English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
English Persian
hunting horn بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
Other Matches
marque علامت مخصوص
red carpet علامت پذیرایی مخصوص
special character علامت ویژه کاراکتر مخصوص
state flower گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
ideograph امضاء یا علامت مخصوص شخص
gap marker علامت مخصوص نشاندادن رخنه در میدان مین
tailor's chalk گچ یا صابون خیاطی مخصوص علامت گذاری روی پارچه
mark وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
marks وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
yoicks علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
To give a signal ( sign) . علامت دادن
signalled علامت دادن
signal علامت دادن
say the word <idiom> علامت دادن
signaled علامت دادن
hunted انجمن شکارچیان
hunt club باشگاه شکارچیان
hunt انجمن شکارچیان
hunts انجمن شکارچیان
flag 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flag باپرچم علامت دادن
signalled سیگنال علامت دادن
starke با شیپور علامت دادن
flags باپرچم علامت دادن
signal سیگنال علامت دادن
signaled سیگنال علامت دادن
signal مخابره کردن علامت دادن
signaled مخابره کردن علامت دادن
blinds چشمک زدن علامت دادن
blinded چشمک زدن علامت دادن
blind چشمک زدن علامت دادن
signalled مخابره کردن علامت دادن
negation تغییر دادن علامت یک عدد
denote علامت بودن معنی دادن
denotes علامت بودن معنی دادن
denoted علامت بودن معنی دادن
gundog سگی که به شکارچیان کمک میکند
gundogs سگی که به شکارچیان کمک میکند
waff اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
fields شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
fielded شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
hyphens علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphen علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
coacher مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
smoking room اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
blip علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blips علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
grid ticks علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
fob فریب دادن جیب جلیقه مخصوص ساعت وغیره
livery stable اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
ablegate مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
marker علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
markers علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
burn notice علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
blue flag پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
bugle call علامت دادن به وسیله شیپور شیپور جمع
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
markers دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
symbol علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
presage علامت
apostrophe علامت
signalled علامت
presaged علامت
differentia علامت
unsigned بی علامت
tick علامت
code علامت
ticked علامت
apostrophize علامت
presaging علامت
ticks علامت
tags علامت
tag علامت
presages علامت
emblems علامت
caret علامت
symptomless بی علامت
token علامت
tokens علامت
codes and codification علامت
banner علامت
banners علامت
stripe علامت
indicium علامت
apostrophes علامت
impresa علامت
marks علامت
stripes علامت
mark علامت
indicator علامت
signal علامت
bullets یک علامت
bullet یک علامت
branding علامت
marine code علامت
designation علامت
symptom علامت
brands علامت
brand علامت
ditto علامت
insignia علامت
signal generator علامت زا
symbol علامت
fog signal علامت مه
character علامت
characters علامت
symptoms علامت
designations علامت
emblem علامت
signaled علامت
badge علامت
badges علامت
signum علامت
chalks علامت سفیدکردن
idle indicating signal علامت ازاد
identification character علامت مشخصه
chalked علامت سفیدکردن
symbol علامت نمون
brand leader علامت تجارتی
index mark علامت شاخص
chalking علامت سفیدکردن
stand علامت یادبود
plus signs علامت باضافه
trade mark علامت تجاری
brevity code علامت اختصاری
plus signs علامت بعلاوه
terminal symbol علامت پایانی
plus sign علامت جمع
flash signal علامت فلاش
plus sign علامت بعلاوه
chalk علامت سفیدکردن
plus sign علامت باضافه
marks علامت گذاری
radicals علامت رادیکال
colon علامت چاپ
baud علامت در ثانیه
audible signal علامت سمعی
line clear signal علامت ازاد
exclamation points علامت تعجب
line out با خط علامت گذاشتن
ha علامت تعجب
exclamation point علامت تعجب
balefire اتش علامت
colons علامت چاپ
radical علامت رادیکال
allegories نشانه علامت
interrogation point علامت سئوال
blinker علامت چشمک زن
typicality نمونه علامت
typicalness علامت شاخصیت
demarcation علامت گذاری
frequency mark علامت فرکانس
allegory نشانه علامت
typification علامت سازی
exclamation points این علامت !
exclamation point این علامت !
sear علامت داغ
disconnect signal علامت انفصال
digital signal علامت رقمی
control signal علامت کنترل
control character علامت کنترلی
equal sign علامت برابری
equal sign علامت تساوی
connector symbol علامت اتصال
composite symbol علامت ترکیبی
commodity code علامت کالا
command signal علامت فرمان
signalled علامت نشانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com