودتوپزن |
rainwash |
شسته شده بوسیله باران |
by no one else |
از [بوسیله] هیچ کسی دیگر |
platinotype |
عکاسی بوسیله املاح پلاتین |
hyphenate |
بوسیله خط دارای فاصله کردن |
instantiate |
معرفی کردن بوسیله کنسرت |
hydropathy |
معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب |
electro magnetism |
تولید خواص مغناطیسی بوسیله |
roentgenoscopy |
معاینه بوسیله اشعه مجهول |
container transport |
حمل و نقل بوسیله کانتینر |
in law |
خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج |
chemical warfare |
جنگ بوسیله گازهای شیمیایی |
incuse |
نقش شده بوسیله چکش |
cathodogeaph |
بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از |
to buy something at an auction |
چیزی را در [بوسیله] حراجی خریدن |
lures |
بوسیله تطمیع بدام انداختن |
luring |
بوسیله تطمیع بدام انداختن |
lured |
بوسیله تطمیع بدام انداختن |
intercommunication system |
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو |
lure |
بوسیله تطمیع بدام انداختن |
hydrophilous |
گرده افشانی کننده بوسیله اب |
electrometallurgy |
ذوب فلزات بوسیله برق |
roentgenize |
بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن |
to sue out a writ |
حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن |
tonsillectomy |
در اوردن لوزتین بوسیله عمل جراحی |
pocket veto |
رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان |
towline |
طناب یا ریسمانی که بوسیله ان چیزی را می کشند |
rhapsodic |
سروده شده بوسیله دوره گرد |
rhabdomancy |
پیش گویی بوسیله چوب یاعصا |
gravitating |
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن |
latensify |
بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن |