English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
English Persian
finalization بپایان رسانی
Other Matches
informatics اطلاع رسانی
harmfulness زیان رسانی
electrification برق رسانی
photoconductivity نور رسانی
fuel injection سوخت رسانی
errand پیغام رسانی
errands پیغام رسانی
transduction ورا رسانی
purveyance اذوقه رسانی
finalization انجام رسانی
power feed cable کابل برق رسانی
feed pump پمپ سوخت رسانی
hydraulician عالم به علم اب رسانی
gunlock وسیله اتش رسانی
fuel supply pump پمپ سوخت رسانی
fuel supply line لوله سوخت رسانی
power supply mains شبکه برق رسانی
damage density چگالی اسیب رسانی
information استخبار خبر رسانی
compuserve شبکه اصلی اطلاع رسانی
flexible fuel tubing لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
supercharger دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
to go to with بپایان رساندن
play out بپایان رساندن
to bring to a termination بپایان رساندن
to top off بپایان رساندن
to run out بپایان رسیدن
to push through بپایان رساندن
terminator بپایان رساننده
to follow out بپایان رسانیدن
to come to an end بپایان رسیدن
to carry through بپایان رساندن
to put a period to بپایان رساندن
to d. to and end بپایان رساندن
to get done with بپایان رساندن
dont بپایان رسانیدن
consummated بپایان رساندن
finalizes بپایان رساندن
finalized بپایان رساندن
finalize بپایان رساندن
finalising بپایان رساندن
finalises بپایان رساندن
finalised بپایان رساندن
knock-ups بپایان رساندن
knock-up بپایان رساندن
knock up بپایان رساندن
concludes بپایان رساندن
conclude بپایان رساندن
terminates بپایان رساندن
terminated بپایان رساندن
terminate بپایان رساندن
consummating بپایان رساندن
consummates بپایان رساندن
finalizing بپایان رساندن
finish بپایان رسانیدن
peter بپایان رسیدن
finishes بپایان رسانیدن
consummate بپایان رساندن
follow through چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
civil military action عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
upgrading به روز رسانی [معاوضه قسمتهای قدیمی] [مهندسی]
ends طرف بپایان رساندن
to run out به ته کشیدن [بپایان رسیدن]
ended طرف بپایان رساندن
end طرف بپایان رساندن
terminative بپایان رساننده قطعی
expiring سپری شدن بپایان رسیدن
surcease پایان یافتن بپایان رساندن
to wind up خاتمه دادن بپایان رساندن
expire سپری شدن بپایان رسیدن
expires سپری شدن بپایان رسیدن
dost بپایان رسانیدن تمام کردن
he outwatched the night شب بپایان رسیدو او همچنان بیداربود
to knit up بوسیله بافتن تعمیرکردن بپایان رساندن
asis Science Information Societyfor American انجمن امریکایی علم اطلاع رسانی
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
the sands are running out مدت ضرب الاجل نزدیک است بپایان برسد
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
fix داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fixes داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
innervation عصب رسانی عصب گیری
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com