Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (13 milliseconds)
English	Persian
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
Other Matches
griped	محکم گرفتن
gripe	محکم گرفتن
to catch hold of	محکم گرفتن
clips	محکم گرفتن
gripped	محکم گرفتن
grip	محکم گرفتن
gripping	محکم گرفتن
grips	محکم گرفتن
clutching	محکم گرفتن
clippings	محکم گرفتن
clip	محکم گرفتن
clutches	محکم گرفتن
hang on to <idiom>	محکم گرفتن
clutched	محکم گرفتن
clipped	محکم گرفتن
clutch	محکم گرفتن
to give somebody a hug	محکم گرفتن کسی
to hug somebody	محکم گرفتن کسی
grips	محکم گرفتن چیزی
grip	محکم گرفتن چیزی
gripped	محکم گرفتن چیزی
gripping	محکم گرفتن چیزی
rigid adherence to a thing	محکم گرفتن چیزی
hug	بغل کردن محکم گرفتن
hugging	بغل کردن محکم گرفتن
hugs	بغل کردن محکم گرفتن
hugged	بغل کردن محکم گرفتن
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
pinches	محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch	محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
recapturing	پس گرفتن
skimmed	گرفتن کف
to take a wife	زن گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapture	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
resumption	از سر گرفتن
skim	کف گرفتن از
despumate	کف گرفتن از
devest	گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
disesteem	کم گرفتن
nail	گرفتن
skim	گرفتن کف
to take fast hold of	گرفتن
nailed	گرفتن
nails	گرفتن
ceasing	گرفتن
get at	گرفتن
false grip	گرفتن
to shut off	را گرفتن
ceased	گرفتن
captures	گرفتن
cease	گرفتن
seize	گرفتن
seizes	گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
seized	گرفتن
catch	گرفتن
ceases	گرفتن
retaking	پس گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
tithes	ده یک گرفتن از
capture	گرفتن
puddles	گل گرفتن
puddle	گل گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
capturing	گرفتن
wive	زن گرفتن
adeem	پس گرفتن
holds	گرفتن
accompanied	دم گرفتن
accompany	دم گرفتن
acquire	گرفتن
retakes	پس گرفتن
acquires	گرفتن
wed	گرفتن
acquiring	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
retaken	پس گرفتن
retake	پس گرفتن
unsay	پس گرفتن
blind	گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
break out	در گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
deglutinate	گرفتن
skims	گرفتن کف
get	گرفتن
tong	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
blinded	گرفتن
blinds	گرفتن
catch on	گرفتن
to take up	گرفتن
hold	گرفتن
getting	گرفتن
gets	گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
skims	کف گرفتن از
reclaiming	پس گرفتن
accompanies	دم گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
detract	گرفتن
situating	جا گرفتن
to catch on	گرفتن
situates	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
overtake	گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
overtaken	گرفتن
withdraws	پس گرفتن
withdraw	پس گرفتن
detracting	گرفتن
detracts	گرفتن
to get at	گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
resume	از سر گرفتن
reclaim	پس گرفتن
takes	گرفتن
take	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
to draw back	پس گرفتن
encumbers	گرفتن
encumbering	گرفتن
grab	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
grabbed	گرفتن
receives	گرفتن
receive	گرفتن
pushing	گرفتن
grabbing	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
grabs	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
encumbered	گرفتن
encumber	گرفتن
to call back	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
to break in	گرفتن
retreating	پس گرفتن
overtakes	گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreat	پس گرفتن
abating	اب گرفتن از
detracted	گرفتن
accustoms	خو گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
accustoming	خو گرفتن
retrieve	پس گرفتن
accustom	خو گرفتن
to lay a wager	گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
to hunt out	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
corks	گرفتن
cork	گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
indwell	جا گرفتن
infold	در بر گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
renovating	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
lutes	گل گرفتن
reclaims	پس گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
lute	گل گرفتن
obturate	گرفتن
impeach	عیب گرفتن از
feasts	جشن گرفتن
take something lying down <idiom>	بدل گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com