Dictiornary-Farsi | بیدرنگ بدون معطلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
without d.	بیدرنگ بدون معطلی


Other Matches

promptly	بدون معطلی
at the drop of a hat <idiom>	بدون هیچ گونه معطلی
demurrage	هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
detentions	معطلی
demurrage	معطلی
detention	معطلی
two days d	دو روز معطلی
demurrage	کرایه معطلی
lay day	روز معطلی در بندر
machine down time	زمان معطلی دستگاه
machine idle time	زمان معطلی دستگاه
It was not worth all that delay .	به اینهمه معطلی نمی ارزید
away	بیدرنگ
forthwith	بیدرنگ
forthright	بیدرنگ
thereupon <adv.>	بیدرنگ
prompt	بیدرنگ
prompted	بیدرنگ
thereupon	بیدرنگ پس از ان
as a result <adv.>	بیدرنگ
like a shot	بیدرنگ
prompts	بیدرنگ
therewith	بیدرنگ
thereat <adv.>	بیدرنگ
subsequently <adv.>	بیدرنگ
instantly	بیدرنگ
consequently <adv.>	بیدرنگ
at that [at that provocation] <adv.>	بیدرنگ
eftsoon	بیدرنگ
outright	کاملا بیدرنگ
outrightly	کاملا بیدرنگ
snap up	بیدرنگ پذیرفتن
forthrights	فورا` بیدرنگ
in one's tracks <idiom>	ناگهانی ،بیدرنگ
half volley	پرتاب نزدیک به توپزن که بیدرنگ پس از بلند شدن ضربه می خورد
surcharges	هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge	هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
undoubted	بدون شک
sans	بدون
wanting	بدون
bottomless	بدون ته
without	بدون
to a certainty	بدون شک
and no mistake	بدون شک
but	بدون
obtrusively	بدون حق
acheilous	بدون لب
doubtlessly	بدون شک
not nearctic	بدون
unstressed	بدون مد
goalless	بدون گل
ex	بدون
indubitable	بدون شک
i'll warrant	بدون شک
ex-	بدون
acheilos	بدون لب
undoubtedly	بدون شک
run on	بدون وقفه
consistently	بدون تناقض
faultless	بدون خطا
ametabolous	بدون دگردیسی
nonstop	بدون توقف
nonsyllabic	بدون هجایی
bloodlessly	بدون خونریزی
stemless	بدون ساقه
unexceptional	بدون استثنا
unmanned	بدون سرنشین
avirulent	بدون شدت
air dry	بدون رطوبت
ametabolic	بدون دگردیسی
nonboresafe	بدون ضامن
to be sure <idiom>	مطمئنا ،بدون شک
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
excluding meals	بدون غذا
decaffeinated	بدون کافئین
without milk	بدون شیر
constantly	بدون تغییر
unceasing	بدون وقفه
pathless	بدون جاده
bareheaded	بدون کلاه
safely	بدون خطر
unoccupied	بدون مستاجر
prosaically	بدون لطافت
quiescently	بدون جنبش
anechoic	بدون انعکاس
awless	بدون بیم
on the square	بدون کجی
asymptomatic	بدون علامت
recoilless	بدون لنگر
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
wing it <idiom>	بدون آمادگی
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
sans ceremonie	بدون تشریفات
valveless	بدون سوپاپ
toothless	بدون دندانه
inoffensive	بدون زنندگی
indubitable	بدون تردید
expired	بدون اعتبار
unsigned	بدون امضاء
unpromising	بدون امید
unmennerly	بدون اداب
insecure	بدون ایمنی
unmannered	بدون اداب
terrorless	بدون ترس
untitled	بدون عنوان
vacant succession	بدون جانشین
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
tenantless	بدون مستاجر
termless	بدون شرط
inaction	بدون فعالیت
unvocal	بدون موسیقی
unvalued	بدون ارج
untitled	بدون سراغاز
unmaned	بدون سرنشین
unsprung	بدون فنر
undeviating	بدون انحراف
bloodless	بدون خونریزی
unfurnished	بدون اثاثیه
confidently	بدون شبهه
unresponsive	بدون احتیاط
immediately	بدون واسطه
unblushing	بدون شرم
continuously	بدون توقف
unaligned	بدون صف ارایی
undeviating	بدون تردیدرای
unfeigned	بدون تصنع
unspotted	بدون الودگی
toeless	بدون پنجه
unlined	بدون پوشش
unlined	بدون استر
notwithstanding	بدون توجه
unfunded	بدون سرمایه
unfinanced	بدون پشتوانه
involuntarily	بدون اراده
undue	بدون مداخله
unadvised	بدون اطلاع
faceless	بدون ویژگی
acid free	بدون اسید
unattended	بدون متصدی
achromic	بدون ترخیم
scoreless	بدون امتیاز
achromatic	بدون ترخیم
zero elasticity	بدون کشش
workless	بدون عمل
endless	بدون پایان
searchless	بدون جستجو
acold	بدون احساسات
backless	بدون پشت
faceless	بدون صورت
cold turkey	بدون آمادگی
sans recours	بدون رجوع
backless	بدون پشتی
unequivocal	بدون ابهام
unequivocally	بدون ابهام
acranial	بدون کاسهء سر
achlamydeous	بدون پوشش
without recourse	بدون رجوع
blankly	بدون مقصودیامعنی
weanting	بدون بی منهای
wayless	بدون جاده
warless	بدون جنگ
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
voteless	بدون رای
stemless	بدون تنه
vibrationless	بدون لرزه
vainly	بدون نتیجه
with in compass	بدون مبالغه
without recourse	بدون حق مراجعه
shadeless	بدون سایه
acarpous	بدون میوه
shockless	بدون ضربه
without justification	بدون مجوز
unselfish	بدون خودخواهی
adrift	بدون هدف
unalloyed	بدون الیاژ
soilless	بدون خاک
strikeless	بدون ضربت
barer	بدون روکش
bares	بدون روکش
barest	بدون روکش
incognizant	بدون شناسایی
baring	بدون روکش