English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
buggie بوگی دستگاه تعلیق جلو توپ
Other Matches
suspensions تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspension تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
hoisting دستگاه تعلیق جرثقیل
boogie موسیقی بوگی
boogies رقص بوگی
boogies موسیقی بوگی
boogied موسیقی بوگی
boogieing رقص بوگی
boogieing موسیقی بوگی
weeds جامه بوگی
boogied رقص بوگی
boogie رقص بوگی
suspension تعلیق
deep freezes تعلیق
interruption تعلیق
hang تعلیق
interruptions تعلیق
hangs تعلیق
deep freeze تعلیق
abeyance تعلیق
pendency تعلیق
suspense تعلیق
suspensions تعلیق
probation تعلیق مجازات
colloidal suspension تعلیق کلوییدی
remainder حالت تعلیق
spring suspension تعلیق فنری
suspensive درحال تعلیق
reduction to absurdity تعلیق به محال
abeyance or adeyancy تعلیق تعویق
suspense درحال تعلیق
lay off تعلیق کارگر
stay of proceedings تعلیق دادرسی
suspensive تعلیق معلق
engine mounting تعلیق موتور
precipitant تعلیق شدنی
four point suspension تعلیق چهارنقطهای
cardanic suspension تعلیق کاردان
reprieval تعلیق مجازات
suspensions ایست تعلیق
suspension ایست تعلیق
precipitable تعلیق پذیر
hanging prevention ممانعت از تعلیق
suspension of punishment تعلیق مجازات
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
emulsified بحالت تعلیق دراوردن
reprieves تعلیق اجرای مجازات
reprieve تعلیق اجرای مجازات
reprieved تعلیق اجرای مجازات
reprieving تعلیق اجرای مجازات
emulsify بحالت تعلیق دراوردن
hanging اویزان درحال تعلیق
emulsifying بحالت تعلیق دراوردن
reductio ad absurdum تعلیق بامر محال
on probation به شرط تعلیق مجازات
emulsifies بحالت تعلیق دراوردن
to be on probation در دوره تعلیق مجازات
front wheel suspension تعلیق چرخهای جلو
suspensor موجب تعلیق نگاهدارنده
on probation در دوره تعلیق مجازات
to be in suspension در حالت تعلیق بودن
suspension wheel چرخ تعلیق خودرو
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
hypostasis موجود فرضی حالت تعلیق
suspend معلق کردن تعلیق دادن
suspending معلق کردن تعلیق دادن
suspends معلق کردن تعلیق دادن
to be on probation در دوره تعلیق مجازات بودن
stultification تعلیق بمحال احمق ساختن
privations محروم سازی تعلیق مقام
privation محروم سازی تعلیق مقام
torsion bar بار پیچشی اهرم تعلیق
front axle suspension اویزش یا تعلیق اکسل جلو
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
to give a suspended sentence [British E] حکم دوره تعلیق مجازات دادن
suspend تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspending تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspends تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
disperse [درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
emulsioning تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosol تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
emulsioned تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsions تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosols تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
emulsion تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
suspension strap نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
probation officers ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
precipitated غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
to suspend [stay] a ruling [proceedings] [the execution] تعلیق کردن حکمی [دعوایی ] [ اجرای حکمی] [قانون]
suspension of arms اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
lattice suspension bridge پل تعلیق مشبک پل اویز مشبک
telephone repeater دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
laser linescan دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
survey meter دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
preset vector دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
declination constant زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
traversing mechanism دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
system دستگاه
utensil دستگاه
appurtenance دستگاه
mechanism دستگاه
plant دستگاه
plants دستگاه
apparatus دستگاه
devices دستگاه
utensils دستگاه
instrument دستگاه
nervous systems دستگاه پی
teams یک دستگاه
team یک دستگاه
systems دستگاه
device دستگاه
nervous system دستگاه پی
machines دستگاه
installations دستگاه
machined دستگاه
installation دستگاه
appliance دستگاه
mechanisms دستگاه
unit دستگاه
equipment دستگاه
appliances دستگاه
machine دستگاه
setting up دستگاه
set دستگاه
units دستگاه
sets دستگاه
units یک دستگاه
device code کد دستگاه
unit یک دستگاه
organ system دستگاه
induction instrument دستگاه القائی
input device دستگاه ورودی
identification of friend from foe دستگاه تشخیص
dedicated device دستگاه اختصاصی
induction current instrument دستگاه القائی
retort دستگاه تقطیر
storage device دستگاه انبارش
illuminator دستگاه روشنایی
i.f.f. system دستگاه تشخیص
device name نام دستگاه
retorts دستگاه تقطیر
instrumental accuracy دقت دستگاه
instrumental error خطای دستگاه
link trainer دستگاه پروازاموز
gun دستگاه تزریق
guns دستگاه تزریق
apparatus الت دستگاه
counter recoil دستگاه عاید
logic device دستگاه منطقی
low potential system دستگاه کم فشار
limbic system دستگاه کناری
lighting set دستگاه روشنایی
jack plane رنده دستگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com