Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
Over 1,000 pirate discs were seized during the raid.
بیش از ۱۰۰۰ سی دی بدون اجازه ناشر چاپ شده در حمله پلیس ضبط و توقیف شد.
Other Matches
pirates
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirated
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirate
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirating
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
authorization to copy
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
bust
[colloquial]
حمله ناگهانی پلیس
round-up
حمله ناگهانی پلیس
police raid
حمله ناگهانی پلیس
large scale raid
حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
inofficial
بدون اجازه
awol
غایب بدون اجازه
absent without leave
نهستی بدون اجازه
intrusion
دخول سرزده و بدون اجازه
intrusions
دخول سرزده و بدون اجازه
she doesnt even cough without her husband s permission(consent)
بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
intruders
کسیکه سرزده یا بدون اجازه وارد شود
to commandeer something
چیزی را
[بدون اجازه]
برای خود برداشتن
intruder
کسیکه سرزده یا بدون اجازه وارد شود
secure system
سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
scavenging
جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون اجازه
protects
محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protecting
محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protect
محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
I'd like to change some 1000 euro.
میخواهم ۱۰۰۰ یورو را تبدیل کنم.
policing district
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
precinct
[American E]
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
police district
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
district
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
protection
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
licences
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
extensibility
کیفیتی که اجازه میدهد بتن بدون ترک خوردن تغییر شکل کششی راتحمل کند
mush
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
drop
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropping
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropped
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
habeas corpus
حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
re attachment
در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
under restraint
در توقیف تحت توقیف د ربند
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
publisher
ناشر
publicist
ناشر
publicists
ناشر
publishers
ناشر
trojan horse
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
velimirovic attack
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
software publisher
ناشر نرم افزار
light emitting diode
دیود ناشر نوری
bank of issue
بانک ناشر اسکناس
conduits
ناشر غیرانتفاعی نرم افزاراموزشی
conduit
ناشر غیرانتفاعی نرم افزاراموزشی
vortex breakdown/brust
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
flat
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
hysterogenic
حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot
بیک حمله دریک حمله
hysteroid
حمله تشنجی شبیه حمله
clearance
اجازه ترخیص اجازه نامه
ATC
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
emulation
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
led
یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
prior admission
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
front line
خط حمله خط حمله یادفاع
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
target date
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
gendarmes
پلیس
constable
پلیس
bobbies
پلیس
constables
پلیس
bobby
پلیس
gendarme
پلیس
guard dog
سگ پلیس
german shepherd
سگ پلیس
police dog
سگ پلیس
K9
[canine]
سگ پلیس
polices
پلیس
cop
پلیس
cops
پلیس
police
پلیس
policed
پلیس
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
road guard
پلیس راه
vice squads
جوخه پلیس
police forces
نیروی پلیس
police forces
دادگاه پلیس
battle lights
چراغ پلیس
police force
دادگاه پلیس
police stations
مرکز پلیس
police station
ایستگاه پلیس
shore patrol
پلیس ساحلی
police station
مرکز پلیس
police stations
ایستگاه پلیس
Interpol
پلیس بینالمللی
patrolmen
پلیس گشتی
patrolman
پلیس گشتی
border police
پلیس مرزبانی
police force
نیروی پلیس
border guard
پلیس مرزبانی
frontier police
پلیس مرزبانی
vice squad
جوخه پلیس
police officer
افسر پلیس
flatfoot
پلیس گشتی
police office
پاسگاه پلیس
police calls
استمداد پلیس
plainclothesman
پلیس مخفی
patrol wagon
اتومبیل پلیس
paddywagon
اتومبیل پلیس
police officers
مامور پلیس
police officers
افسر پلیس
policemen
مامور پلیس
policeman
مامور پلیس
local building inspector
پلیس ساختمان
police officer
مامور پلیس
runners
افسر پلیس
runner
افسر پلیس
police power
نیروی پلیس
police power
دادگاه پلیس
police reporter
مخبر پلیس
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
black Maria
اتومبیل گشتی پلیس
The police held the crowd back.
پلیس جمعیت را عقب زد
filth
[British E]
پلیس
[اصطلاح روزمره]
rozzer
[British E]
پلیس
[اصطلاح روزمره]
cop
پلیس
[اصطلاح روزمره]
turn over to the police
تحویل پلیس دادن
black Marias
اتومبیل گشتی پلیس
peelers
اسباب پوست کن پلیس
peeler
اسباب پوست کن پلیس
posse comitatus
دسته افراد پلیس
under police surveillance
تحت نظر پلیس
The police stopped me.
پلیس جلویم را گرفت
constableship
وفیفه یا رتبه پلیس
raid
ورود ناگهانی پلیس
raided
ورود ناگهانی پلیس
raiding
ورود ناگهانی پلیس
mountie
پلیس سوار کانادا
give in charge
تحویل پلیس دادن
bust
[colloquial]
ورود ناگهانی پلیس
round-up
ورود ناگهانی پلیس
police raid
ورود ناگهانی پلیس
shore patrol
پلیس نیروی دریایی
raids
ورود ناگهانی پلیس
posse
دسته افراد پلیس جماعت
posses
دسته افراد پلیس جماعت
squad car
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
gestapo
گشتاپو سازمان پلیس مخفی
give a person in charge
کسی را تحویل پلیس دادن
pig
[American E]
پلیس
[اصطلاح تحقیر آمیز]
squad cars
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
Please call the police.
لطفا پلیس را خبر کنید.
concierges
پلیس محافظ درب ورودی
concierge
پلیس محافظ درب ورودی
patches
تصحیح کوچک در نرم افزار توسط کاربر در ساختار ناشر نرم افزار
patch
تصحیح کوچک در نرم افزار توسط کاربر در ساختار ناشر نرم افزار
policed
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
polices
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
The police officer took down the car number .
افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
polices
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
He is known to the police .
هویتش نزد پلیس معلوم است
dog watch
پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
policed
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police state
اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police states
اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
The thief surrender himself to the police.
سارق خود را تسلیم پلیس کرد
nark
مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
copper
[police officer]
پلیس
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
to call 911
[American English]
تلفن اضطراری کردن
[به پلیس یا آتش نشانی]
Police are out in force.
نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
to search
[for]
[someone]
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
The details of the report were verified by the police.
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
to report to the police
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
rookie
تازه کار
[بویژه در پلیس یا ارتش ]
[اصطلاح شوخی]
suppression
توقیف
attachment
توقیف
stoppages
توقیف
confiscation
توقیف
arrestment
توقیف
seizure
توقیف
seizures
توقیف
hold up
توقیف
constraint
توقیف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com