English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 20 (4 milliseconds)
English Persian
applied <adj.> <past-p.> بکاربرده شده
appointed <adj.> <past-p.> بکاربرده شده
deployed <adj.> <past-p.> بکاربرده شده
inserted <adj.> <past-p.> بکاربرده شده
installed <adj.> <past-p.> بکاربرده شده
Search result with all words
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
crate صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
crates صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
applied بکاربرده
container قطار و کشتی بکاربرده میشود
containers قطار و کشتی بکاربرده میشود
flowchart template یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
fosdic دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
intel 0 پردازنده 61 بیتی که توسط شرکت اینتل ساخته شده است و در ریزکامپیوترها بکاربرده شده است
introductory word کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
microsoft basic مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
piece parts قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
polygram طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
supporting goods موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
voice grade channel ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com