English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
joint insurance بیمه اشتراکی
Other Matches
communism مسلک اشتراکی مرام اشتراکی مردم گرایی
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
self insurance بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
exclusion clause مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
excess loss cover بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
continuation clause مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
accomodation line قبول یک نوع خطر به وسیله بیمه گزار وقتی با بیمه نامه های دیگری همراه است
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
reassurances بیمه اتکایی بیمه ثانوی
reassurance بیمه اتکایی بیمه ثانوی
policies بیمه نامه ورقه بیمه
policy بیمه نامه ورقه بیمه
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
communally اشتراکی
communal اشتراکی
collective اشتراکی
common library کتابخانه اشتراکی
pool تصحیلات اشتراکی
pooled تصحیلات اشتراکی
pools تصحیلات اشتراکی
socialism نظام اشتراکی
joint ownership مالکیت اشتراکی
communism نظام اشتراکی
communalist اشتراکی گرای
communize اشتراکی کردن
cotenancy اجاره اشتراکی
shared file فایل اشتراکی
shared resource منطق اشتراکی
communalism سیستم اشتراکی
collective اشتراکی اجتماعی
timeshared با وقت اشتراکی
communalize اشتراکی کردن
commonest مشترک اشتراکی
long-house مسکن اشتراکی
commoners مشترک اشتراکی
collectivization اشتراکی کردن
common مشترک اشتراکی
collectivize اشتراکی کردن
collectivism نظام اشتراکی
collective farm مزرعه اشتراکی
communism اصول اشتراکی
kibbutzim مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
communism مرام اشتراکی کمونیسم
kibbutzes مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
kibbutz مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
leninism عقاید اشتراکی لنین
collectivity مالکیت اشتراکی جمع
communist طرفدار مرام اشتراکی
common storage area ناحیه اشتراکی انباره
communists طرفدار مرام اشتراکی
communist دارای مرام اشتراکی
communists دارای مرام اشتراکی
cenobitism زندگی اشتراکی درخانقاه
timeshare اشتراکی کردن وقت
collectivism اجرای اصول اشتراکی درزندگی
hetaerism ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
phalanstery جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
communed مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
coenobite راهبی که دارای زندگی اشتراکی است
commune مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communing مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communization متکی برحقوق مشترک اشتراکی کردن
communes مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
departmental LAN چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
to sign up for something نام خود را درفهرست نوشتن [برای انجام کاری اشتراکی]
permission اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
shares پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
scheduling روش کار که به چندین کاربر امکان استفاده اشتراکی ازCPU میدهد
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shared پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
scheduler برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
System Monitor امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
fax کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxed کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
multiprocessing system سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
faxes کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxing کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
premiums حق بیمه
premium حق بیمه
insurer, underwriter بیمه گر
underwriters بیمه گر
insurance حق بیمه
insurance بیمه
aids to trade بیمه
insurance permium حق بیمه
insurance premium حق بیمه
cost,insurance,freight and exchange(cif& بیمه
assurance بیمه
insurer بیمه گر
insurers بیمه گر
assurances بیمه
underwriter بیمه گر
level premium حق بیمه
assurer بیمه گر
industrial insurance بیمه صنعتی
employer's liability insurance company شرکت بیمه
insurable قابل بیمه
fire insurance بیمه حریق
hull insurance بیمه بدنه
health insurance بیمه بهداشتی
comprehensive insurance بیمه جامع
comprehensive insurance بیمه کامل
contingency insurance بیمه احتیاطی
deductible فرانشیز بیمه
credit insurance بیمه اعتبار
health insurance بیمه بهداشت
health insurance بیمه تندرستی
insurability بیمه برداری
social insurance بیمه اجتماعی
reinsurance بیمه اتکائی
reinsurance بیمه اتکایی
reinsurance بیمه مجدد
property insurance بیمه دارائی
term insurance بیمه موقت
to u. a policy of insurance سند بیمه
liability insurance بیمه تعهدی
liability insurance بیمه بدهی
wagering policy بیمه قماری
unemployment insurance بیمه بیکاری
policy holder دارنده بیمه
pension insurance بیمه بازنشستگی
insurance certificate گواهی بیمه
insurance certificate بیمه اتکایی
insurance certificate بیمه مشترک
insurance broker واسطه بیمه
insurance broker دلال بیمه
insurance agent نماینده بیمه
insurance agent عامل بیمه
insurable بیمه کردنی
insurance company شرکت بیمه
insurance cover پوشش بیمه
insurant بیمه گذار
old age insurance بیمه بازنشستگی
marine insurance بیمه بحری
marine insurance بیمه دریایی
leading insurer بیمه گر اصلی
reinsurer بیمه گر اتکائی
insured, policy holder بیمه شده
insurable بیمه شدنی
coinsurance بیمه مشترک
assurance گستاخی بیمه
insurance پول بیمه
insurance policies قرارداد بیمه
insurance policies بیمه نامه
insurance policies سند بیمه
insurance policy بیمه نامه
insurance policy سند بیمه
national insurance بیمه ملی
national insurance بیمه اجتماعی
accident insurance بیمه حوادث
assuring بیمه کردن
insurance policy قرارداد بیمه
assures بیمه کردن
assure بیمه کردن
actuary متخصص بیمه
actuary کارشناس بیمه
assurance بیمه عمر
assurances گستاخی بیمه
assurances بیمه عمر
life insurance بیمه عمر
life insurance بیمه زندگی
life assurance بیمه عمر
life assurance بیمه جان
insure بیمه کردن
actuaries کارشناس بیمه
actuaries متخصص بیمه
assured بیمه گزار
assured بیمه شده
premium مبلغ بیمه
policy بیمه نامه
blanket insurance بیمه کلی
cargo insurance بیمه محمولات
policies بیمه نامه
cargo insurance بیمه بار
insured بیمه گذار
insured بیمه شده
insured بیمه شونده
cargo insurance بیمه محموله
premium وثیقه حق بیمه
co insurance بیمه مشترک
accident insurance بیمه تصادفات
coinsurance بیمه اتکایی
assurable بیمه کردنی
assurer بیمه کننده
premiums وثیقه حق بیمه
class d allotment کسورات بیمه
premiums مبلغ بیمه
underwriters صادرکننده بیمه دریایی
policy holder دارنده بیمه نامه
average متوسط خسارت در بیمه
open cover بیمه نامه باز
to be privately insured بیمه خصوصی داشتن
ordinary life insurance بیمه عمر عادی
third party insurance بیمه شخص ثالث
to have private insurance [cover] بیمه خصوصی داشتن
averaged متوسط خسارت در بیمه
professional liability insurance بیمه تعهدات شغلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com