Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Tell me how you escaped?
بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
Other Matches
Tell me hpw you escaped.
برایم بگه چطور فرار کردی
if i see him
اگر او را ببینم
i know that place by sight
ببینم می شناسم
lamming
فرار کردن گریختن فرار
lam
فرار کردن گریختن فرار
lams
فرار کردن گریختن فرار
I'd like to see Mr. ...
من می خواهم آقای ... را ببینم.
Well discuss it at dinner.
سرت رابلند کن ببینم
I wish I could meet ( see ) her .
کاش می توانستم اورا ببینم
May I see the room?
آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
we shall see
تا ببینم بعد معلوم میشود
i will t. you for the book
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
orbicularity
کردی
kurdish
کردی
kurdistan
قالیچه کردی
You did well. Good for you.
خوب کردی
inside kick and overarm control
لنگ کردی
desert
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserts
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserting
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
How much did you spend?
تو چقدر خرج کردی؟
You have piqued my interest in ...
تو من را به ... علاقه مند کردی.
There you go again !
باز که دوباره شروع کردی !
Touché!
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
to live extempore
کردی خوردی زندگی کردن
Touché!
خوب تلافی کردی!
[در بحثی]
what have you
[ gone and]
done now!
حالا دیگه چه فوزولی
[شیطنتی]
کردی!
What was your net profit?
خرج دررفته چقدر منفعت کردی ؟
You pulled a fast one. That was a neat trick you played.
خوب حقه زدی ( سوار کردی )
Did you ever find that pen you lost ?
قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
He is not such a fool as you assuoed .
آنطور که فرض کردی احمق نیست
It was wrong of you to take the bicycle .
کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
I feel relieved because of that issue!
خیال من را از این بابت راحت کردی!
in what way
<adv.>
چطور
to what extent
<adv.>
چطور
how far
<adv.>
چطور
How . In what way. By what means.
چطور؟
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
What makes you ask that ? Why do you ask ?
چطور مگه ؟
What makes you ask that ? Why do you ask ?
چطور مگه؟
how
چطور به چه سبب
What have you been up to this time?
حالا دیگر چه کار کردی ؟
[کاری خطا یا فضولی]
what about
<idiom>
چطور(درمورد چیزی)
in what manner
چطور بچه طریق
How did it turn out?
[قضیه]
چطور تمام شد؟
How goes it?
زندگی چطور میگذرد؟
How do I get to ... ?
چطور می تونم به ... بروم؟
How do I get to this place / this address?
چطور می تونم به ... بروم؟
What have I done to offend you?
من چطور تو را ناراحت کردم؟
How do you say ... in German?
چطور به آلمانی بگیم ... ؟
What do I care?
چطور این مسئولیت من است؟
How are you doing?How are you getting along?
کار وبارها چطور است ؟
we must see what can be done
به ببینم چه میتوان کرد بایددید چه میشود کرد
How dare you say that?
چطور جرات میکنی اینو بگی؟
i know how to do it
میدانم چطور باید اینکار را کرد
How come we dont see you more pften?
چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
How do I get to city center?
چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
How did this half hour unfold?
این نیم ساعت چطور پیش رفت؟
How does he
[she]
tick?
او
[مرد ]
[زن]
چطور
[از نظر روانی]
عمل میکند؟
whats' up
در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
Let me back up and explain how ...
به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
Damn it, you are late again!
لعنتی باز تو دیر کردی.
[دیر آمدی]
bridge escape
فرار از پل
transgressor
فرار و
escapement
فرار
to take flight
فرار
leg bail
فرار
subtile
فرار
loup
فرار
scape
فرار
escaped
فرار
drive
فرار گل زن
drives
فرار گل زن
mercurial
فرار
escapes
فرار
volatile
فرار
breakaway
فرار
escape
فرار
escaping
فرار
defection
فرار
evasive
فرار
fleeing
فرار کردن
volatile storage
حافظه فرار
flee
فرار کردن
volatile storage
انباره فرار
volatile memory
حافظه فرار
volatility product
فراورده فرار
escapologist
اهل فرار
bolt-holes
راه فرار
escapologists
اهل فرار
scarpers
فرار کردن
bolt-hole
راه فرار
scarpered
فرار کردن
scarper
فرار کردن
scarpering
فرار کردن
flees
فرار کردن
I made good my escape .
موفق به فرار شد
desertion
فرار از خدمت
tax evasion
فرار از مالیات
to elope
فرار کردن
jailbreaks
فرار از زندان
jailbreak
فرار از زندان
volatility product
محصول فرار
to run away
فرار کردن
desertion
فرار بیوفایی
brain drain
فرار مغزها
capital flight
فرار سرمایه
fugitives
ناپایدار فرار
fugitive
ناپایدار فرار
get away
<idiom>
فرار کردن
getaways
گریز فرار
getaway
گریز فرار
escapism
فلسفه فرار
scudding
فرار از باد
to run off
فرار کردن
escaping
گریز فرار
fugitively
بطور فرار
fugitiveness
تمایل به فرار
get away
فرار برو
hot money
پول فرار
escapes
فرار از خاک
escapes
فرار کردن
escaped
گریز فرار
escaped
فرار از خاک
escaped
فرار کردن
loup
فرار کردن
volatile compound
ترکیب فرار
flight of capital
فرار سرمایه
fled
فرار کرده
escaping
فرار از خاک
escaping
فرار کردن
centrifugal
فرار از مرکز
escapable
فرار کردنی
escape hatch
دریچه فرار
escape mechanism
وسیله فرار
escape trunk
دهلیز فرار
escape velocity
سرعت فرار
escapes
گریز فرار
luft
خانه فرار
skedaddle
فرار کردن
skip of the mat
فرار از تشک
flyaway
فرار فراری
guys
فرار گریز
guy
فرار گریز
escape
فرار کردن
absconds
فرار کردن
to run away
فرار کردن
absconding
فرار کردن
trailing edge
لبه فرار
absconded
فرار کردن
abscond
فرار کردن
volatile file
فایل فرار
volatile file
پرونده فرار
scape of molecules
فرار ملکول ها
escape
فرار از خاک
postern
راه فرار
escape
گریز فرار
nonvolatile
غیر فرار
scape
وسیله فرار
scape
فرار کردن
What have I done to offend you?
من چه کارت کردم؟
[من چطور تو را دلخور کردم؟]
breach of prison
جرم فرار از زندان
volatile oils
روغنهای فرار یا بخارشدنی
blockage
راه فرار را بستن
blockages
راه فرار را بستن
flight square
خانه فرار شطرنج
elope
فرار کردن با معشوق
elope
گریختن فرار کردن
eloped
فرار کردن با معشوق
eloped
گریختن فرار کردن
elopes
فرار کردن با معشوق
eloping
فرار کردن با معشوق
tax loopholes
روزنههای فرار مالیاتی
eloping
گریختن فرار کردن
elopes
گریختن فرار کردن
nonvolatile storage
حافظه غیر فرار
fly
گریختن از فرار کردن از
skulks
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulking
از زیرمسئولیت فرار کردن
shoo
باکیش فرار دادن
turn tail
<idiom>
فرار از خطر یا مشکل
shooed
باکیش فرار دادن
shooing
باکیش فرار دادن
give someone the slip
<idiom>
از کسی فرار کردن
give out
<idiom>
اجازه فرار دادن
shoos
باکیش فرار دادن
tax evasion
فرار از پرداخت مالیات
bleed
فرار کردن یک سیال
skulk
از زیرمسئولیت فرار کردن
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
skulked
از زیرمسئولیت فرار کردن
To beak jail .
از زندان فرار کردن
He ran away from scool .
از مدرسه فرار کرد
bleeds
فرار کردن یک سیال
Kurdish rug
فرش کردی
[مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
kicks
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kicking
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kicked
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kick
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
photonegative
فرار کننده ودوشونده از نور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com